گزارش نمایشگاه محمد فربودنیا

گزارشی از برگزاری اولین نمایشگاه محمد فربودنیا در زادگاهش و نشستی پیرامون جایگاه وی در هنر معاصر ایران

تنظیم گزارش: سمانه کاظم نژاد

   غربت و گمنامی شاید ویژگی مشترک اکثر هنرمندانی باشد که خواسته یا ناخواسته، زمانی به خاطر شرایط، و گاهی به خاطر اندیشه های آوانگارد نسبت به زمان خود، آن را تجربه می کنند. ولی از بین این هنرمندان، شاید داستان آنها که این گمنامی و تنهایی مطلق را خود، بر می گزینند معما گونه و گاهی تلخ تر است. از این میان، می توان به هنرمندی اشاره کرد که از دوره ای در را به روی همه بست و اعتصابی خاموش  را برگزید. هنرمندی بسیار کم حرف با پرکاری عجیب که ناگهان همه چیز را رها می کند و بر هنرش مهر سکوت می زند.۶ تا ۱۷ خردادماه امسال و یک دهه پس از فوت محمد فربودنیا،  همزمان است با برگزاری نمایشگاهی در گالری آرتین مشهد.

محمد فربودنیامحمد فربودنیا متولد ۱۳۲۴ مشهد است. کارجدی  وی با پذیرفته شدن در دانشکده هنرهای تزئینی در مهرماه ۱۳۴۹ آغاز شد. در پایان دوره  کارشناسی دو نمایشگاه در تهران برگزار نمود و سپس با دریافت بورسیه تحصیلی در اواخر همان سال راهی پاریس می گردد. در بوزار، همزمان در دو رشته مجسمه و نقاشی تحصیل می کند و دوره چهار ساله تحصیل را طی دو سال به اتمام می رساند. دوره ای که تحولی بزرگ در آثار او و پیدا کردن امضای شخصی وی دارد. تنها نمایشگاهش در پاریس را برگزار می کند و رویای رفتن به آمریکا و آشنایی با هنر مدرن را در سر می پروراند. اما بازگشتش به ایران همزمان می شود با آغاز انقلاب ۵۷٫ این دوره شروعی است بر سکوتی سی ساله که تا پایان حیاتش در مشهد ادامه می یابد.

تنها اندکی پس از فوت او در بهمن ۸۴ و به صورت اتفاقی آثارش توسط علیرضا طاهری مقدم دیده می شود و با همکاری فرزند هنرمندعلی فربودنیا شروع به گردآوری آثار می کنند. بعد از ارسال آثار به تهران، به همت نشریه تندیس در بیست و نهمین نشست پژوهشی هنر مهرماه ۹۱، مراسمی در نکوداشت محمد فربودنیا در گالری برگ برگزار می شود. در این مراسم و با همراهی خانواده وی، افرادی چون بهرام کلهرنیا و حمید شانس به ایراد سخنرانی می پردازند.

محمد فربودنیا

نمایشگاه خردادماه امسال، شامل ۵۹ اثر طراحی و نقاشی در تکنیک های مختلف و تعداد محدودی حجم می باشد. بخش دیگری از این گالری نیز به معرفی این هنرمند می پردازد. این بخش شامل تعداد زیادی از مدارک، پوستر، نامه ها و تعدادی عکس شخصی و عکسهایی از مجسمه های وی که سرنوشتشان معلوم نیست، می باشد. همچنین پخش مستندی از مصاحبه با چندتن از هم دوره ها و اساتید وی در دانشکده هنرهای تزئینی.

این سومین نمایشگاه محمد فربودنیا در ایران طی چهار دهه گذشته و اولین آن در زادگاهش می باشد. شاید این دلیلی باشد بر ناشناخته ماندن او و آثارش. کارها از بین محدودی آثار باقیمانده و چندین دفترچه اسکیس با توجه به پروسه زمانی زندگی هنری وی در ۳ دوره، انتخاب شده است و بخش عمده آن، شامل طراحی و نقاشیهای مربوط به دوره ی تحصیل در بوزار می باشد که با تکنیک های مختلف کار شده و حاصل تجربیات و تنفس جو پاریس است. در حاشیه برگزاری نمایشگاه، نشستی با موضوع “جایگاه محمد فربودنیا در هنر معاصر ایران” و با حضور تنی چند از هنرمندان و علاقمندان به آثار او در گالری آرتین برپا شد. گردانندگان  این نشست ، علی فربودنیا، علیرضا طاهری مقدم و جواد مدرسی بودند.

نشست با خواندن بخشی از نامه ها و دست نوشته های محمد فربودنیا توسط پسرش علی فربودنیا آغاز می گردد. وی برای معرفی بهتر هنرمند  بخشی از یادداشتهای پراکنده وی را که  به خوبی گویای آشفتگی و حس اندوه و بدبینی او از حوادث پیرامونش است را می خواند. همچنین نامه هایی که با دستخط خودش از پاریس به استاد درس مجسمه اش در تهران، خانم لیلیت تریان که از او به عنوان یکی از بهترین اساتید و مشوقش برای تحصیل در فرانسه یاد می کند، نوشته است. از لذتی که با دیدن آثار بزرگان در موزه ها می بیند و همچنین نا امیدی و تنهایی که در پاریس تجربه می کند. او در بخشی از نامه اش به خانم تریان می نویسد که اگر عشق به هنر نبود، همه چیز را رها می کرد و به ایران برمی گشت.

در ادامه نشست، علیرضا طاهری مقدم با ارائه مستنداتی و از طریق اسلاید به تقسیم بندی، تحلیل و واکاوی آثار محمد فربودنیا و همچنین تأثیر دیگر هنرمندان بر کار او، می پردازد.

محمد فربودنیا

وی از طریق نمودارهای زمان بندی مطالعه ی آثار، نشان داد که زندگی محمد فربودنیا به سه دوره مهم تقسیم بندی می شود. “دوره اول که با تحصیل در دانشکده هنرهای تزئینی همزمان است و آثار، کمتر امضای شخصی دارند.  در این دوره، کارها با وجود نگاه اکسپرسیونیستی، درون مایه رئالیستی دارند. این نگاه معطوف به جهان اطرافش است، جهانی از مردم عوام و کوچه بازار. در این دوره تأثیر اساتیدش مانند خانم تریان و هنرمندان ایتالیایی بخصوص “مارینو مارینی” در آثار دیده می شود.

 

علیرضا طاهری مقدم دوره ی دوم هنری وی را ورود به مدرسه ملی عالی هنر های زیبای پاریس می داند. در این  دوره تحول عمده ای در آثار او، در هر سه زمینه طراحی، نقاشی و مجسمه های وی رخ می دهد. در طراحی خط ها روان تر و به سادگی خاصی می رسد. بافت حضور چشمگیری در کارش پیدا می کند. او از طریق نمایش آثار دیگر هنرمندان اروپایی به تاثیر آنها بر روی فربودنیا می پردازد. هنرمندانی مثل شاگال، ماتیس، رودن، و بوردل و اینکه فربودنیا چطور از ورای اینها آرام آرام به لحن شخصی خود دست پیدا می کند. او در این رابطه اظهار می کند: “مجموعه حاضر به خوبی نشان می دهد که محمد فربودنیا چطور در مواجهه با هنر روز، آگاهانه با قضیه تأثیر برخورد کرده و هدفی بیش از نزدیک شدن به هنر اروپا را در سر داشته است.”

محمد فربودنیا

در نهایت دوره سوم که مترادف با حبس هنری و انزوای وی محسوب می شود. در این دوره بازگشت به کار مجسمه زیاد نیست. بیشتر آثار شامل نقاشی، با تأثیراتی کاملا ذهنی از فضای شخصی وی می باشد. در این دوره تغییر در تکنیک و شیوه رنگ گذاری دیده می شود و بیشتر کارها روی مقوا انجام شده است. او در پایان با ابراز تأسف از ناتمام ماندن این پروسه و قطع روند هنری او درست بهنگام بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۷ جایگاه او را در هنر معاصر ایران، ناشناخته می داند و تلاشهای خود را ادای دینی به او می خواند.

نشست با سخنان جواد مدرسی ادامه پیدا می کند. وی نقد آثار فربودنیا را به شیوه گفتمان و بازشناسی شرایط و روح حاکم بر دوره ای که آثار در آن خلق شده، تحلیل می کند. او با اشاره مختصری به دهه ی ۴۰ و ۵۰ ایران بیان می کند که “بعد از سرخوردگی هایی که از نهضت مشروطه و کودتا بر هنرمندان اعمال می شود، این یأس و نا امیدی از شرایط موجود در همه زمینه های هنری نمود پیدا می کند و حاصل سیاهی حاکم بر آن دوره، واکنشی می شود به ورود مدرنیته نوظهور در جامعه، تحت تعریف “بازگشت به خویشتن” و “هویت شخصی” که ماحصل آن حرکت هایی مانند “جنبش سقاخانه” است.

او با انتقاد از این جنبش که آن را “المان گرا و بدون پشتوانه هنری کافی می بیند،” از هنرمندانی مانند فربودنیا نام می برد که “مانند جزیره هایی سرگردان و حاشیه هایی برای این متن، وارد این حوزه نمی شوند. گرچه دولت حاکم به دلیل جنبش ناسیونالیستی از آن حمایت می کند  و فربودنیا نیز در اوج این جریان و در درون آن حضور داشته ولی حتی برای رهایی از غم نان، به آن تن  نمیدهد.”

محمد فربودنیا

وی اظهار می کند” هنرمند مدرنیسم از زمانی که خود را از قید کلیسا و حامیان ثروتمند رها می کند، باید هم غم نان داشته باشد و هم کار کند. قرار گرفتن در این وضعیت باعث بروز خصیصه هایی مشترک در هنرمندان مدرنیسم می شود. نداشتن آتلیه آنها را کافه نشین می کند و به لحظه نگاری می کشاند. هنرمند این دوران قطع کار را کوچک می کند و همواره دفترچه ای همراه خود دارد، همانطور که در آثار فربودنیا تعداد بیشماری طراحی و یادداشت با همین ویژگی ها به جای مانده است. این دوران را می توان آشتی نقاش با حوزه ی عمومی دانست.”

مدرسی با تمجید از ویژگی هنری فربودنیا بیان می کند که “فربودنیا پراکندگی کاری در زمینه های مختلف دارد که به نوعی نجات دهنده او است. او خودآگاهی عجیبی دارد و پیوندش با زندگی شهری و لحظه نگاری از زائران، کاسبان و کارگران مانند هنرمندانی چون مونه، مانه، پیسارو و … حتی قبل از تحصیل در پاریس از او هنرمندی مدرن می سازد.”

جلسه ی پرسش و پاسخ با حضور شرکت کنندگان در نشست که بیشتر در انتقاد از نقد “جنبش سقاخانه” است، به پایان می رسد.

محمد فربودنیا

[/one_half_last]