نگاهی به نمایشگاه سه در سه
گالری اُ
به قلم سحر افتخارزاده
گالری اُ در اولین نمایش از پروژه تابستانی خود با عنوان سه در سه، آثاری از فرید جعفری سمرقندی، شبنم قفقازی و الهام حاج دایی را به نمایش گذاشته است.
در طبقه اول و حیاط گالری موجودات خیالی فرید جعفری در دو چیدمان مربوط به هم با عنوان “اوروبوروس: پایان من آغاز من است” به نمایش در آمده. در بخش داخلی این چیدمان، شش موجود در دایره ای چیده شدهاند که در مرکز آن یک مار چنبره زده، و دو جانور دیگر همچون دو نگهبان بر این دایره پاسبانی میدهند. این دو را شاید بتوان نماد دیروز و فردا در نماد باستانی اوروبوروس دانست. در این چیدمان جانوران، خاکستری رنگ هستند و در دایره گچی سفیدی که به چهار قسمت مساوی تقسیم شده قرار گرفتهاند. در ورودی این قسمت نیز موجودی شبیه به لاک پشت به چشم میخورد که میتوان رد پایش را در نمودهای دیگر نماد اوروبوروس یافت. اوروبوروس یا دم-بلعنده، مار یا اژدهایی است که دم خود را میبلعد. این شکل دایره ای بسته، نماد دور زمان، تمامیت، چرخه تناوبی حیات و بازگشت مدام زندگی از پس مرگ است.
جانوران خاکستری جعفری که در مربع مکان و دایره زمان گرفتار دور شدهاند، در حیاط گالری وضعیت دیگری دارند. در فضای باز بیرون، جانورانی که میتوان مشابه شان را در دایره گچی سفید داخل گالری پیدا کرد، در رنگهای خیره کننده و متنوع هر یک در دایره گچی رنگین مجزایی قرار گرفتهاند و هر یک موجودیتی مستقل از دیگری و نه در امتداد موجودیت آن یافتهاند. گویی صورت قدیم جانوران حادث شده در فضای داخلی هستند. یکی از بازنماییهای اوروبوروس آن را به شکل عدد هشت لاتین نشان میدهد و حاوی این معنا است که هرچه در بالا هست در پایین هم هست. هنرمند در چیدمان خود از الگویی اسطوره ای استفاده کرده و عناصر اثر خود را بر اساس یک کلیت منسجم در جای خود قرار داده اما با رندی، کلیت و قطعیت جدی این نماد کهن را به بازی گرفتهاست. موجودات تخیلی جعفری ترکیبهایی اسطوره ای/کارتونی هستند که چیزی از رازآمیزی و ابهت موجودات ترکیبی اساطیر در خود ندارند. بلکه بیشتر به دیوهای کوچکی میمانند که از قدرتشان در به راه انداختن بازیهای شیطنت آمیز استفاده میکنند. در دایره سفید که شش موجود در آن در جهت ساعتگرد دور مار میچرخند-ماری که اتفاقا دم خود را نمی بلعد- موجودی جغد مانند از گردش معهود دایره روی برگردانده و به سمت مرکز دایره ایستاده است. در این شیطنت برهم زدن قاعده بازی و ایجاد فضایی برای وضع قرارداد جدید و بازی تازه میتوان طنازی هنرمند را دید.
ایجاد این فضای تازه همچنین در نوع برخورد هنرمند با مخاطب دیده میشود. هنرمند تاکیدی بر انتقال یک معنای قطعی و مشخص به مخاطب نداشته و ازین رو تنها به نام اثر اکتفا کرده و بیانیه ای در ارتباط با اثر خود در اختیار مخاطب نگذاشته است.
در چیدمان شبنم قفقازی نیز شاهد در هم شکستن یکپارچگی اسطوره هستیم. سی حجم بزرگ تخم مرغی شکل، با ترتیبی منظم، در دو سری سه در پنج، بر کف طبقه دوم گالری چیده شده اند. نام اثر “سیمرغ” است و چنان که در استیتمنت آمده این سی تخم، هریک پاره ای از خردمندی به مثابه یک کل را به صورت بالقوه در خود دارد. در این اثر اسطوره در یک باز زنده سازی معنایی با بستر فرهنگی-اجتماعی معاصر پیوند میخورد و کارکردی استعاری می یابد.
تخم های چیده شده بر کف گالری، تفکری مرکز گریز را نمایندگی میکنند که قائل به تکثر-در اینجا تکثر نمودهای خردمندی- است اما همگی در ساختاری منسجم و هندسه ای خدشه ناپذیر در ردیفهایی منظم چیده شده اند. چنین بنظر میرسد که مفهوم شکست کل به اجزاء در چیدمان عناصر اثر دچار تغییر شده. شاید اگر چیدمان از یک جایگذاری اتفاقی پیروی میکرد، نتیجه کار بیشتر در راستای بیانیه اثر قرار میگرفت. اما رویکرد مینیمالیستی هنرمند در نحوه جایگذاری این احجام سرامیکی، پویایی و بداهگی مستتر در بالقوگی را با تعینی ساکن از آنها گرفته و عاملیت نهفته در هر یک را خنثی کردهاست. وضعیت به نمایش درآمده، همان است که از بیرون ساختار به نظر میرسد، نه وضعیت پر مخاطره و متلاطم موجود در پس این تظاهر و در نتیجه نویدبخش تحرکی از پس تکثر نیست که نشاندهنده یک فروخوردگی خاموش است که تنها متضمن گمانی از سر برآوردن جوجه هاست آن هم در وضعیتی کنترل شده.
در طبقه سوم، پنج چیدمان نمدی از الهام حاج دایی با عنوان “زندگی” به نمایش در آمده است. در این مجموعه هنرمند بر تفاوت به عنوان عاملی تاثیرگذار در پدید آمدن شکلهای گوناگون حیات تاکید کرده. چنان که در آثار مشهود است با شکلهای مختلفی یادآور تصاویر میکروسکوپی از باکتریها، سلولها و تکثیر آنها مواجه میشویم. استفاده از متریال نمد که از درهم تنیده شدن هزاران جزء ریزتر پدید میآید از نکات مثبت کار هنرمند است. در دو نمایش دیگر نیز استفاده از متریال ترکیبی -سرامیک و پاپیوماشه- با کلیت رویکرد آثار همخوان است. همه این مواد از ترکیب عناصری جزئی تر پدید میآیند که در روند ترکیب، تغییر شکل یافته و تبدیل به کل جدیدی می شوند. حاج دایی در اثر خود نمودهایی متفاوت برای ماده ای یکسان قائل شده یا به دیگر سخن، تفاوت نمودهای هستی را با نگاهی تحویل گرایانه به فرم تقلیل داده است و در نتیجه اثری فرم گرا پدید آورده. در جهان بینی “زندگی” همه چیز یکی است و تنها صورت چیزها متفاوت است. در اینجا بر خلاف دو مجموعه دیگر نمایشگاه کل به لحاظ ماهوی دچار تکثیر نشده بلکه تنها در فرم دارای تنوع است.
در مجموع میتوان به این نمایشگاه همچون کلی منسجم و همگن اما متنوع در اجزاء نگاه کرد. کلی که خود جزئی از کل بزرگتر پروژه تابستانی “سه در سه ” است و بر تفکری بنا گشته که در عین نظام گریزی، نظام گرا است و از امکانات هر دو رویکرد در سازوکار خود بهره میبرد.
[/one_half_last]