پرونده تعریف هنر
بخش دوم ، نظریه تقلید
هنر چیست؟
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
بخش قبلی را اینجا بخوانید:
نظریه نو بازنمایی هنر، گستره وسیعتری از مفهوم تقلید را در بر میگیرد. این نظریه مفهمومی ضعیفتر در بازنمایی و تقلید مطرح میکند و معتقد است که یک اثرهنری برای ارائه مفهموم هنری باید دربارهی چیزی باشد.به این ترتیب می تواند دربارهی خود هنر و یا به تنهایی اثر هنری را مدنظر داشته باشد.اگر یک ابژه هنری موضوعی داشته باشد وموضع خود را دربارهی آن مطرح کند تلقی هنر را کامل میکند.پس مفهوم معناشناسی و بازنمودی پیوند عمیق برقرار میکنند به عبارت دیگر ویژگی دربارگی aboutness خاصیت هرچیزی است که اثر هنری باشد.
بطور مثال گوئرنیکای پیکاسو دربارهی بمباران هوایی است و در این رابطه ترس را مطرح میکند.جذابیت این نظریه در این امر هویدا است که موارد متعدد بی بدلیل آثار هنری مدرن مانند حاضر آمادههای دوشان را در دایرهی هنر قرار میدهد.
“چشمه” نام اثر هنری است که دوشان بر روی یک آبریزگاه ساده گذارده و با قرار دادن آن در بستر جدیدی مانند موزهها و گالریها به نمایش درآورده. این اشیاء حاصل صنعت و دست هنرمند نبوده بلکه اشیاء کارخانهای هستند که از بازار مصرف وام گرفته شدهاند.سئوالی که پیش میآید این است که دیگر تولیدات کارخانه هم، میتواند اثر هنری بشمار آید؟ چرا در بین صدها آبریزگاه تنها آنکه انتخاب کرد اثر هنری است و چه تفاوتی بین تولیدات این کارخانه است؟اما دوشان ما را وادار میکند ساعتها در مقابل این اثر در یک موزه قرار بگیریم اما در مقابل یک آبریزگاه در ویترین مغازه مصالح فروشی نمیایستیم؟اثر دوشان خاصیت درباره گی دارد یعنی درباره ی یک مفهوم است. مفهوم اینکه چه چیز هنر است؟ سرشت واقعی هنر چیست؟دوشان سرشت هنر را کاردستی و پیشه وری تنها نمیداند و بطور کلی باید اذعان کرد که اثر چشمه قابل تفسیر است.
نظریه نوبازنمودی هنر با ارائه خاصیت درباره گی خوب عمل کرده است ولی سوال این است تعمیم این نظریه آیا امکان دارد و دیگر آثار هنری هم باید از این اصل تبعیت کنند؟اگر تمام آثار هنری نیازمند تفسیر باشند و چیزی که تفسیر شود درباره ی چیزی است پس بنابراین تمام آثار هنری درباره چیزی هستند.
اما مسئله این است که از نظر منطقی نظریه نوبازنمود گرائی صحیح است اما به آن معنا نیست که صادق باشد و نتیجه کاملاً درستی حاصل کند .این فرض که همه آثار هنری محتاج تفسیر هستند تا چه حدی می تواند درست باشد؟ بسیاری از آثار هنری درباره ی چیزی نیستند و سعی در بی معنائی دارند تا مفاهیم ضد ساختاری مطرح کنند و اشیاء واقعی را ارائه نمیدهند.گرچه حرف از عدم واقعیت در اشیاء هم، مفهومی است که از آن صحبت میشود. منظور در یک اثر هنری است ولی این چالش فراسوی ماست ،در آثار هنری پیشرو که آنان مخالف هرگونه تفسیر هستند و در این راه سعی در فهم سرشت واقعی هنر دارند .
نظریه نوبازنمودگرائی میگوید هنر انتزاعی و غیر شکل گرا هم در مورد چیزی هستند و از سوئی هنرهایی مثل موسیقی و معماری که در نظریه تقلیدی قابلیت بازنمود واقعگرایانه نداشتند هم تبیین میگردند.در این میان تفاوت میان ساختار و مفهوم ظاهری یک اثر هنری مانند یک موسیقی شاد که روایت گر است و محتوای کلامی حتماً انتقال دهنده موضوع اثر است تا ساختار موسیقی.اگر یک نقاشی سبز است درباره سبز بودن کار شدهاست پس تفاوت میان صورت و محتوا یا معنا میتواند در اثر هنری دیده شود.سبز بودن میتواند اشاره به بنیاد مفاهیم باشد موسیقی شاد است یعنی کیفیت اولیه محسوس موسیقی که تقسیم نمی شود بی شک پذیرفته میشود و مهلت برای انکشاف هنری ایجاد نمیکند.
پس این تعریف از هنر به حد کافی جامع و مانع نیست . چرا که اثر هنری مانند تخمههای آی وی وی بازنمود تخمه آفتاب گردان است ولی درباره تخمه ها نیست اما حواس ما را تحریک میکند چرا که میلیونها تخمه سفالی را در ابعاد یک در یک در کف گالری پخش میکند گام زدن و دیدن آنها لذت وافری برای مخاطب دارد. پس در معماری و موسیقی هم آثاری هستند که میتوانند دارای خواص بیانی و زیبایی باشند ولی هیچ معنایی را اشاره نکنند.پس میتوان ادعا نمود که بخش عظیمی از هنر معاصر با نظریه نوبازنمودی هنر پوشش داده نمیشود. گرچه باید پذیرفت از نظریه تقلید و بازنمود اولیه کاملتر و دارای کاربرد وسیعتری است .
در مطلب آینده نظریه بیانگری هنر را بررسی میکنیم و مرز میان صنعت و هنر را مورد مطالعه قرار میدهیم.
[/one_half_last]