طنز تلخ یا سخره بی مایه؟
نقدی بر نمایشگاه مکان عمومی
گالری طراحان آزاد
سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر
گفتن از یک نمایشگاه چه در مدح و ثنا و چه در مذمت و هجا، امریست در جهت اهمیت بخشیدن به آن و دادن شان توجه . امر انتقاد نیز چنانچه از مسیر خود منحرف نگردد، امریست در جهت بهینهسازی و کمک به ارتقا.
از همین رو نوشتن در مورد نمایشگاه « مکان عمومی» ارزش گذاشتن به زحمتهای دو عکاس جوان است که نمایشگاهی را ساماندهی کردهاند، کاری که هرچند ظاهری ساده نما دارد، اما در نظر اهل فن، چندان نیز راحت نمیباشد.
آثار بهنام ذاکری و مرتضی نیکنهاد، را عکسهایی صحنهپردازی شده تشکیل میدهند که همگی در یک مکان ( لوکیشن) یکسان که در حکم « مکان عمومی» قرار دارد، عکاسی شدهاند؛ که سپس به واسطه چیدمان صحنه و بازیگران، به مکانهای مختلفی تبدیل گردیده است. حمام عمومی، قهوهخانه، مردهشویخانه و… بازیگران نیز که ۹۹% آن مرد و ۱% زن هستند در ژستهای گوناگون و موقعیتهای مختلف به تصویر کشیده شدهاند.
درموقعیتهایی که این دو عکاس ایجاد کردهاند، سعی شده وجوه طنز و هجو و بعضا هزل با سویه اجتماعی به تصویر کشیده شود. اما چیزی که نهایتا به دست آمده کاریکاتوری خام دستانه و کم ظرافت از محیطهای مردانه است. بیشتر نکات جالب توجه در آثار این نمایشگاه نیز به همین نکته مربوط میشود که چگونه دو مرد جوان با نگاهی تیزبین نکتههای طنز و مورد انتقاد دراین محیطهای مردانه را بزرگنمایی کردهاند و مانند لطیفههای بعضا خندهدار ارائه کردهاند. اما این طنز غلوآمیز که به مذاق بنده به عنوان مخاطب مونث مفرح میآید با بیانیه نمایشگاه یکسره از دست میرود.
بیانیهای درباره جاندارانی که بر روی کره زمین زندگی میکنند و علیالخصوص دلفینها، که در بیانیه مفصل به آنها، عادات و مشابهتهاشان با انسان پرداخته میشود. توصیفی که موضوع را از کاریکاتور زندگی و مکانهای مردانه به سمت کل جامعه انسانی سوق میدهد و در این نما، دیگر نمیتوان آن را به مثابه نکتهای طنازانه و یک شوخی در نظر آورد و از همین نقطه است که آثار به سمت سقوط به سطحینگری، نگاه خشمگین و واکنشی به جامعه و انسانها و سخره بیمایه شتاب میگیرد.
آثاری که صنعت ساخت آن نیز دارای ضعفهای آشکار فنی است. امری که البته در مورد اغلب بزرگان این ژانر از عکاسی نیز بعضا مشاهده میشود و با اغماض میتوان مسئولیت آن را بر دوش کمبود منابع مالی و تخصص لازم در زمینه عکاسی صحنهآرایی شده انداخت.
مسئولیتی که نهایتا گریبان گالری را خواهد گرفت و موضوع کثرت افول کیفی آثار ارائه شده چند صباح اخیر در این گالری قدیمی و معتبر را مورد پرسش قرار میدهد.
نگاه این دو عکاس به « مکانهای عمومی» جامعهشان شبیه به تئاتری است که از بیانیهشان اقتباس شده است، بیانیه عجیبی که در یک صحنه یکسان، ساحل دریا، که به مکان زندگی دلفین به عنوان موجودی دریایی اشاره میکند، اتفاق افتاده است و انسانها، یا همان دلفینها در حال پخته شدن در دیگ، یا حمام کردن در آن دیده میشوند. صحنههای این نمایش به دو قسمت موجودات( دلفین/انسان) در حال انجام اعمال فردی اجتماعی در « مکان عمومی» به صورت مضحک و رقتانگیز مشغولند یا در صف مردن، آماده پخته شدن و مرده/ خوابیده بر ساحل در انتظار برده شدن توسط رفتگران هستند، که مستقیما به بخشی از بیانیه که در آن از خودکشی دلفینها صحبت شده اشاره دارد. البته مطالب دیگری نیز در مورد جفتگیری دلفینها در بیانیه وجود دارد که معلوم نیست اصولن چرا مطرح شده و احتمالن وخوشبختانه تصاویر آن به دلیل محدودیتهای فرهنگی حذف شدهاست.
طنز و برچهره زدن نقاب دلقک، امریست که از ذات هنر بر میخیزد، فرا رفتن از مرزهای معمول، نگاه کردن به حقیقت و گفتن از آن در لفافه طنز به گونهای که نه ظالم از آن در امان باشد و نه مظلوم بینصیب، و بدین ترتیب هنرمند با قرار گرفتن در جایگاه آن دلقکِ ناظر و داننده میتواند کمی از حقیقت را به تماشا بگذارد. اما نمایشگاه « مکان عمومی» با اشتباه گرفتن، طنز تلخ و انتقادی با لطیفهگویی بصری، به عمق رویکرد نقادانه دلقک راه نیافته است و این از ضعف تکنیکی و پراکندگی و مغشوش بودن مضمون که در بازی مقایسه بین انسان و دلفین اتفاق افتاده پیداست و به ناچار دچار سطحیگویی شده و راه خود را گم کردهاست.
در نهایت، ضمن ارج نهادن به تلاش این دو هنرمند در جهت نمایش آثاری با مضمون و دغدغه اجتماعی، اما این نمایشگاه برای پوشش دادن به این دغدغه مجبور است تا بر عمق موضوع تکیه کند و حتی شاید بد نباشد، که به جستجویی درون خود هنرمند برود و سراغی از ریشه و سر منشاء نگاه تیره او به اجتماعی داشته باشد که بیشک خودش نیز جزئی از آن محسوب میشود.
[/one_half_last]