به مناسبت تولد مارسل دوشان marcel duchamp
سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر
مطالب مرتبط :
من چیستم؟ آیا بر آن واقفم؟ انسانی هستم، به غایت ساده، یک نفس کِشنده. « مارسل دوشان»
بیست وهشتم جولای زادروز هنرمند فقید، مارسل دوشان است، کسی که داستان هنر را تغییر داد. هنرمندی که خود را به هیچ هنری متصل نکرد و از عناوین گریخت، او همچنین از همه چیزهای دیگری نیز که تا آن روز در تعریف هنر امری بدیهی به حساب میآمد گریخت، تکنیک، سبک، صنعت، زیبایی شناسی و…
« من مطمئنم چیزی نیستم جز یک هنرمند و از این موضوع نیز خوشحالم.»
مارسل دوشان زندگی هنری خود را با نقاشی و آموختن در مکاتب هنری آن روزگار، چون کوبیسم و فتوریسم آغاز نمود، مارسل تحت تاثیر برادران بزرگترش، ژاک ویلو نقاش و ریموند دوشان ویلو مجسمه ساز کوبیست، نقاشی را در آکادمی جولیا آموخت و مشغول نقاشی کشیدن شد، آشنایی او با فوویسم و ماتیس بر نقاشیهای اولیهاش تاثیر بسزایی گذاشت، اما بعدتر جذب کوبیسم و فتوریسم شد و میتوان گفت از فتوریسم نیز بیشتر از کوبیسم تاثیر گرفت مانند تابلو مشهور « برهنه از پلکان پایین میآید» تا اینکه پس از ۱۹۱۲ تقریبا نقاشی را کنار گذارد و به تدریج دست از « بوم فروشی » برداشت.
« من میترسم از اینکه عمرم تلف شود، در نیازمند فروختن بوم بودن، یا به عبارت دیگر کسی که به او نقاش میگویند.»
دوشان در ۱۸۸۷ و در خانوادهای سرشناس در بلان ویل نورماندی متولد شد و به طور طبیعی در پی برادران بزرگترش به جرگه هنر پیوست اما در ۱۹۱۱ در حالی که ۲۵ سال داشت با چند تن از هنرمندان بزرگ اروپایی آشنا شد، منری، آپولینر و پیکابیا، این همنشینی تمایلات بینارشتهای دوشان را تقویت کرد و او تاثیرات شاعران و هنرمندان سایر رشتهها را بر نقاشی مفیدتر از تاثیرات نقاشان بر هم میدانست. و این میانرشتهای بودن بعدتر در جنبش دادا به منصه ظهور رسید و مورد استقبال واقع گردید. این جنبش که دوشان نیز از سردمداران آن بود، پس از جنگ جهانی اول و در پی شوک ناشی از تخریب و وحشیگری شکل گرفت و در آن تاکید بر هیچ بودن و حمله به ارکان زیباییشناسی و اخلاق مرسوم که هنر ویترین آن بود وجود داشت. اصولی که در پی جنگ عملا بیمایگی و فریبکار بودن آن از پرده بیرون افتاده بود. و همین موجب ترد شدن او از جوامع هنری غالب آن زمان پاریس گردید، دوشان پس از مهاجرت به امریکا در ۱۹۱۵ در ۱۹۲۱ بیانیه دادا را به همراه پیکابیا در نیویورک انتشار داد.
«شما باید به چیزها با دیدی بدون تمایز نگاه کنید، بهگونهای که گویی فاقد حس زیبایی شناسی هستید، انتخاب حاضر-آمادهها هموار بر عدم تبعیض بصری و همزمان غیاب سلیقه خوب یا بد، استوار بوده است.»
دوشان از ۱۹۱۵ آثاری با عنوان حاضر-آماده ارائه کرد، که برخاسته از نظریات دادائیستی او بود، یک پاروی برفروبی، یک پنجره، یک چرخ دوچرخه و شهورترین این آثار « چشمه» که یک کاسه توالت بود، که دوشان آن را با نام جعلی امضاء کرده و به سالن هنرمندان مستقل نیویورک فرستاد که در آن مجمع مورد قبول واقع نشده و پس فرستاده شد. سپس آلفرد استیگلیتس که در آن زمان برای اثبات موضوع هنر بودن عکاسی مبارزه میکرد و در جوامع هنری فردی شناخته شده بود تصویری از « چشمه» دوشان گرفت و در همان سالن به نمایش در آورد.
« شوخطبعی و خنده- نه لزوما تحقیر و تمسخر- ابزارهای دستآموز من هستند. این شاید برخاسته از فلسفه عمومی من در جدی نگرفتن جهان به طور کلی باشد برای اجتناب از مردن از شدت ملال.»
به طور کلی مارسل دوشان در سرتاسر عمرش آثار زیاد نیافریدهاست، آثاری که خود دربارهشان گفته است، « همه آثار مهم من در یک چمدان جا میگیرند» چمدانی که بعدها آن را ساخت و ماکت آثار مهم خود را در آن جا داد. اما تاثیری که او بر هنر نهاد بعد تر در دهه شصت میلادی دستمایه تحولی عظیم در هنر گردید و جایگاه آن را جابهجا کرد، دوشان بر برتری هنرمند بر اثر و فکر بر چشم تاکید داشت. این تاثیر را هنرمندانی چون اندی وارهول، رابرت رائشنبرگ، جف کونز، دیمین هرست بازتاب دادند و تا امروز نیز جایگاه اندیشههای او بر جهان هنر پا بر جاست.
دوشان بیست سال آخر عمرش را به بازی شطرنج و شرکت در تورنمنتها آن گذراند و سرانجام در ۱۹۶۸ در نیلی سورین فرانسه دار فانی را وداع گفت.
[/one_half_last]