نقدی بر نمایشگاه حریم دوار | مهدیه ابوالحسن

نگاهی به نمایشگاه حریم دوار | مهدیه ابوالحسن
گالری طراحان آزاد
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی

حریمی بر فرم

بی شک محوریت فرم در آگاهی انسان از جهان پیرامون خود نقش مهمی را دارا است. اما در حوزه‌ی نظریه و هنر ساختار فرم و شکل با امر محسوس گره خورده‌اند.پس آغاز پیدایش متر و میزان امر محسوس و همچنان بعدها آنچه امر محسوس را تبیین می‌کند را می‌توان فرمالیسم نامید و قطعا ارسطو است که این‌ گونه دیسیپلین را شکل بخشید و مقصد معرفت انسان‌ها را از خیال و طبیعت به حوزه‌ی چهارچوب و طبقه بندی و علم مُتقَن تغییر داد.


فرمالیسم آغاز به حیاتش را وابسته به دو امر تفکیک شده فرم و محتوا می‌داند. مقولاتی تجریدی در ادبیات متافیزیک فلسفی یونانی که منجر به جستجویی بی‌پایان در هزارتوهای ایکاروسی ونهایتا زایش سوبژکتیویسم گردید.

مهدیه ابوالحسن

از زاویه نقد اجتماعی سوبژکتیویسم امروزه چالشی را در برابر ما قرار داده‌است که انسان محوری را هم به وادی شک و بطلان کشانده است. وبدیهی است که جامعه هنری معاصر واکنش بسیاری در برابر هنر مدرن با رویکرد اصالت فرم داشته‌باشد.

این مقدمه را به بهانه‌ی بررسی آثار ارائه شده خانم مهدیه ابوالحسن در گالری طراحان آزاد نگاشتم.

پس از جنگ جهانی دوم آنچه برای هنرمندان دارای اهمیت گردید بهبود حیات انسانی و بازسازی اجتماعی بود، گشت اندیشه هنرمندان از فضای هنر برای هنر به هنر برای آزادی در انگاره‌ی منتقدانی چون جوزف بویز پدیدار شد.

“هدف هنر آزادکردن انسان‌هاست، از این رو هنر برای من معرفت آزادی است”

این جمله ی بویز رهیافتی است که جوامع در حال توسعه چون جامعه‌ی ما کماکان پیش رو دارند.

مهدیه ابوالحسن

از این منظر آثار ارائه شده در نمایشگاه خانم ابوالحسن به دلیل ایجاب و محدودیت  در نشان دادن فرم‌های زنانه واقعگرایانه، منکوب گفتمان جبری دوران شده است و در نتیجه افتادن در دام فرمالیسم مقهور کننده و مدرنیسم برزخی ایرانی، اجتناب ناپذیر می‌نماید. این هنری است، برای نخبه شدن و نه رهایی.

در این‌جا باید توجه کرد که اصالت فرم به صورت منطقی عاجز از تعریف رابطه‌ میان محتوا و صورت می‌باشد. ودر حوزه‌ی اجتماعی آنچنان که در تاریخ هنر غرب مشهود است به حذف انسان منجر گردید، انسانی که خود را دارای حق زیستن و آزادی انتخاب  می‌داند .

البته بیانیه‌ی بسیار زیبای خانم فرهادی‌کیا سعی در تعلیق این حقیقت دارد و قلم سیال و ذهن شاعرانه ایشان فضایی متفاوت را رسم کرده‌است. در بررسی هنر فرمال نظریه پردازان چنین میگویند*کارکرد چندگانه معنا و تاثیرات احساسی هم زمان مانند تجلیل و نفرت همراه با القاء تجربه‌ی ‌زیبایی شناسانه محوری‌ترین نقطه نظر مقابل نظریه اصالت فرم در برابر هنر بازنمایانه‌ می‌باشد.

مشخصاً باید اضافه کنم آنچه به لحاظ شکل کل آثار و نحوه‌ی ارائه و کارماده هنرمند است ذهن بیننده را به سوی اصالت فرم هدایت می‌کند اما از سویی انتخاب این شیوه در تناقض با گستردگی مدیاهای ارائه شده و همچنین ارائه بیانیه نمایشگاه مارا به این‌جا می‌رساند که  تعیین و قصدی در انتخاب این شیوه هم وجود نداشته است  و هنرمند مقهور محدودیت‌های ارایه هنر در گالری‌ها است.

به واقع نمایشگاه حریم دوار دچار ضعف هستی شناسی و بستر نظری در رابطه با تجربه‌ی زندگی هنرمند خود است.

مهدیه ابوالحسن

مهدیه ابوالحسن

باید اذعان کنم که از زاویه آموزش و تعریف هنر مدرن آثار هنرمند بسیار خوش ساخت و خلاقانه می‌باشد. خلاقیتی که با سخت‌کوشی سعی در ارائه خود داشته و لحظه‌ای اجازه‌ی رهایی به مبدا خود را نداده‌است.

صنعتی والا همراه زیستی دردمندانه در لایه‌های معرفتی کارنمای خانم ابوالحسن مشهود است.

آنچه در نمایشگاه بیننده با آن مواجه می‌گردد ظاهرا تهاجم به جهان لایه لایه و فشرده‌ای است که می‌توان آن را به تهی کردن مفاهیم و دلالت‌ها و استعاره‌های جزمی موجود تعبیر نمود.

به نوعی دیگر روندی تخریب‌گر که حوزه‌های زنانه را در ایجازی فرمال ارائه داده است و نفرتی که با ظرافت و طراحی بی‌بدیل تبدیل به هراس از زایش و خودآگاهی گردیده‌اند.

در این مجموعه چند لایه گی، حفره، آینه، تخریب،حاصل کنش هنرمندانه است.چند لایه گی میتواند نماد رسوبات زیستن تاریخی و اجتماعی باشد که در مقام سنت پیوندی ناگسستنی با تهاجم وخفقان نشان می‌دهد.

در بیانیه این تخریب و حفره سازی کنشی پدیداری برای مقابله با هستی انبوه و فشرده مردانه قلمداد شده است. رفتاری انکشافی در پی انهدام و ایجاد حفره‌هایی با گرایش فمنیستی آنچه باعث می‌شود تا به بازنگری آنچه  ایجاد کرده‌ایم بپردازیم.

مهدیه ابوالحسن

بازنگری در حیطه اندیشه زنانه، اما باید گفت ساختار لایه لایه آثار، حاکی از گرایش و استواری ذهن لایه لایه هنرمند است. نظامی در اندیشه ‌که آغشته به پیچیدگی‌های هندسی وقدرهای عقلانی است که بیشتر مردانه خوانده شده‌اند تا زنانه .

سخت نیست مقایسه این نمایشگاه با آثار هنرمندانی چون جورجیا اوکیف و جودی شیکاگو که حتی در ساحت استعاره تمایلی بسیار به فاش گویی و جلوه گری دارند مخلوطی از رنگ و تلالو در آثار این هنرمندان هویدا است آنچنان که تبع زنانه بر آن استوار می‌باشد.

در فرازی دیگر مسئله جنسیت و تعابیر هنرمند از این مقوله است که  تهی از بررسی دلالت‌های زبانی و ساختار محدودکننده‌ی نظام تبعیض جنسیتی است.

مهدیه ابوالحسن

گویا انهدام طبیعت مادی، لزوما به حضور زایش زنانه و معرفت و زیستن منتهی می‌گردد ظاهرا اینجا ابژگی زنانه در انقیاد سوژه‌گی مردانه قرار می‌گیرد.

در انتها باید این نمایشگاه را ستود. به دلیل جدیت و در مواجه با ابژه هنری و هنرمند در مواجه با مصائب زیستن زن معاصرهمچنین ایجاد چرایی  برای مخاطب و چالش در تجربه زیبایی شناسانه.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

*درآمدی معاصر بر فلسفه‌ی هنر نوئل کرورترجمه پریسا صادقیه .صفحه ۱۸۸

[/one_half_last]