جامعهی کوتاه مدت
نامه نیمه مهر ماه
به قلم جاوید رمضانی
پاییز آغاز شد و در جریان رکود در حال تلاش، فعالیت،های فرهنگی و هنری جان تازهای گرفتند و فصل کار با حجم انبوهی از نمایشگاه،ها شکل گرفتند.
اما در این میان حسی از بی اعتمادی درمیان مراکز مدنی و انجمن ها با فضای دولتیان در جریان می باشد بخصوص مسئله قرار داد بین آلمانیها و موزه هنر معاصر و نمایش این مجموعه در آلمان و مسائلی ازاین دست.
نفس این مطلب قطعا نیازمند تحقیق و تفحص دارد اما نکته مثبت از نظر نگارنده فعال شدن انجمنهای مدنی و هنری همچنین رسانهها نسبت به تحرکات مربوط به حوزه خودشان است.
قطعا قضاوت کردنها و حکم دادنها نیازمند ارتباط تنگاتنگ مسئولین این نهادها باهم میباشد. گاهن روزنامه نگاران و هنرمندانی که در این حوزه دارای نظر و عمل میباشند، کمترین برخورد رودررو را با این مسائل دارند و از سویی مسئولین نهادهای دولتی، مانند وزارت ارشاد سعی در ایجاد رابطه و دخیل کردن این افراد در تصمیمگیریهای خود ندارد. آنچه مشخص است سازوکارهای اقتصادی جامعه سعی در بازسازی خود دارند. عبور از مسائلی مثل رکود و تورم و همچنین مسائل ناشی از سالها تحریمهای اقتصادی، فشار مضاعفی را به کلیه روابط اجتماعی و فرهنگی وارد میگرداند. در این میان برای عبور از این مسیر و گذشتن از این گردنه اقتصادی و اجتماعی در را ه توسعه نیاز به توجه و هوشیاری بسیار دارد. با قضاوتهای پیشینی و حرکتهای مغرورانه امکان رسیدن به این اهداف حاصل نمیشود.
متوجه باشیم که عقل جمعی آحاد اهل هنر با توجه به رکود، سعی در افزایش فعالیت خود داشته است. گسترش گالریها، شرکت هنرمندان در اتفاقات بینالمللی، حساسیت و فعالیت شهرداریها در حوزه هنر و … همگی نشان از امیدواری آنان نسبت به آینده دارد. شکلگیری دیدگاه انتقادی، بیرون از حیطه احساسات و در نظر گرفتن فشار اقتصادی و مسائل اجتماعی ناشی از آن در نحوه نگرش به فضای موجود، به شدت قابل توجه میباشد.
سازماندهی، تقویت زیرساختها و نیازهایی که حوزه هنر، چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ معرفتی، از کمبود آن رنج میبرد امر مهمی است که باید به آن توجه نمود. هر فعالیتی باید با در نظر داشتن رویکرد دراز مدت و توجه به فقدان انگیزه و امید در بین هنرمندان انجام پذیرد.
جامعه کوتاه مدت نظریه ای است که سعی در توجیه علل توسعه نیافتن بعضی جوامع دارد . از خواص این جامعه، حاکمیت دیدگاه و سیاست رمانتیک است و نه واقع گرایانه، همچنین استوار به یک نوستالژیِ،گذشتهیِ با افتخار میباشد. در این جامعه انباشت نیروی مولد دچار فقر است نیرویی که در عرصه دانش و هنر و سرمایه …. بتواند با نقد و نظارت پذیری قابلیت حل مسایل امروز را داشته باشد و پیوستگی کالای نایابی میشود.
دانش و هنر بی ارتباط با هستی شناسی و زندگی روزمره است وآرمانها زود به واقعیت پیوند میخورند. وتحولات اجتماعی حول مسایلی بی نتیجه تکرار میشوند و تنها تخریب آنان بر جای میماند.