یادداشتی بر نمایشگاه «دایناحلزون»، آثار جیران فخرموسوی در نگارخانهی آتبین
حلزونها در کارگاه کوزهگری
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
آنچه در نمایشگاه «دایناحلزون»، از جیران فخرموسوی در نگارخانهی آتبین میبینیم، هم تکراری است و هم نو. هم تزئینی است و هم واجد یک طنازی که نمایشگاه را از ورطهی تکرار یک الگوی مشابه که در طول سالهای گذشته زیاد دیدهایم نجات میدهد. نمایشگاه «دایناحلزون» را اصولاً میتوان یک شوخی هم فرض کرد، شوخی با جنبههای تکراری سرامیکسازی که در این روزها زیاد در نگارخانهها دیده میشود.
الگوی اولیهی نمایشگاه «دایناحلزون» فکر تکرار یک شکل قالبی با سرامیک است؛ اینکه میتوان یک شکل یا موتیف را در تعداد فراوان تکرار کرد. این فکر در ابتدا ریشه در سنت سرامیک دارد. به این معنی که در نهایت سرامیک یک صنعت و گونهای از هنر کاربردی هم هست. اینکه در کارگاههای تولیدی سرامیک که صنعتی ریشهدار و قدیمی در ایران است، نمونههای کاربردی به شکل صنعتی و برای استفادهی عمومی تولید میشود و حال میتوان با ارجاع به همان شکل از برخورد با سرامیک آثار هنری غیر کاربردی را نیز به همان شکل و در تعداد بالا ساخت. به این ترتیب در ذات این کار نوعی طنازی با مادهی کار سرامیک وجود دارد. به واقع سرامیک هنوز همان کارکرد صنعتی خود را حفظ میکند، ولی با تغییر محل نمایش از کارگاه به نگارخانهی مفهوم کلی آن تغییر کرده و به گونهای از هنر تبدیل میشود. به این ترتیب هر تغییر کوچکی که در شکل تکتک آثار تولیدی ظاهر میشود و تفاوت آن با نمونههای مشابه دیگر بیش از آنکه به عنوان یک ضعف تکنیکی شناخته شود اتفاقاً بر یگانگی هر شیء به عنوان اثر هنری میافزاید.
نمایشگاه «دایناحلزون» در عینحال که با طنازی دوباره مفهوم احجام تکرار شونده را به بازی میگیرد که درک و شناخت ما از خود مادهی کار را نیز دوباره تعریف میکند. سرامیک سنتاً به کار تولید اشیاء آشنا میآید؛ ظرف و ظروف و یا بازتولید پارهای موتیفهای بصری تکراری که واجد مفاهیم آشنا برای ایرانی هستند نشان میدهد. به عنوان مثال در نمونههای مشابه در طول این سالهای اخیر میتوان به ساخت تعداد فراوان کبوتر یا انار در تعداد زیاد اشاره کرد. در این میانه هنرمندی چون کیوان فهری یک نام آشناست، کسی که در طول این یک دههی گذشته با تلفیق هنر و صنعت به نوعی تازه از هنر تزئینی دست یافت که بر مبنای تولید صنعتی یا مشابهسازی شکل گرفته بود.
ولی نکته اینجاست که آنچه جیران فخرموسوی در نمایشگاه «دایناحلزون» ساخته، اتفاقاً یکی از اشکال آشنا در فرهنگ ما نیست. آنچه او ساخته قرار است از جایی دیگر آمده باشد و ارجاع به چیزی دارد که چندان برای ما آشنا نیست. در نوشتهی کوتاه نمایشگاه این اتفاق به این شکل توضیح داده شده است: «موجودات خیالی من برگرفته از موجودات به دنیا چشم باز کرده پیش از حضور انسان بر روی کرهی زمین هستند. من میبینم که انسان زاییدهی خاکها، آبها و رودهاست و از زمین روییده و قسمتی از بدن زمین است. اما هر لحظه در بیگانگی و دوری از اصل خویش به سر میبرد. همانطور که جوزف کمپبل میگوید: «زمین آدم میدهد… درست مثل درخت که سیب میدهد، آدمها محصول زمین هستند، همانطور که سیب محصول درخت است. همهی ما اندامهای حسی زمین هستیم، ما حسهای عالم هستیم و ما همهی اینها را همینجا درون خودمان داریم.»»پس آنچه که هنرمند تصویر میکند «موجوداتی خیالی برگرفته از از موجودات به دنیا چشم باز کرده پیش از حضور انسان بر روی کرهی زمین هستند…»
در اینجا جیران فخرموسوی از مادهی کار آشنا و فکر تکرار که برگرفته از تولید صنعتی در کارگاههای سفال و سرامیک است استفاده کرده و چیزی کاملاً جدید را برای ما ساخته، موجوداتی خیالی. در نام نمایشگاه هم این طنازی بروز پیدا میکند؛ «دایناحلزون» که تلفیق نام دو موجود اولیه است: دایناسور و حلزون.
اما اهمیت کار هنرمند فقط در این نیست. هنرمند بر روی هر یک از این موجودات خیالی نقشهایی نیز کشیده است. این نقشها گوناگون هستند، از نمونههای تکرنگ گرفته تا نمونه تزئیناتی که باز ریشه در سنت لعابکاری سرامیک در ایران دارد. میتوان این موضوع را در نظر گرفت که تنوع اشکال و رنگها در ابتدا با در نظر گرفتن مسائل اقتصادی بوده است، به این معنی که هنرمند کوشیده سلیقهی همهی افرادی که به نگارخانه میروند را در نظر بگیرد. از طرف دیگر اما استفادهی هنرمند از نقش و نگارهای سنتی ما بر روی یک سری موجودات خیالی دوباره با تصویر آشنای ما بازی میکنند. آنچه ما میبینیم همان کارکرد قدیمی لعاباندازی سنتی است، ولی آنچه میبینیم ارتباطی به انتظاراتمان ندارد و این خود یک گام موفق برای هنرمند محسوب میشود.
از سوی دیگر مادهی کار هنرمند، سرامیک، از جنبهی دیگری هم ما را کمک میکند. در نوشتهی هنرمند آمده: «… من میبینم که انسان زاییدهی خاکها، آبها و رودهاست و از زمین روییده و قسمتی از بدن زمین است»، مادهی کار هنرمند هم به مانند همین موجودات محصول خاک است، پس به یک معنی این موجودات سرامیکی از خاک آمدهاند و یادآور از خاک زاییده شدن حیات. اما به همین نسبت میشود پیشتر هم رفت؛ به یاد بیاوریم که ما هم ریشه در خاک داریم و از خاک آفریده شدهایم. به این مضمون و با در نظر گرفتن این حقیقت میتوان این موجودات خیالی را تمثیلی از ما نیز دانست و در این هنگام است که تزئینات متفاوت و نقش و نگارهای متنوع روی بدنهی این سرامیکها بازتاب دهندهی ما هم هست با تمامی شباهتها و تفاوتهایمان با تمامی تنوع در سلیقه و منشهایمان. این مفهوم به شکل همان جملهی: «… من میبینم که انسان زاییدهی خاکها، آبها و رودهاست و از زمین روییده و قسمتی از بدن زمین است» در نوشتهی نمایشگاه هم آمده و علناً ما را مجاز میکند که مجسمههای نمایشگاه را با این تعبیر هم در نظر بگیریم. ایدهای که کم و بیش در شکل نمایش این موجودات خیالی سرامیکی بر روی جعبههایی که از خاک پر شدهاند هم بازنمود پیدا میکند.
«دایناحلزون» بر خلاف ظاهر سادهاش اتفاقاً بازی با تصورات و تعاریف آشنای ما از یک مادهی کار و نقش و نگارهای آنهاست. کوشش برای اینکه یک شیوهی تکراری هنری در شیوهای جدید به کار رود و به این ترتیب شکل جدیدی از بیان در آنها به نمایش درآید. در نمایشگاه «دایناحلزون» ما با این حقیقت مواجه میشویم که چگونه تغییری کوچک در ماهیت شیء و ماده میتواند دانستگیهای ما را عوض کند و این کاری است که جیران فخر موسوی موفق به انجامش شده. [/one_half_last]