یادداشتی بر نمایشگاه «سیاهمشق»، آثار شیرین عربی و کسری زندی
در نگارخانهی هپتا
آنها که مشق میکنند
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
از آخرین تحولات خوشنویسی در ایران دههها میگذرد. از اواخر دههی ۱۳۳۰ که با کوشش عدهای از هنرمندان نوگرای ایران نوع نگاه به خوشنویسی تغییر کرد تا «نقاشیخط» به عنوان یک جریان مهم در هنر ایران قدرتنمایی کند آخرین و مهمترین تحول در هنر ایران رخ داد. در نقاشیخط، خط بیشتر کیفیتی بصری داشت تا اینکه یک عنصر مهم در تبادل اطلاعات باشد. به واقع با این تغییر کاربری حروف در آثار هنرمندانی چون زندهیاد فرامرز پیلآرام، حسن (شارل) زندهرودی، رضا مافی، صادق تبریزی، سیدمحمد احصایی و دیگران به یک عنصر بصری تبدیل شده بود که میشد با آن اشکال متعدد را نقاشی کرد. در این میانه کسانی چون سیدمحمد احصایی یا رضا مافی خوشنویس بودند، ولی حسین (شارل) زندهرودی اصولاً خوشنویس نبود ولی به کرات از نوشته و خط در چند دوره از آثارش استفاده میکرد.
از ۱۳۵۰ به بعد، یعنی از زمانی که آخرین تحولات مهم در نقاشیخط رخ داد، تا امروز کم و بیش اتفاق تازهای در نقاشیخط رخ نداده و این جریان هنری بدون تغییر باقی مانده است. تجربیات نسلهای بعدی هنرمندان نقاشیخط در طول ۴ دههی بعدی بیشتر تکرار آموزههای هنرمندان نسل قبلی است. با اینحال کوششهای متعدد این ۴ دهه هر چند بسیار راهگشا بودهاند، ولی هنوز راه و روشی تازه در خوشنویسی یا نقاشیخط را به راه نیانداختهاند.
اینکه کوشش دو هنرمند در نمایشگاه «سیاهمشق» که در نگارخانهی هپتا برگزار میشود را میتوان نوآوری خواند یا نه، بسیاری از مسائل و پرسشهای ما در مورد خط و نوآوری در خوشنویسی را روشن میکند. به نظر میرسد که دو هنرمند در پی نگاهی متفاوت بودهاند، ولی اینکه آیا میتوان نگاه آنها را تازه یا نو نامید، جای تردید هست.
آثار در دو اتاق مختلف نگارخانه به نمایش درآمدهاند. اتاق بزرگتر به آثار کسری زندی مربوط میشود که تعداد آثار بیشتری را در نمایشگاه به نمایش گذاشته. تالار کوچکتر میزبان کارهای شیرین عربی است. نوشتهی نمایشگاه واجد دو نکته است، نکتهی اول توضیحی دربارهی شیوهی آثار است که آنها را سیاهمشق میخواند و تکهی دوم که به نظر میرسد بیشتر ناظر بر آثار کسری زندی است تا شیرین عربی. در بخش اول آمده: « «غرض نقشی است کز ما باز ماند»
شایـد در ذهن هنرمند خـوشنویس ســدههای گذشته این ســرزمین هم نمیگنجید که مشقت ساخت و آهــار- مهـره کــردن کاغــذ و در پــی آن تـکرار و تمـرین تـو در تــوی حــروف و کلمـات، پدیدآورنده فرمی خلاقانه در خوشنویسی گردد به نام سیاه مشق و با قلم توانای هنرمندان عهد قاجــار (میرزا غلامرضا، میرحسین و میــرزا کاظم) اوج را تجـربه و تا امروز چـه در قالبهای اصیل، چـه نوگـرایانه زیست کند.
آنچه در سیاه مشق اهمیت ویژه دارد ترکیب و محصول بصری است، نه شعر و متن.»، بخش دوم نوشتهی نمایشگاه فقط در یک جمله خلاصه شده است: «هر چـند کـه سیاهمشقهای ارائه شده در این نمایشگاه روایت دیــگرگـــونهی اشعارِ آوازهــایی است که الهامبخش خلق و تحریر بودهاند.»
بخش اول نوشته دارد تاریخچهای فشرده از سیاهمشق را توصیف میکند و قرار است به مانند یک راهنما به بیننده کمک کند که چگونه به آثار نگاه کند. مسأله اینجاست که آیا این توضیح کمکی به بیننده میکند، یا اگر میکند از چه جنبه است؟ از آنجا که آنچه شیرین عربی کرده بیشتر یک تجربهی بصری است که خط را با شیوههای گوناگون کلاژ یا نقاشی انتزاعی ترکیب کرده است، ولی آثار کسری زندی شکلی سنتی از خوشنویسی است. در کنار تعدادی از آثار او فقط یک دستگاه پخش صدا گذاشته شده که بیننده میتوان با گوشی به صدای موسیقی گوش کند که خواننده قطعه آوازی میخواند که اشاره به سطر آخر نوشتهی نمایشگاه است: «هر چـند کـه سیاهمشقهای ارائه شده در این نمایشگاه روایت دیــگرگـــونهی اشعارِ آوازهــایی است که الهامبخش خلق و تحریر بودهاند.»
بخش اول نوشته دارد تاریخچهای فشرده از سیاهمشق را توصیف میکند و قرار است به مانند یک راهنما به بیننده کمک کند که چگونه به آثار نگاه کند. مسأله اینجاست که آیا این توضیح کمکی به بیننده میکند، یا اگر میکند از چه جنبه است؟ از آنجا که آنچه شیرین عربی کرده بیشتر یک تجربهی بصری است که خط را با شیوههای گوناگون کلاژ یا نقاشی انتزاعی ترکیب کرده است، ولی آثار کسری زندی شکلی سنتی از خوشنویسی است. در کنار تعدادی از آثار او فقط یک دستگاه پخش صدا گذاشته شده که بیننده میتوان با گوشی به صدای موسیقی گوش کند که خواننده قطعه آوازی میخواند که اشاره به سطر آخر نوشتهی نمایشگاه است: «هر چـند کـه سیاهمشقهای ارائه شده در این نمایشگاه روایت دیــگرگـــونهی اشعارِ آوازهــایی است که الهامبخش خلق و تحریر بودهاند.»
بخش اول نوشته دارد تاریخچهای فشرده از سیاهمشق را توصیف میکند و قرار است به مانند یک راهنما به بیننده کمک کند که چگونه به آثار نگاه کند. مسأله اینجاست که آیا این توضیح کمکی به بیننده میکند، یا اگر میکند از چه جنبه است؟ از آنجا که آنچه شیرین عربی کرده بیشتر یک تجربهی بصری است که خط را با شیوههای گوناگون کلاژ یا نقاشی انتزاعی ترکیب کرده است، ولی آثار کسری زندی شکلی سنتی از خوشنویسی است. در کنار تعدادی از آثار او فقط یک دستگاه پخش صدا گذاشته شده که بیننده میتوان با گوشی به صدای موسیقی گوش کند که خواننده قطعه آوازی میخواند که اشاره به سطر آخر نوشتهی نمایشگاه است: «هر چـند کـه سیاهمشقهای ارائه شده در این نمایشگاه روایت دیــگرگـــونهی اشعارِ آوازهــایی است که الهامبخش خلق و تحریر بودهاند.»
آیا این کوشش را باید نوآوری دانست؟ اینکه هنرمند به جای نوشتن معنی جمله، از یک قطعهی آوازی استفاده کرده است حرکتی تازه است و وجهی تازه به آثارش میدهند؟ از یک منظر این کار مفید است چون بیننده را از خواندن معاف میکند و در ضمن به او امکان میدهد تا به شکلی دیگر با اثر درگیر شود. ولی این درگیری کمکی به درک بهتر اثر نمیکند و سیاهمشق روی دیوار با یا بدون قطعهی موسیقی هم همان است که قبلاً بوده. به یک معنی قطعهی آوازی که سطر نوشته شده را به ما معرفی میکند هیچ سطح یا وجه تازهای به اثر نمیدهد و تنها ترفندی است که مواجههی ما با اثر را تسریع میکند. اگر یکی از مقاصد هنرمند افزودن یک نگاه تازه به اثر بوده، این شیوه کمک چندانی نمیکند، ولی نقشش را در تسریع مواجههی بیننده با اثر ایفا میکند.
آثار شیرین عربی را میتوان از جنبهی نوآوری موفقتر نامید. علت این موضوع در گسترده بودن ارجاعات اوست. در هیچکجا هنرمند اشاره نکرده که تا چه حد نسبت به این ارجاعات آگاه بوده، ولی دانستن یا ندانستنش هم تغییر در نتیجه ندارد. آنچه عربی کرده تا حد زیادی یادآور دورهای از آثار زندهرودی هست، ولی در اینجا هنرمند با بریدن قطعات متعدد از برگههای مختلف خوشنویسی و چسباندن آنها در کنار هم به ترکیبات بصری تازهای رسیده. نوآوری او را شاید بتوان از این جنبه بررسی کرد که او با چیدن این برگهها در کنار هم به گونهای از فضاسازی دست یافته که در آثار زندهرودی یا پیلآرام دیده نمیشود و بیشتر به تجربیات هنرمندان نقاش در دههی ۱۳۷۰ شباهت دارد. زمانی که مسألهی کشف و ادراک فضا در نقاشی ایران از اهمیت فراوانی برخوردار شده بود. به واقع هنرمند موفق میشود با این کار تجربهی بصری هنرمندان دو دوره مختلف از تاریخ هنر نوگرای ایران را در آثارش به کار گیرد. طبعاً هرجا که اجرا تمیزتر و هماهنگی رنگها و نقشها بهتر بوده، اثر موفقتر و هرجا که هنرمند در برقراری توازن بصری در آثارش سهلانگارانهتر بوده، اثر هم ناموفقتر بوده است. ولی اهمیت کار او این است که شیوهای تازه از فضاسازی را به کار گرفته که با شیوهی آشنای هنرمندان عرصهی نقاشیخط متفاوت است.
تجربیات اخیر در حوزهی نقاشیخط و خوشنویسی نخستین کوششها برای تغییر رویکرد به خوشنویسی است. هر چند که هنوز هیچکدام از این شیوهها به نتیجه نرسیدهاند، ولی باید از آنها به عنوان کوششهایی مقدماتی در راه نوآوری یاد کرد. اینکه آیا خوشنویسی و نقاشیخط شاهد تحولی در نگاه خواهند بود یا نه را باید به انتظار نشست و دید. [/one_half_last]