تنها و در میانه
نقدی بر نمایشگاه تنهایی-گالری هپتا
به قلم مریم روشن فکر
گالری هپتا این روزها میزبان گروهی از عکاسان است که با انتخاب و مدیریت کوروش ادیم نمایشگاهی را تحت عنوان تنهایی ترتیب دادهاند. آنچه در این نمایشگاه به تصویر درآمده کنکاش گوشه و کنار مفهوم تنهایی است. در این نمایشگاه اصرار بر این است که باری اعم از مثبت یا منفی بر تنهایی الصاق نگردد و آن را به مثابه یک مفهوم مجرد مورد بررسی قرار دهد. که این در مجموع رویکردی مثبت و قابل توجه در خود دارد.
اما آثار نمایشگاه دچار چند دستگی و پراکندگی هستند، و برخی از آثار که رویکرد رمانتیک به تنهایی در آنها غلبه دارد، نسبت به دیگران در درجه کیفی پایینتری قرار میگیرند. اما برخی از آثار نیز هستند که با رویکرد مستقیم، بیحاشیه و بسیار مفهومی خود، هدف کلی نمایشگاه را متجلی کردهاند.
به عنوان مثال آثار کوروش ادیم که از چندقلوها عکاسی کرده است، با رویکردی چندلایه از فرم کاسته و به مفهوم اثر افزوده است. آثار با نشان دادن چندقلوها ، منحصر به فرد بودن انسانی را به بازی گرفته و با دقت تمام فردیت انسان را که در مفهوم تنهایی نقش پر رنگی بازی میکند به چالش کشیده است. همچنین همسان بودن بدنی را در برابر همسانی فکری قرار داده است، و از این طریق در مورد موضوع و خواستگاه تنهایی دست به کاوش زده است. او با رها کردن فرم و کشاندن آن به سادگی، پیرایههای اضافی و توضیحات بیمورد را حذف نموده و مستقیما به معنا پرداخته است. ادیم در بیانیه نمایشگاه به یگانه بودن، زیر عنوان تنهایی اشاره کرده است که مستقیما آن را در آثارش به چالش کشیده است.
مریم اسفندیاری نیز با در معنا آوردن تصاویر عادی پیرامونی که با نور فلاش از دل شب جدا شده و معنایی جدید به خود گرفتهاند، هم به معنای جدایی که تلویحا از تنهایی نیز برداشت میشود تنه زده و هم نوعی بازی زبانی با مفهوم و اشکال علائم راهنمایی و رانندگی ایجاد کرده است.
آرش تیرداد عکاس دیگریست که از تصویر واقعنمای عکاسانه سرپیچی کرده و با گرفتن وضوح سوژه عکاسی و نورسنجی غیرمعمول تصاویر را به سمت انتزاعی شدن پیش برده و همین رویه را در معناسازی با اثر خود نیز در پیش گرفته است، به نحوی که با کنار هم قراردادن تصاویری از یک انسان، یک گاو و چند انسان که پرهیبی از یک خانواده را به ذهن متبادر میکنند، برای رابطه طبیعت، انسان و تنهایی یک (کوان) سوال طرح میکند. او در بیانیه خود، به گفتگو، میان انسان با انسان، انسان با طبیعت ، انسان با کائنات و انسان با گاو اشاره کرده و این چینش چهارتایی را به مثابه مواجهه آنها با یکدیگر، قاب، معنا و تنهایی قرار داده است که در اینجا به مثابه عدم حضور گفتگو تعبیر میشود.
امیر علیمی نیز مجموعهای از آثار منظرهنگاری شهری خود را ارئه داده است که در آن فضاهای خالی و رها شده شهر به عنوان پویه مفهوم تنهایی در دل یک شهر شلوغ مصرف گردیده. آثار او همانگونه که خودش میگوید خاکستری هستند،و نماینده شهری، بیرمق و بیتوان. علیمی هر چند از از زیباییشناسی منظرهنگاری مکتب نئوتوپوگرافی پیروی میکند، اما به دلیل تقویت پلان اول تصاویر که در اغلب آثارش به وقوع میپیوندد، فاصله منظره و ناظر را کوتاه کرده و بیننده اثر را در مواجهه کاملن خنثی قرار نمیدهد و به نحوی او را با منظره خود درگیر میکند، منظرهای از خالی بودن و رهاشدگی. آثار علیمی هرچند تنهاییشان عمومی و نوستالژیک ترسیم شده ولی در مجموع بیشتر از اینکه درباره تنهایی باشند درباره بیسامانی و بینظمی فراگیر و نوعی فقدان هستند، یک مبل خالی در میان آجر چین یک خانه ویران شده یا هرگز ساخته نشده که سه غول بزرگ از دل آن روئیدهاند، یک کولر رها شده، یک در بسته شده با بلوکهای سیمانی و… علیمی رویکرد اعتراض آمیز خود را به تمام این بینظمی و حقوق پایمال شده در این آثار نشان داده است، که شاید این خود بازخورد احساسی نا خشنود از موضوع تنهایی باشد.
در آثار سیما میرزائی نیز همین موضوع فقدان، بر برداشت آزاد از تنهایی غلبه کرده و او با نمایش دری که از پنجره کوچک میان آن و در پس شیشهای مات نور زردرنگ به بیرون میتابد و تقارن آن با حضور فردی در پس شیشه مفهوم بودن و نبودن را بازآفرینی کرده است.
در مجموع میتوان گفت این آثار به طور کلی با موضوع تنهایی دو برخورد متفاوت داشتهاند اولی، رویکرد ساده و ناقص رمانتیک است که از هرگونه کاوشی پیرامون موضوع تنهایی طفره رفته و به نمایش سطحی حالت تنها بودن پرداختهاند و دوم آثاری که با موضوع دست و پنجه نرمکرده و در صدد بیرون کشیدن مفاهیم عمیقتری از واژه تنهایی هستند.[/one_half_last]