پرونده معرفی هنرمندان پست مدرن(بخش دوم) دیوید سال ۲

سایت تندیس به قلم علی نورپور
دیوید سال (David Salle) می گوید دوسالی نقاشی را کنار گذاشتم اما بار دیگر به سراغم آمد و به درونم راه یافت. این بار آنچه به درونم نشست و نفوذ کرد پیوند چندانی با فرم و رنگ نداشت و بیشتر درباره شکلی از نقاشی بود که بتواند آینه تمام نمای خودش باشد، آن روزها بیشتر به این اندیشه‌ها می‌پرداختم تا به قلمو رنگ.

بخش اول پرونده را در لینک زیر مشاهده فرمایید:


در سال‌هایی که دیوید سال در Arts- Cat مشغول به تحصیل بود. هنر ویدیویی رایج شده بود، او می‌گوید: «ما از ویدئو به عنوان یک مداد استفاده می‌کردیم به نظرم یک ماده هنری جدیدی بود که خصوصیات رسمی را داشت. ما از ویدئو به عنوان یک جعبه جادویی ادراکی استفاده می‌کردیم ولی هدفم این نبود که یک هنرمند ویدئویی شوم.

دیوید سال پس از اتمام دوران دانشگاه چندان که رسم آن روزها بود یک نقاش مفهوم‌گرا از آب درآمد. در لس‌آنجلس(Los Angeles) و محیطی که او به هنرآموزی پرداخت، نشانی از نقاشی سنتی دیده نمی‌شد و آن چه بر دایره اندیشه و هنری آن جا سیطره داشت دو نوع نگرش و تفکر متضاد بود، در یک طیف نقاشانی بودند و در طیف دیگر منتقدان و روشنفکران در سراسر دهه ۱۹۷۰ نوعی ضدیت روشنفکرانه با نقاشی در فضای کالیفرنیا موج می‌زد و هر اثر تجسمی به تندترین و جدی‌ترین شکل ممکن به باد انتقاد گرفته می‌شد.

دیوید سال
یکی از دلایل ضدیت با نقاشی و انتقاد از هنرهای تجسمی آن بود که در شهر لس‌آنجلس حتی یک اثر هنری که بتواند با آثار نیویورک رقابت کند به وجود نیامده بود و همین ناتوانی در خلق اثر ارزنده و کشمکش‌ها و جروبحث‌هایی دامن می‌زد که ناگزیر به درگیری نقاشان و منتقدان تعبیر می‌شد. در چنین شرایطی بود که دیویدسال می‌خواست فیگوراتیو نقاشی کند و موقعیت ذهنی و احساسی خود را به تصویر کشد.

دیوید سال

سال در گفت و گویی با پیتر شیلدال گفته است، از همان زمان متوجه شدم که یک پرده نقاشی می‌تواند ماهرانه و درعین حال تهی از تفکر و ا ندیشه باشد، دائم در این فکر بودم که چگونه می‌توانم مهارت اندیشه‌ام را در نقاشی‌هایم بگنجانم، ساعت‌ها به آثارم نگاه می‌کردم، می‌دیدم که عنصری که تأثیرگذاری و قدرت کارم را نشان بدهد در آثارم وجود ندارد. می‌دیدم که به هیجان آوردن مردم، نقاشی نیست.

دیوید سال
دوسالی نقاشی را کنار گذاشتم اما بار دیگر به سراغم آمد و به درونم راه یافت. این بار آنچه به درونم نشست و نفوذ کرد پیوند چندانی با فرم و رنگ نداشت و بیشتر درباره شکلی از نقاشی بود که بتواند آینه تمام نمای خودش باشد، آن روزها بیشتر به این اندیشه‌ها می‌پرداختم تا به قلمو رنگ.
از اندیشمندان و منتقدانی که دیوید سال را از هنرمندان پست مدرنیسم دانسته‌اند می‌توان به رونی بارت، جارلز جنکز و ادوارد لوسی اسمیت نام برد. آثار او صورت قطعه چسبانی دارد به این ترتیب که فضاها و دنیاهای دور از هم، متفرق وبی معنی و ارتباط را انتخاب کرده و سپس با کنار هم قرار دادن آنها معنا و محتوای جدیدی بر آن می‌بخشد.دیوید سال

در بسیاری از آثار او دیده می‌شود آثاری از بزرگان نقاشی جهان را به همان صورت و تکنیک نقاشی کرده و با تصاویر مجلات که بیشتر موضوعات اجتماعی و یا غیراخلاقی هستند ادغام کرده و یا آثاری از هنرمندان سبک‌های مختلف نقاشی را باهم ترکیب کرده است. این نوع برخورد هنرمند پاره‌ای از مؤلفه‌های پست مدرن می‌باشد. از این مؤلفه ها، که دیوید سال بسیار از آنها استفاده می‌کند، خصوصیتی که بیننده در اولین نگاه به آن پی می‌برد، از آن خودسازی، نقل قول و آوردن فرازهایی از آثار پیشینیان و بزرگان تاریخ هنر و یا حتی طراحی‌های گرافیکی تبلیغاتی و فرهنگ ملی می‌باشد، او این آثار را با اندوخته درونی خود وفق داده و یک ترکیب ناهمگون از بازگشت فرهنگی را به وجود آورده است.

دیوید سالدر بعضی از آثارش آشفتگی و تضادهای تصویری بسیار شدید است، او با این کار خواسته وضعیت جوامع مدرن را نشان دهد.دوره‌ای از کارهای او عمداً روی سایه شکل وار با خطوط به هم پیوسته روایتی از طریق مقایسه یا کنار هم نهادن عناصر متفاوت می‌باشد که خود او این آثار را محصول پیچیدگی رسانه‌های گروهی می‌داند که بسیار به انسان چیره شده اند. او گاهی نقش‌های تزئینی پارچه و کوبلن را هم کنار طراحی‌های استادان نقاشی می‌گذارد و به آثارش شکل سیلک اسکرین گونه میدهد.دیوید سال، این مجموعه را تقلید از سنتی که جیمز رزن کوییست و رابرت رائوشنبرگ بنیاد نهاده بودند، می‌داند.دیوید سال
ما در بعضی آثار او مشاهده می‌کنیم که تابلو به چند قسمت تقسیم شده، او هر ایماژ را در چهارچوبی خاصی جداگانه قرار داده، او در مورد این آثار می‌گوید: «نسل تلویزیون زده آخر قرن بیستم، با جان ودل پذیرای این تقسیم‌بندی آشنا هستند». برای مثال او آثاری در این مجموعه دارد که تابلو نقاشی به دو نیم از وسط تقسیم شد به صورتی که در نگاه اول انگار دو تابلو نقاشی به هم چسبیده‌اند، در یک قسمت ما شلوغی و فشردگی را می‌بینیم در نیمه دیگری رنگ یک دست به آن زده و یک مجسمه بودا در وسط آن است، بسیار آرام و ساکت.او با این کار خواسته تضاد را نشان دهد و چیزی که ما در رسانه چون تلویزیون با آن روبرو هستیم، یک شبکه پرهیجان ورزشی در کنار یک شبکه فرهنگی و خانوادگی و یا یک شبکه‌ای خبریکه از حوادث و جریانات مهم صحبت می‌کند، در کنار شبکه‌ای که با تبلیغاتی که شما را به آرامش و آسودگی دعوت می‌کند.

دیوید سال
این آشفتگی و تضادها برای بسیاری سوال است. دیوید سال در جواب این سوال که، آیا کلیدی برای درک اثر شما وجود دارد؟ می‌گوید: «باید بگویم برای بسیاری از مردم اینطور به نظر می‌رسد که هویت تصویرشناسی و شناخت آن کلید معنا در نقاشی است، بدین معنی که شناختن وجود یک اثر مطمئن از یک سبکی یا نسلی در کار من، به نحوی کلید معنا و مفهوم آن اثر محسوب می‌شود و به آن مفهومی تازه می‌دهد.
در آخر باید به این نکته اشاره کنم که به طور کلی پنج خصلت عام مرتبط با یکدیگر را می‌توان در گرایش‌های متنوع پست مدرن مشاهده کرد: کثرت‌گرایی، التقاط‌گرایی، خودآگاهی، متن‌گرایی و فرد‌گرایی. و با بررسی هنرمندان پست مدرن ما متوجه می‌شویم که هر کدام از آنها به شکلی یک یا دو مورد از این پنج خصلت را بیشتر در آثار خود نشان داده‌اند.دیوید سال

با بررسی آثار دیوید سال جلوه کثرت‌گرایی در آثارش بسیار شدیدتر دیده می‌شود، چون بیشتر در آثارش اسلوب‌های غیرمتجانس را به کار می‌گیرد یا پراکنده‌گزینی را می‌توانیم مشاهده کنیم. یا در آثاری که از سبک‌های مختلف استفاده کرده، به نوعی پیام «ضدایسم‌گرایی» دارد چون پست مدرنیسم مخالف تعویض پیاپی ایسم‌ها در هنر است، از سوی دیگر برخلاف مدرنیسم، بازگشت مستقیم و صریح به تاریخ و سنت را جایز می‌شمارد.

دیوید سال

[/one_half_last]