نزار موسوی نیا متولد ۱۳۵۸ ھ.ش ، آبادان فارغ التحصیل کارشناسی نقاشی، دانشگاه علم وفرهنگ – تهران وکارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه آزاد هنر و معماری-تهران از نقاشان جوان و مورد توجه ایران است ولی در طی سالهای گذشته هم در فضاهای داخلی و هم بین المللی خوش درخشیده موسوی نیا چنیدن نمایشگاه انفرادی موفق در ایران و شرکت در حراج تهران و کریستیز را در کارنامه خود دارد امروز در گفت و گویی خصوصی با نزار موسوی نیا در رابطه با نحوه کار وی، دغدغه هایش در مورد هنر امروز ایران ، آسیب شناسی تاریخی هنر ایران و اقتصاد هنر و تاثیر آن بر نسل جدید هنرمندان ایران بحث میکنیم.
سایت تندیس جاوید رمضانی
جاوید رمضانی:نقاشی حرفه ای برای شما از چه زمانی آغاز شد ؟
من از آبادان جنگ زده می آیم ولی استارت کار حرفه ای من از اصفهان خورده شد و بسیار متاثر از ادبیات بودم و سعی میکردم پل ارتباطی بین روایت و تصویر بسازم و با تصویر سازی متفاوت بود چون این روایت ها روایت های خودم بود و ترجمه شده از جای خاصی نبود من روایات ذهنی خود را تصویرشان میکردم و خطی نبودند خواب و رویا و کابوس و شعر و هذیان گونه بودند.
جاوید رمضانی:بسیار عالی، اولین نمایشگاه شما در گالری دی بود که در آنجا با لحن متفاوت فردی ای مواجه بودیم اکنون هرچه جلوتر میاییم این لحن فردی را پرخاشگر ترو مهاجم تر میبینیم و این درپانزده سال عمر فعالیت شما بسیار مشهود است و سوالی که در اینجا وجود دارد این است که نقطه عزیمت شما از کجا بود ؟
آثار بعد از جنگ در من مانده بود و در سالهای ۸۰ که همه چیز برای من جدی شد چیزی که میدیدم این بود نقاشی های آن دوره جوابگوی اتفاقی که در درون من می افتاد نبود. دهه های هفتاد و هشتاد سرشار از دغدغه های فرمی بود و دستاورد مدرنیسم بود و من دغدغه ام فرم نبود و میخواستم حرف بزنم.
ازجمله کسانیکه از او تاثیر گرفتم محصص بود(اردشیر) و فکر میکنم اردشیر مخصص در دوره ی خودش خیلی تاثیرگذار بود ، خودم را به ادبیات و روایات و فلسفه نزدیک میدیدم و از فوکو تاثیر میگرفتم و ماده اولیه کارم خاطرات بود، جنگ بود ، زندگی بود و این اتفاقات از دی شروع شد
در خاطرات یک مرغ سعی کردم بیشتر لایه در کارهایم بسازم و یک پالت رنگی داشته باشم تا سال نود که در آن دوره سعی کردم بیشتر در رابطه با نقاشی مطالعه کنم که بیشتر مطالعه ام در حوزه نقاشی کلاسیک بود در حالی که هم دوره های من به بعد از پست مدرن روی آورده بودند و موج هنر های کانسپ و اجرا و.. راه افتاده بود ولی برایم مساله این بود که نباید چیزی را از وسط شروع به مطالعه کرد سیر تکامل نقاشی از گوتیک به کلاسیک به نئو کلاسیک و تجارب بصری تاریخ نقاشی غرب کردم.
جاوید رمضانی:دوست دارم یک پرانز باز کنم و راجع به خودت و کار تو حرف بزنم مثلاً در مقایسه خاطرات یک مرغ و جنگل مصموم میبینیم که تو ده سال پیش در خاطرات یک مرغ مینیاتور بیشتری در در کارت داری ، در حالی که جنگل مصموم سرشار از فضا و عمق است در خاطرات یک مرغ زبان ساده ای داری از این که آدم ها مرغ اند و تقلید ابلهانه آنها و نقد اجتماعی خود را در قالب یک هنر غیر متعهد به نقاشی بیان میکنی که متصل از به روایات قدیمی ایرانی مرزباننامه و کلیله و دمنه و … ولی امروز مطالعه کردی و فضا سازی کردی و در واقع انگار برمیگردی به آسیب شناسی هنر ما در این باره بیشتر توضیح بده چه شد که این تغییر در روند کار تو ایجاد شد.
حرف من این است که تو در خاطرات یک مرغ خودت بودی و امروز مطالعه کرده ای چه اتفاقی برای تو در کارت رخ داد و چرا امروز در این نقطه ای؟
بله مطالعه کردم و دستاوردم دریافت همین بود که هنر ما چند پاره و از هم گسیخته است و هنر غرب به شکل کالای وارداتی به ما رسیده و بعد به این باور رسیدم که هنر یک علم است دانش است و باید آن را آموخت قدم به قدم ما مسیر طی نکردیم مینیاتور داشتیم ولی هنر غرب آمد و آنرا به کل از دست دادیم سپس کمال الملک را داشتیم که باز سازی خوبی را شروع کرد و باز م هنر مارا به اوج رساند ولی مدرنیسم آمد و باز همه چیز از بین رفت تجربه ی کمال الملک منتقل نشد شاگردان کمالملک کجا رفتند بالای پاساژ قائم تجریش ولی تجربه ی مدرنیسم کجاست؟
من میخواهم به همین موضوع اشاره کنم که چه اتفاقی پیش آمده که شاگردان کمال الملک در پاساژ قائم اند و مدرنیست ها بعضیشان در حراجند و در اکشنهای بین المللی و بعضی جاهای دیگر.این آدم ها چطور زاده شدند ؟ سقاخانه از کجا آمد ؟
جاوید رمضانی: به نظرت دستوری بود؟ حراج تهران ،چون خوانش سیاسی ندارد فرم عین به عین ندارد ایراد شرعی ندارد دکوراتیو هم هست به همه چیز ربط دارد و بهترین ماده خام برای فروش است . خب اقتصاد همین است.
بله مشخصن دستوری بود و تمام حرف من همین است اگر در غرب اکسپرسیونیسم انتزاعی داشت بستر رسیدن به این نقطه از پیش فراهم بود تمام هنرمندان هنر قبل از خود را در سینه داشتند داوینچی را داشتند رامبرانت را داشتند ون گوگ را داشتند مسیر را رفتند و بعد از شرایط جنگ جهانی و تمام بستر های پدید آمده به اکسپرسیونیسم انتزاعی رسیدند فرق داشت با این جا که شخص اول مملکت نامه میزد فلان چیز را برای ما بیاورید و فلان مکتب را پایه بگذارید همه این ها باعث میشود که هنر معاصر ما در نقطه کنونی باشد وقتی پایه ای وجود ندارد همین میشود که بعد از ۹۰ رخ داده این را میتوان به گالری دار ها به مشتری ها مجموعه دار ها کیوریتور ها و منیجر های هنری تعمیم داد وقتی مبنی نظری و هنری وجود ندارد این اتفاقات می افتذد هنرمندان ما یک بار و کوتاه به اوج می رسند و بعد محو میشوند مارکت تعیین کننده شده .
جاوید رمضانی: در غرب هم همین است مگر وارهل نمیگوید هر کس ۱۵ دقیقه مشهور میماند؟
_کاش اینجا هم همان جنس شهرت بود همه کارشان خوب بود مهلت دیده شدنشان اندک هنرمند نابغه بود کارش را میکرد و هنرمند بعدی از او بهتر بود و کله پایش میکرد هنر به تعالی میرسید اینجا برعکس است سلیقه ها عوض میشود مارکت تعیین کننده میشود و من فکر مکنم همین هنر مارا بیش از پیش از بین می برد.
سال ۸۵ -۸۶ که یک کارم به کریستیز رفت و در کنار آثار هنرمندان بزرگ دنیا چکش خورد سیندی شرمن جف کونز دیمین هرست و… مثل رویا بود برای من کار من کنار بزرگان دنیا .از خاورمیانه من بودم و مهدی فرهادیان و احصایی تا مدتی گیج بودم و باورم نمیشد کار من قرار است کنار جمجمه های الماس دیمین هرست چکش بخورد و همه این اتفاق ها افتاد و بعد از آن به بحران ۲۰۰۷ خوردیم وقیمت ها بالارفت و نفت پایین آمد و اوضاع بهم ریخت و این سوال برای من پیش آمد که آیا من بعد آن حراج رشد کردم؟ حرف من این است که روند طبیعی وجود نداشت و همین مسبب بلایی است که سر هنر ما میاید.
جاوید رمضانی: یعنی دوست نداشتی به کریستیز بروی و دیده شوی؟
_چرا دوست داشتم من حرفم این است که این روند معیوب است و باز هم حرفی که بار ها در طول گفت و گو گفتم این هنر پایه ندارد اقتصاد هنر ما مد شده است گالری زدن مد شده است همه گالری میزنند من میگویم چرا یکی از همین آم ها نمی آید یک آپارتمان بگیرد (که اصلا هم برای این قشر ادم ها سخت نیس) آپارتمان را به یک سری نقاشی کرایه بدهد و در ماه فقط یک تابلو از آن هاغ بگیرد چرا کسی به یک هنرمند نمی گوید من به تو ده سال پول متریال و جا میدهم تو به من کار بده. درد ما این است تورو خدا این را منتشر کنید ببینند این گالری دار ها بخوانند شاید فرقی به حال وضعیت هنر ما کرد.
جاوید رمضانی:باز هم به خود برمیگردیم ما اینجا نزار موسوی را داریم که بسیار پسندیده شد اولین نمایشگاه هایش سولد اوت شد به کریستیز رفت و باب میل خریدارن بود اما آنطور نماند و عوض شد چرا؟ چطور این ریسک را پذیرفتی؟
بله خب اتفاقا همه دوستان و نزدیکان هم میگفتند که تو که می فروشی معروفی دردت چیست؟ چرا همین را ادامه نمیدهی بی دردسر و با تضمین ولی من به مطالعه رو آوردم باز سازی کردن کپی کردن از نو یاد گرفتن و دیده نشدن هم را به همراه داشت مشخصن مجموعه طوطی و بازرگان که درست دیده نشد ولی من این کار را کردم و هنوز هم درگیر مطالعه و تجربه ام و هم نسلانم را میبینم که از موقع شروع همین بودند و امروز هم همینند و فردا هم همین باقی خواهند ماند و من این را نمیخواستم .
جاوید رمضانی:نمایشگاه بعدی شما کی خواهد بود و کی منتظر مجموعه جدید باید باشیم؟
_فکر میکنم اواخر ۹۵ مجوعه ای به نمایش خواهم گذاشت و البته برخی کار ها هم در دست بررسی و کارشناسی برای حراج سال بعد است .
جاوید رمضانی:حراج تهران؟
_بله حراج تهران ۹۶
جاوید رمضانی:فضای بین المللی چطور؟
_برای فضای بین المللی که باید منتظر باشیم که گالری که با آن همکاری میکنم گالری خاک کار هایش را انجام بدهد.
[/one_half_last]