پرونده مقاله هایی از نیویورک تایمز |قسمت چهارم

رسالت کلمه «سورئال» در عکاسی 
سایت تندیس به قلم امیر کوشا منش 

 

بخش های قبلی را اینجا بخوانید:


بیشتر ما وقتی صحبت از عکاسی سورئال می شود ناخودآگاه عکس های دستکاری شده، استیج، فتومونتاژ و از این قبیل عکس ها در ذهنمان خطور می شود، که مسلماً تمامی خصوصیات یک عکس سورئال را داراست اما ممکن است در بیان کافی نباشد. مقاله زیر به قلم خانم تجو کول (Teju Cole) به آن دسته از عکاسانی پرداخته که بدون دخل و تصرف در عکس و تنها به وسیله توانایی در کشف فرم سورئال، توانسته اند رسالت کلمه «سورئال» را به طور کامل به جا آورند :

به این عکس گراسیلا ایتوربید (Graciela Iturbide) کودک در آغوش نگاه کنید. کودک پسر است، و دختری که او را بغل کرده خواهر بزرگتر اوست. برداشت اولی که عکس می دهد چیست؟ مسلماً یک احساس شیرین یا بیگناهی نیست، بلکه یک حس غریبی ست که تشخیص آن دشوار است. چشمان پسرک بسته است. سرش به صورت یک زاویه غیر طبیعی برگشته است، اما می توان آن را کاملا طبیعی فرض کرد. به نظر می رسد چیزی سر جایش نیست. آیا او مریض است؟ حالت قرار گیری او نقاشی یا مجسمه پیتا جایی که مدونا مسیح مرده را حمل می کند به یاد می آورد. اما اینجا دختر خیلی کوچک و خیلی ضعیف برای مادر بودن است و همچنین تناسب حالتش عجیب است.
صورت پسر با چادر پوشیده شده، مسلماً برای جلوگیری از گرد و غبار است. اما الگوی چادر یک حس غریب را به عکس اضافه کرده است. نقطه های سفید منظم چادر با دو دندان جلویی پسر بچه و ۵ ناخن نسبتاً سفید دست راست دختر، موتیف گلدار لبه چادر توسط گل های لباس دختر تکرار شده اند. دسته موهای دختر به یک سو و پسر بچه به سوی دیگر. و همه آن نقطه ها شما را به فکر بیماری های وحشتناک می اندازد. این عکس ایتوربید از دو خواهر برادر در پنج شنبه مقدس در شهر جوچیتن مکزیک در ساراگوسا در سال ۱۹۸۶ گرفته شده است. اما چیزی خیلی مرموزتر از موضوع یا وضع ظاهر عکس نشان می دهد.نیویورک تایمز
عکس دیگری را در نظر بگیرید، عکسی که اخیرا گرفته شده، این ماه روی اکانت اینستاگرام به نام @gangculture به وسیله هنرمند ترور هرناندز (Trevor Hernandez) انتشار یافت. چیزی شبیه کیسه یا تشک که به روی دیوار کثیفی تکیه داده شده، با روکشی زرد رنگ که کسی از محتویات آن خبر ندارد. با سه بند زرد رنگ جدا بسته و بر روی دیوار خمیده شده است. “بسته شدن” و “خمیده شدن” : فرم آن ما را به یاد بدن انسان می اندازد. بخصوص بدن انسانی تحت فشار. هرناندز وقتی داشت در خیابان لس آنجلس پیاده روی می کرد با این صحنه مواجه شد، هر چه که هست عکس آن را با موبایل خود گرفت. چرا این عکس ما را یاد اعدام، شکنجه و یا حالت شوم می اندازد؟ این عکس، از لحاظ ساختار ساده تر از عکس ایتروبید است. این عکس رنگی و فاقد چهره انسانی است. اما هر دوی این عکس ها ما را به همان کلمه “سورئال” می رسانند.

عکس سورئال به طور طبیعی ذهن ما را به سوی سورئالیسم می کشاند، که دارای سابقه رسمی و مستندی است. انگیزه اولیه جنبش، ادبی بود: چطور فرایندهای آگاهانه کنار روند و کیفیت رویاها را واقعی سازند. برخی نویسندگان از تداعی آزاد برای خلق اثری که از تئوری ناخودآگاه فروید نشأت گرفته است استفاده کردند. در اولین «مانیفست سورئالیسم» در سال ۱۹۲۴، شاعر آندره برتون (André Breton) نوشت که اعتقادش بر این است که «عزم نهایی دو حالت رویا و واقعیت، چیزی که به ظاهر با هم متناقض اند، به یک نوع واقعیت مطلق، یک سورئالیتی می باشد، اگر کسی قادر به بیان آن باشد» سپس جنبش سورئالیسم به سوی دایر کردن خود در هنرهای تجسمی حرکت کرد. زمانیکه نقاشانی از جمله آندره ماسون و خوان میرو اتوماتیسم بصری انجام می دادند، دیگران، رنه مارگریت، ماکس ارنست و سالوادور دالی از تکنیک دقیق برای خلق ایجاد جناس نوری و توهمات استفاده کردند.
از عکاسان جنبش شامل من ری، آندره کرتس و هانس بلمر، کسی که از لنزهای غیر معمول (و یا کلا بدون لنز)، آینه ها، دبل اکسپوز و فوت و فن تاریک خانه استفاده می کند می توان نام برد. اغلب نتیجه کار شوخ، عجیب و غریب و ذهنی است. اما بطور فوق العاده ایی محصولی پیشامد، دلربا و قابل لمس اما غیر قابل استرداد است. بیشتر از اینکه خیالی باشند، بسیاری از کارها که توسط سورئالیست ها ساخته می-شوند، تمام و کمال، «سورئالیست» هستند.نیویورک تایمز

نیویورک تایمز

در تلاش برای استدلال نظری تلقین پذیری، سورئالیست ها برخی از راه هایی که تلقین پذیری جواب می دهد را ازدست دادند: بواسطه آنالوژی، این امر دست کم گرفته شده و از بین رفته است. اما تصویر سورئال _که در طنین بالای خود، هوشیاری را به طرز آنی و شگفت آور می شکند _ چیز گریزانی است. اوژن آتژه (Eugène Atget) ، کسی که سورئالیت ها او را پیشرو مهم تلقی کردند، سورئال موفق تر از آنها بود. برخی از عکس های ساده اندره کرتس (Andre Kertesz) ، از جمله کسانی که از فن انعکاس آینه استفاده نمی کند، صادقانه سورئال است، درست مانند تعدادی از عکس هایی که توسط هنری کارتیه برسون (Henri Cartier-Bresson) در سال ۱۹۳۰ در مکزیک گرفته شده است. عکاسان خیابانی آمریکایی مانند واکر ایوانز (Walker Evans)، هلن لویت (Helen Levitt) و برنیس ابوت (Berenice Abbott) یک بدنه غنی از عکاسی سورئال را بوجود آورده اند. اما عکاسانی که از جمله کارهای عجیب و غریب استیج ساخته شده با نور مصنوعی و بازیگران کار می کنند، مکرراً حد و مرز را از دست می دهند. بعلاوه، چیزی که از دست می رود عدم تعهد و عنصر غافلگیری است به این معنا که قدرت تصویر مستقل از خیال عکاس است.

این عنصر غیر قابل پیش بینی چیزی است که من را به سمت ایتروبید می کشاند. او در تمام نقاط دنیا کار کرده است اما بهترین شناختی که از او دارند به خاطر پروژه عکاسی است که در مکان مادری خود در مکزیک از سال ۱۹۷۰ انجام شده است. مانند بیشتر عکس های متقاعد کننده سورئال، عکس های ایتروبید نمایانگر چیز دیگری است: برای مثال زندگی مردم زاپوتیک در جوامع خاندانی جوچیتن، یا آداب و رسوم مردم سِری در صحرای سونوران. ولی خارج از این مشغولیت شبه انسان شناسی، او به تصاویری که به نظر حاوی فرم های دیگر شناخت است می رسد. عکس های قاطعانه او از این جهان است _پرندگان در پرواز، کودکانی در لباس فرشته ها، حیوانات در لحظه قربانی کردن_ اما هوای انتظار و آخرت دارند.
این استعداد کشف سورئال در هر جا، یکی از راههای زیادی ست که ایتروبید از معلم و مربی خود مانوئل آلوارز براوو (۱۹۰۲-۲۰۰۲) (Manuel Álvarez Bravo) تاثیر گرفته است. او و معلمش هر دو تصاویر شاعرانه خلق کردند. نگاه کنید به عنوان مثال عکس ملافه افتاده شده براوو، در سال ۱۹۴۰ گرفته شده. اتفاقی یا با برنامه ریزی، لباس سفید روی آجرهای کف اتاق دراز کشیده است. این شیء ساده آبشاری از وابستگی ها ایجاد می کند: لباس مانند پارچه به نظر می رسد؛ چین و چروک، آن را شبیه جای بدن انسان در آورده است؛ طرز قرارگیری آن روی زمین شما را به فکر یک جسد می اندازد. این عکس نسبتی با عکسی که هرناندز در اینستاگرام منتشر کرد دارد، «کارگر برجسته، کشته شد» (۱۹۳۴) ، که رهبر اتحادیه را در حالی که با چهره خون آلود در خیابان درست لحظه ایی بعد از اینکه به قتل رسید افتاده را نشان می دهد. اما چیزی که گزارش خام فتوژورنالیست در تصویر قبل بود (عکس لباس افتاده براوو) تبدیل به یک نوع متفاوت از نیرو شده است. مرد مرده نمونه ایی از مرگ است اما لباس افتاده روی زمین خودش تبدیل به مرگ شده است.

این نوع سورئالیسم اغلب بر روی تاثیری که بر انسان در غیاب انسان واقعی می گذارد متّکی است. در سال ۱۹۲۹ عکس گرفته شده توسط الی لوتار (Eli Lotar)، دو ردیف از پاهای گوساله ها را خارج از کشتارگاه که اشاره بر قصابی کردن دارد نشان می دهد، که در هیج کجا دیده نمی شود. اما پاها باعث می شوند فکر کنیم که پاهای خودمان هستند و به طرز ناگواری قطع شده اند. آنها یک حالت و یک رفتار دارند و عیناً همان رفتار لباس افتاده براوو را دارند. همچنین این رفتار، درخت های پروژه بلند مدت ایتروبید که در آن از «گیاهان درمانی» که در مکزیک، ایتالیا، ژاپن، موزامبیک و جاهای دیگر، عکس گرفته را فرا میگیرد، این عکس ها خیلی فراتر از گیاه شناسی عادی و طبقه بندی آنهاست. برای مثال یکی از عکس ها از رُم، گیاه بلند قامتی که بر روی بالای آن یک لباس سیاه قرار گرفته را نشان می دهد. آیا آنها جلادان هستند؟ یا محکوم؟
اشیاء معین در عکس های سورئال تمایل به تکرار شدن دارند: پیراهن ها، ملافه، نردبان ها، صندلی ها، کفش ها. برای وفق دادن به بدنمان طراحی شده اند و در مواجهه با ما دچار تغییر می شوند، آنها حالت انسانی را حتی وقتی که استفاده نمی شوند از دست نمی دهند. فرم هایی که از انسان تقلید می کنند تکرار می شود، همچنین: حیوانات، درختان، سایه ها، اعضای مصنوعی، کلاه گیس، مانکن ها، عروسک ها. و خیلی از عکس های سورئال وجود دارند که خصوصیات یک انسان واقعی را دارند، انسان هایی که بدن آنها (مانند خواهر و برادر پنج شنبه مقدس ایتروبید) به چیز دیگری منحرف می شوند. اما هیچ تضمینی بر اینکه هر عکسی سورئال می شود نیست. بیشتر عکس ها جذاب نیستند. اما زمانیکه نوبت یک چیز عجیب و غریب بشود، یک برنده واقعی، تثبیت آن سخت خواهد بود.
تصویر سورئال که به شیوه غیر رسمی گرفته شده آسیب پذیری ما را قوی تر از عکس های دستکاری شده یادآوری می کند. دبل اکسپوزی که به یک مرد، دو سر می دهد بیش از حد قطعی است، مانند یک فیلم ترسناک. به آن سورئالیسم «خشن» می گویند که عنصر ترحم را از آن محروم می سازد. اما برآمدگی در تنه درخت، و یا صندلی  که یک پایه ندارد، و یا نرده فلزی پیچ خورده در آفتاب ظهر که بیشتر مبهم هستند، می تواند بیشتر سورئال باشد. ویژگی اصلی تصاویر سورئال افعال کنشگر است: همه چیز ریخته شده و مواج است؛ فشار داده و پخش شده و متفکراند، به نظر دارای مفهوم هستند. این نوع از تصاویر، که در آن بی جان ها ناگهان جان می گیرند، تولید یک توطئه بصری بی انتها می کند.
سورئال عکاسی، به مانند چیز رفیع یا وقیح است، ذهنی است. نمی توان به یک نظریه قفلش کرد، مدون شده و فهرست شده تحت عنوان «.ism» است، در عوض، مثل یک موهبت متافیزیکی فرامی¬رسد، زمانیکه کمترین انتظار برای تسخیر منطق وجود دارد ظاهر می شود و تخیل را بسط می دهد.[/one_half_last]