راس فرکلوت Ross Faircloth
ترجمه و گردآوری زینب ثقفی
قسمت های قبلی را آینجا بخوانید:
- رویکردهای آلترناتیو در عکاسی معاصر| نادزدا نیکولووا کراتزر
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- رویکردهای آلترناتیو در عکاسی معاصر|کیم کلین دی پل
لازلو موهولی ناگی عکاس مشهور جمله جذابی با این عنوان دارد که میگوید: “دشمن عکاسی در چارچوب معمول آن است، قوانین از پیش تعریف شده ای که به ما نحوه انجام کار را نشان میدهد و راه رهایی عکاسی، تجربه گرایی است. “
این جمله در خصوص راس فرکلوت به خوبی صدق میکند. او عکاس جوانی است که سعی در تجربه کردن و آزمون خطا در انواع تکنیکهای چاپ آلترناتیو و شیوه برخورد با مدیوم عکاسی دارد. او دست به نقاشیای عکس پایه میزند و مواد خام خود را از مواد حساس کاغذ عکاسی برمیدارد و با آن به فرایند کاهشی از سطح خود دست می زند. او از هرگونه اتفاق و بازی اهتراز نمیکند و بسیار رها عمل میکند . این عکاس فاین آرت که در دالاس زندگی و کار میکند و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد عکاسی در Texas Woman’s University می باشد.
این هنرمند پر تلاش مجموعههای متفاوتی دارد که در اکثر آنها از شیوههای چاپ آلترناتیو به خوبی بهره برده است. که از مهمترین آنها میتوان به Chemigram و ژلاتین نقره و استفاده از تونرهای سایان و مس اشاره کرد.
به طور همزمان از شیوههای قدیمی و تجربه گرایانهی تاریکخانهای و هم فرمهای جدید دیجیتال استفاده میکند و به طور کلی تمرکزش بر استفاده از المانها و پروسههای متعارف عکاسانه به شیوههای جدید و تجربهگرایانه است. آشنایی او با دوربین پین هول در اوایل عکاسی اش باعث شد ذهن او نسبت به تکنیکهای خشک باز کند. آزادی اینکه بتوان از هر چیزی که نور از خود رد نمیکند و یک روزنه ریز دارد نه تنها امکانهای زیادی را بوجود میآورد بلکه باعث تفکر عمیقتر درباره اهمیت المانهای ابتدایی و قواعد رسانهها میکند. این برخورد جدید با المانهای پایهای عکاسی منجر به ثبت تصویر بدون دوربین شد که در کار وی به دو گونه ی جدا گانه است . یکی از طریق تجربهگرایی صرف در تاریکخانه به کمک نور، کاغذ عکس و داروهای عکاسی و دیگری از طریق ثبت دیجیتال یک تصویر از بازی کامپیوتری و چاپ قدیمی عکس در تاریکخانه.
امروزه عکاسی در درجه اول به عنوان یک رسانه مکانیکی و تکنیکالی دیده میشود و این حوزه دید محدود عکاسی میتواند به ذات رسانه خدشه وارد کند. عکاسی چیزی بیش از دوربین و لنز و به طور کلی ابزار، برای ثبت میباشد و انقلاب دیجیتال به از دست رفتن اهمیت چاپ در عکاسی کمک کرد و اینکه دوربین و تجهیزات عکاسی با چاپ عکس در گذشته رابطه نزدیکی با هم داشتند. او می گوید: “با غلبه دیجیتال بر دوربین و عکاسی، من احساس نیاز کردم که به عقب برگردم و ببینم چه چیزی را پشت سر گذاشتهایم و آن تاریکخانه بود.”
گذشته از این اوصاف عکس بدون چاپ به طور واقعی وجود ندارد. کار با مواد شیمیایی و داروهای عکاسی، کاغذ، اگراندیسمان، آب جاری و نور امن تاریکخانه همه اینها چیزهایی هستند که تجربههای بسیار قوی و تاثیر گذاری را بر روی پروسه کاری هنرمند میگذارد و تجربه و آزمودن با هر کدام از این عناصر در فضای تاریکخانه امکانات وسیعی را برای خلق و تولید و جهان ذهنی هنرمند فراهم میکند.این سری از آثار او تمرکز بر تاریکخانه و چاپ عکس به عنوان وسیله ای برای بیان احساسات دارد، در حالیکه دوربین و عمل گرفتن عکس در پشت صحنه قرار دارد و یا یک نقش مکمل دارد.
او مجموعه ای تحت عنوان ” Pwnd ” دارد که در آن از تلفیق جذاب دو تکنیک آبستره متضاد استفاده کردهاست، یکی با دستکاری به شیوهی چاپ آلترناتیو و تاریکخانهای و دیگری فرایند دستکاری با دیجیتال. تصاویری که به صورت دیجیتال دستکاری شده از بازی به نام Call of Duty آمده که یک بازی جنگی اول شخص است. دلیلی که از بازیهای کامپیوتری استفاده میکند برای نشان دادن مفهوم اجتنابناپذیر تکینکی است. این زمانی است که ما به عنوان انسان خود را با خلق هوش مصنوعی ازبین میبریم. بدین شکل که هوش مصنوعی از انسان پیشی گرفته و دیگر نیازی برای وجود انسان باقی نمیگذارد.
مجموعه دیگر او با عنوان “شاهدی بر شانس” است که در آن می گوید سوال کردن جایی است که ما فهمیدن را از آن جا آغاز میکنیم. هنرمند از طریق این مجموعه در باره این مفهوم که عکاسی چیست و از زمان اختراعش در ۱۸۳۹ چه تغییراتی کرده سوال میکند. با نگاه کردن به این سرآغازها واضح است که آنچه ما از عکاسی میدانیم را می توان به عنوان یک شاهدی بر شانس تعریف کنیم. دنبال کردن آن مسیر شانس و تنها با استفاده از المانهای ابتدایی در عکاسی مانند نور، زمان، مواد حساس به نور و مواد عکاسی، هنرمند رسانه ای را انتزاعی کرده و راه جدیدی برای دیدن در آن باز کرده است.
او در مجموعه دیگر خود تحت عنوان صدا غالبا از تمی استفاده کرده است که به طور مداوم ما را درگیر میکند و بسیار جذاب است ودر رابطه با اختلالات ذهنی است و یا به طور دقیق تر شنیدن صدا در مغز می باشد و به مشکل اسکیزوفرنی اشاره میکند و کتابی به نام بیان بهشت که توسط مارک ونگوت که در رابطه با زندگی نامه خودش است و اینکه چطور اسکیزوفرنی می گیرد نوشته شده است و همین امر منبع الهام او در شکل گیری این مجموعه از آثارش بوده و به این شکل بر روی این موضوع کار کند.
این اثر یک روایت تخیلی است که از طریق یک صدا گفته میشود که ممکن است در سر شخص اسکیزوفرنی وجود داشته باشد و داستان صدا تنها بعد از دیدن نگاتیوها و کنتاکتها و به معنای واقعی، تصویر با تصویر نوشته شده است. نگاتیوها با یک دوربین رولیفلکس گرفته شده و بر روی کاغذهای ژلاتین نقره با پایهی کاغذی و تونر مس و سایان چاپ شده.
او می خواهد تصویرسازی و تخیلی را که در اینجا استفاده میکند، حسی از زمان و مکان را ایجاد کند. اسکراچینگ، تونینگ، برنینگ و دستکاریهای فیزیکی در این روش یک حس تاریکتری از روایت را بوجود آورده است. این آثار بازنمایی ذهن در یک حالت حساس و ضربه پذیر هستند بنابراین خود این آثار به همان مقدار حساس و ضربه پذیرند. علاقه او به ادبیات و عکاسی منجر به خلق این آثار شده است که در آن عناصر در کنار هم چیزی را بوجود آوردهاند که این تلفیق ادبیات و عکاسی با هم باعث شده آثار به یک جسمیت واحد دست پیدا کنند.