پرونده چه کسی کتابهای هنرِ من را دزدید!؟ به معرفی کتابهایی در زمینه فلسفه هنر، زیباشناسی، نقد هنری و مطالعات هنر و همچنین کتابهای بینارشتهای مرتبط با فضای نظری هنر میپردازد و سعی دارد در معرفی کتاب به مخاطبین کمک کند، کتاب مناسبی را برای اهداف مطالعاتی انتخاب کرده و همچنین برای کسانی که دوست دارند به فضای نظری هنر بپردازند، زمینه مناسبی برای رجوع باشد.
هفته اول | کتاب اول
سایت تندیس به قلم علی یحیایی
معرفی کتاب چیستیِ هنرـ نایجل واربرتون ـ ترجمه مهتاب کلانتری ـ نشر نی ـ ۱۶۷ صفحه
بخش های دیگر را اینجا بخوانید:
- چه کسی کتابهای هنر من را دزدید؟! | کتاب چند نامه به هنرمندی جوان
- چه کسی کتابهای هنر من را دزدید؟! | تاریخ زیبایی بخش اول
واربرتون کتاب “چیستیِ هنر” را با هدف بررسی اجمالی در چیستی هنرِ معاصر نوشته و تمام سعی خود را کرده است در فصلهای کوتاهی با دقت به بیان کلیتی از اندیشههای متاثر از فلسفه تحلیلی که سودایِ پاسخ به پرسش های درباره هنر معاصر در سر دارند، بپردازد. واربرتون در این مسیر مفاهیم را پیچیده نکرده است و مهتاب کلانتری هم در ترجمه دقت کرده است تا جان مطلب گرفته نشود و متن علاوه بر سادگی، عمق خود را از دست ندهد.
این کتاب برای کسانی که به چیستیِ هنر معاصر فکر میکنند و به دنبال تحلیل درباره کارهای معاصر هنر و همچنین آثار غیر متعارفی همچون ((جعبه های بریلو)) اثر اندی وارهول یا ((تخت خواب من )) اثر ترسی امین هستند مناسب است. یا همه کسانی که دوست دارند به صورت کلی بدانند چرا هنر معاصر آثاری را به عنوان اثر هنری در دل خود دارد که پذیرفتن شان به عنوان اثر هنری بسیار سخت است.
کتاب چیستی هنر برای کسانی که دوست دارند با فضای نظری هنر آشنا بشوند ولی از پیچیدگی های فلسفیِ معمولِ کتاب های فلسفه هنر گریزآنند نوشته شده است. واربرتون در پیشگفتار، درباره کتابش می گوید:” مطالعه آن مستلزم هیچ گونه دانش فلسفیای نیست و اندک آشنایی با هنر برایش کافیست. امیدوارم هنرمندان، هنر دوستان و نیز دانشجویان فلسفه از خوانندگان این کتاب باشند. اراجیف خودنمایانهی زیادی راجع به هنر نوشته شده است. من تمام تلاشم را کردهام تا به این اراجیف چیزی اضافه نکنم. تعمدا خواستهام کتاب مختصر و مفید باشد چرا که اعتقاد دارم آنها که واقعا به هنرهای تجسمی علاقه دارند باید وقت خود را بیش تر صرف نگاه کردن به نقاشی، طراحی ها، تصاویر چاپی، مجسمه ها، عکس ها و غیره کنند نه این که فقط درباره آنها کتاب بخوانند.”
فصل اول کتاب به فرمِ معنا دار میپردازد و با عقیده کلایو بل (Clive Bell) فرمالیست که اعتقاد داشت همه هنرها در همه اعصار یک ویژگی مشترک دارند و آن فرمِ معنادار است شروع می شود. فرمی که از نظر بل توان ایجاد حس زیبا شناختی دارد و این هنرمند است که درگیر ایجاد فرم معنا دار در اثرش هست و در تکاپوی خلق تلاش میکند تا آن را به وجود آورد.
قسمتی از کتاب در فصل اول “فرم معنا دار ذاتا قدرت برانگیختن حس زیباشناسی دارد. فرم معنا دار ترکیبی از خطوط، اشکال و رنگ ها با روابط خاص است. نه این که همه فرم ها معنادار باشند، بلکه اگر شیئی دارای فرم معنادار است، به دلیل روابط میان این خطوط، اشکال و رنگ هاست.”
فصل دوم با نگاه به تفکرات آر.جی.کالینگ وود(R.G.Collingwood) فیلسوف مکتب آکسفورد شروع میشود که اعتقاد داشت هستهی مشترک هنرها فرم غریب شان در بیان احساسات است، یعنی وضوح بخشیدن به چیزی که به صورت احساسی مبهم آغاز می شود. و در کتاب معروف خود قواعد هنر (The Priniples of Art) میگوید: “هنرمند واقعی کسی است که هنگام دست و پنجه نرم کردن با مسئله بیان احساس بگوید: میخواهم آشکارش کنم.” برای کالینگوود و پیروانش این بیان احساس و به شکلی پدیدار کردنش در اثر تفاوت اصلی با صنعتگر است. او که با تکنیک خود برای هدف مشخصی که ناآشکار نیست و برانگیختن احساس هنرمند و مخاطب را ندارد از نظر کالینگوود صنعتگر و در بهترین حالت در بسط هنر کاذب است.
قسمتی از کتاب در فصل دوم ” هنر واقعی بیان خلاقانه احساس است. منظور او از بیان، چیزی کاملا مشخص است، نه فوران یا افشای احساس و نه برانگیختن تعمدی احساس، بلکه وضوح بخشیدن به احساسی که در ابتدا مبهم بود، احساسی که از طریق بیان به مرحله ظهور میرسد. فرایند خلق اثر هنری همان فرایند پالایش این احساس است و در عین حال راهیست برای هنرمند تا از طریق وضوح بخشیدن به آن چه حس میکند، به نوعی از خود شناسی دست یابد.”
در فصل سوم این استدلال را بررسی میکند که دلیل مقاومت هنر در مقابل هر گونه تعریفی این بوده که هنر اساسا از آن مفاهیمی نیست که بتوان بر حسب ویژگی مشترک تعریفش کرد. طرفداران این دیدگاه، با کمک گرفتن از دریافتهای ویتگنشتاین در مورد ماهیت زبان، میگویند که هنر یکی از مصادیق((شباهت خانوادگی)) است. در این فصل شرحی از تفکر فیلسوفان و نظریه پردازانی هست که خیلی اعتقادی به تعریف مشخص و واضح از هنر ندارند و بیشتر سعی به ساختاری نگاه کردن به مقوله هنر دارند و بررسی الگوهایی پیچیده و گاه ساده که در آثار هنری همپوشان است. هواداران نظریه زبانی ویتگنشتاین سعی کردند بیش از آن که به این توجه کنند که هنر چست؟ بیشتر به این توجه داشته باشند که به چه چیزهایی در طول تاریخ هنر گفتهشده است.
قسمتی از کتاب در فصل سوم” یکی از استدلالهای اصلی وایتز در مخالفت با تعریف هنر این است که تلاش برای تعریف هنر به شیوه سنتی(یعنی با محدود کردن مفهوم) امکان هر گونه خلاقیت را از هنر سلب میکند. او میگوید: (( همین ویژگی بیقیدی و ماجراجویی هنر، همین تغییرات همیشگی و آفرینشهای تازه است که باعث میشود تعیین مجموعه ویژگیهای تعریف کننده برای هنر از نظر منطقی ناممکن باشد)).”
در فصل چهارم کتاب به یکی از مهم ترین نظریههای هنری اخیر، یعنی نظریه نهادی میپردازد. و این خود به بحث پیرامون پیامد این نظریه میانجامد، که ناشیانه به ((تعریف تاریخی هنر)) معروف شده است. فصل چهارم به نظرات فیلسوف آمریکایی جرج دیکی(George Dickie) و دیگر نظریه پردازان همراه با او میپردازد. این فصل به پرسشهای ما در مورد بسیاری از آثار که به سختی میتوانیم به آنها بگویم اثر هنری پاسخ میدهد و سعی میکند طرح کند چرا قرار دادن موجودی زنده یا شیء سادهای که به دست هنرمند ساخته نشده است در نمایشگاه به عنوان اثر هنری معرفی میشود و چگونه ما باید از ارزشگزاری و اخلاقی هنری فاصله بگیریم و به مفهوم هنر نزدیک بشویم و در عوض هنرمند و انتخابهایش و همچنین گالری و موزه و خریداران آثار هنری را مورد نظر قرار بدهیم. همچنین برای ما قابل فهم خواهد شد که تسلط گالریها و قدرت گرفتنشان که مورد شکایت بسیاری از هنرمندان است در چه بستر نظری قابل طرح و دفاع خواهد میشود.
قسمتی از کتاب در فصل چهارم ” بسیاری از عاشقان هنر به نظریهی دیکی اعتراض دارند و گلایهشان این است که این نظریه هنر را بیارزش میکند. مثلا نتیجهی این نظریه این است که هنرمند میتواند نسخهای از کتابی را که اینک مطالعه میکند در محفظهای شیشهای در موسسهی هنر شیگاگو یا گالری تیت قرار دهد و آن وقت آن کتاب اثر هنری خواهد بود.”
در فصل آخر کتاب یعنی فصل پنجم، نویسنده نایجل واربرتون(Nigel Warburton) نظر شخصی خودش را طرح میکند که با توجه به جایگاه او در مطالعات فلسفه و هنر این نظر در ادامه کتاب قابل بررسی است. او معتقد است هنر را نمیتوان تعریف کرد و به نقد از نظریه بسترهای نهادی، فصل آخر را شروع میکند و در نهایت با نتیجه گیری شخصی خودش که تقلیل تعریفِ کلی از هنر به تعریفِ جزئی از هنر در مواجه با آثار هنری خاص است، کتاب را به پایان میبرد.