نقد نمایشگاه سمفونی زنانه| آثار بهناز محمدهادی

زن‌ها و آدم‌ها
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
نمایشگاه «سمفونی زنانه»، آثار بهناز محمدهادی در نگارخانه‌ی اعتماد ۲

نقد های دیگر همین نویسنده :


آیا می‌توان به بیان زنانه در هنر قائل شد؟ این سؤال کم و بیش از حدود ۵۰ سال پیش به شکل جدی در جهان هنر مطرح و در دهه‌ی ۱۹۸۰ به مسأله‌ای مهم در نظریه‌ی هنر تبدیل شد و البته هنرمندان زن فراوانی در سراسر جهان کوشیدند تا بیان زنانه را در آثار هنری‌شان طرح کنند. به این ترتیب بود که کوشش این گروه از هنرمندان برای دست یافتن به زبان و بیانی نو که از هویت زنانه برمی‌خیزد آغاز شد؛ کوششی که در پی رسیدن به این هدف بود که بیان زنانه را جایگزین نگاه یک‌سویه و تک‌بعدی‌ای بکند که به واسطه‌ی تسلط نگاه و سلیقه‌ی مردانه در طول چندین هزار سال بر سلیقه‌ی عمومی اهل فرهنگ و نظام اجتماعی سایه انداخته بود. در نتیجه این تلاش را می‌توان به طور کلی به دو جنبه تقسیم کرد: کوشش برای بیان هویت زنانه، و دوم کوشش برای تعریف یک نگاه مستقل زنانه به جای نگاه و سلیقه‌ی مسلط مردانه. این دو کوشش البته در کنار هم پیش رفتند، چون بیان هویت حقیقی زنانه کاملاً منوط به تغییر الگوی نگاه در جهان هنر و در عین‌حال کوشش برای جا انداختن سویه‌ای دیگر از سلیقه بود و هست.

بهناز محمدهادی
نوشته‌ی بهناز محمدهادی برای نمایشگاه «سمفونی زنانه» هم کوششی برای بسط همین مفهوم است. با این تفاوت که هنرمند برای بیان این مضمون کوشیده تا نثری احساسی‌تر را برگزیند تا ارتباط بیننده با آثار را بلاواسطه‌تر و حسی‌تر کند. این نثر البته قرار است در عین‌حال ناظر بر انتخاب هنرمند بین دو قطب عقلانیت و احساسات یا خصایص ظاهری زن هم باشد که در مجموعه‌ی آثار نمایشگاه مورد توجه محمدهادی قرار دارند.

به واقع هنرمند کوشیده تا خصایص ظاهری را در مقابل عقل قرار دهد و ما را به دیدن هر دو وجه تشویق کند. با این‌حال یک جمله در نوشته‌ی نمایشگاه کار را مشکل می‌کند ولی در عین‌حال ابزاری برای قضاوت آثار در اختیارمان می‌گذارد: « تمام زنانگی‌ها را اشتباه تعریف کردند…» آیا معنی این جمله این است که نمایشگاه «سمفونی زنانه» تلاشی است برای تصحیح کردن این خطا و تعریف دوباره و صحیح زنانگی؟ هر چند نوشته پر است از جملاتی که می‌خواهد احساسات ما را نشانه بروند، ولی به نظر می‌رسد که مقصود و هدف هنرمند همین باشد، تلاشی برای نمایش تصویری صحیح از زن.
ابزار بهناز محمدهادی اما یافتن یک مابه‌ازای بصری بوده در مقابل جنبه‌ی بیرونی یا ظاهری زن نشانده شود و انتخاب او مغز به عنوان تمثیلی از عقلانیت یا شعور بوده است. این انتخاب پیش از هر چیز به او کمک می‌کرده تا دوگانگی مورد نظرش را بسازد و به این ترتیب جنبه‌ی ظاهریِ بیرونی در مقابل عقل و منطق قرار می‌گیرند. در مورد این انتخاب البته می‌توان صحبت کرد، چون به هر حال استفاده‌ی استعاری از مغز برای بیان جنبه‌ی عقلانی وجود زنانه در مقابل جنبه‌ی ظاهری را نمی‌توان خیلی استعاره‌ی قدرتمندی تعریف کرد. به بیان دیگر با این انتخاب بسیاری از جنبه‌های پیچیده‌تر مفهوم مورد نظر از کف می‌رود و دو روی یک حقیقت، زیبایی یا جلوه‌های ظاهری در نقطه‌ی مقابل تعقل و هوشمندی قرار می‌گیرند که بیان دقیقی از وضعیت مفروض نیست.بهناز محمدهادی

بهناز محمدهادیاز سوی دیگر محمدهادی در نمایش جنبه‌ی بیرونی یا ظاهری زنانه نیز به نوعی دست به اغراق زده و از شکلی استفاده کرده که مشخصاً بر جنبه‌ی بصری یا ظاهری تأکید کرده است. به این ترتیب و از طریق این انتخاب هم عقل و تفکر در مقابل جنبه‌های ظاهری یا بیرونی قرار گرفته‌اند. هر چند این‌ کار مضمون یا حتی پیام هنرمند را با صراحت بیش‌تری به بیننده منتقل می‌کند، ولی از سوی دیگر ما را در مقابل این پرسش قرار می‌دهد که آیا بیان چنین مضمونی نیازمند استعاره‌ای خاص‌تر نبود؟ به بیان دیگر چرا هنرمند برای بیان مضمون یا مفهوم‌اش به سراغ یک تجربه‌ی شخصی نرفته است و ترجیح داده تا نخستین تصاویر و استعاره‌ی ممکن را در آثارش به کار بگیرد؟ به این ترتیب صراحت حاصل می‌شود، ولی در عین‌حال نگاه خاص هنرمند از دست می‌رود و هنرمند به کلی‌گویی دچار می‌شود که نمونه‌اش را می‌توان در مضمون کلی نمایشگاه؛ عقلانیت در مقابل جلوه‌های ظاهری دید.
نوشته‌ی نمایشگاه را می‌توان ناظر بر بخشی از آثار نمایشگاه «سمفونی زنانه» توصیف کرد. به واقع به نظر می‌رسد که نمایشگاه حاصل کنار هم قرار گرفتن دو مجموعه از آثار هنرمند باشد که هر چند با یکدیگر بی‌ارتباط نیستند، ولی ذیل نوشته و عنوان نمایشگاه هم قرار نمی‌گیرند. آثاری که ذیل نوشته و عنوان کلی نمایشگاه قرار نمی‌گیرند، شامل دو چیدمان هستند. این دو اثر هم از جهت ماده‌ی کار و هم از جهت نوع نگاه و رویکرد با دیگر آثار نمایشگاه تفاوت دارند و اتفاقاً به واسطه‌ی نوعی طنازی از دیگر نمونه‌ها موفق‌تر هستند. شباهت این آثار با دیگر آثار صرفاً در استفاده از عنصر بصری مشترک، مغز است.بهناز محمدهادی

با این تفاوت که در این دو اثر مغز معنی نمادین پیدا نمی‌کند و به عنوان عقلانیت شناخته نمی‌شود، بلکه مجازاً به شکل خود یک انسان و آن هم هر آدمی تصویر شده است و از این نظر درگیر نظام نمادپردازی هنرمند نشده و هویتی مستقل پیدا می‌کند. در چیدمان «حالت امروز چطور است؟» هنرمند با استفاده از وسائل گوناگون کوشیده تا وضعیت روحی و روانی هر فرد یا شاید خودش را تصویر کند و از این منظر اثری تک در نمایشگاه محسوب می‌شود. این کوشش اتفاقاً به واسطه‌ی ارتباط شخصی با هنرمند و البته با بیننده می‌تواند قدم محکم‌تری برای رسیدن به هدف هنرمند باشد. به واقع اگر کوشش هنرمند را تلاشی برای تصویر کردن هویت حقیقی زنانه بدانیم، این اثر که به نوعی بیان وضعیت روحی است، صادق‌تر به نظر می‌رسد. به نظر می‌رسد که در این اثر هنرمند به دور از نمادپردازی یا کوشش برای تصویر کردن جنبه‌های نمادین زنانه، دارد خودش را به عنوان یک انسان، یک هنرمند و یک زن به بیننده نشان می‌دهد و به همین دلیل این اثر به دور از جنبه‌های نمادین با بیننده ارتباط برقرار می‌کند. از سوی دیگر ماده‌ی کار هنرمند در این مجموعه بر خلاف دیگر آثار که از برنز صیقل خورده هستند ارتباط با بیننده را تسهیل کرده و تماشای اثر را بی‌تکلف‌‌تر و ساده‌تر می‌کند.
تلاش بهناز محمدهادی برای رسیدن به بیانی زنانه، به دور از هیاهو البته جالب و قابل ستایش است، ولی دست یافتن به این بیان نه از طریق نمادپردازی که اتفاقاً از راه بیان شخصی ممکن است. یک هنرمند زن شاید تنها نیاز داشته باشد خود را بیان کند، بی‌آن‌که به خود به عنوان یک زن فکر کند، شاید لازم باشد به خود فقط به عنوان یک انسان نگاه کرد.[/one_half_last]