سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
سیمرغ در ادبیات کهن ایرانی جایگاه فرااسطورهای دارد. چرا که هم جایگاهی حماسی و هم عرفانی دارد. سابقه حضور این مرغ افسانهای به زمانها و سرزمینهای دیگر ارجاع میشود، قبل از اسلام او را مرغی فراخبال گفتهاند که هویتی دوگانه دارد. آنچنان که در فرهنگ اوستائی طبیعت شامل ثنویت اهورا و اهرمن است. این چنین سیمرغ هم شامل آن میشود در شاهنامه سیمرغ اهریمنی به دست اسفندیار در خوان پنجم کشته میشود و سیمرغ یزدانی با داستان زال پا به عرصهی افسانه میگذارد. او موجودی است خردمند چارهجو و حتی مداوا کننده زخمهای رستم، او موجودی مادی است که خواص جادویی بسیار دارد و تنها از طریق زال با این جهان مرتبط است. در آثار دیگر اسطورهای همچون گرشاسبنامه سیمرغ چهرهای معنوی و روحانی ندارد و وجه مادی آن غالب است. پس از شاهنامه سیمرغ به ادبیات عرفانی ما راه پیدا کردهاست.
گالری مهروا مهماندار نمایشگاهی تحت عنوان سیمرغ بود. آثار نقاشیهای امیرعلی گلریز نمایشگاه از ۱۳ تابلو بر روی مقوا و بوم با تکنیک جوهر و ماژیک شکل گرفتهاست.
گلریز در بیانیه خود سیمرغ را برساخت و ریشهی آثار گل و مرغ در نقاشی ایرانی معرفی کردهاست.
نقاشی گل و مرغ را سمبلی از آزادی و از آنخودسازی هنرمند سالک معرفی میکند آنچنان که در خوانش عطار سیمرغ سمبل صبر و مقاومت در راه رسیدن به معرفت و منزل حقیقت است.
از منظر گلریز مقوله صبر فضیلتی است که در زمان حال مفقود شده است، شتابزدگی زیست معاصر در روندی مخرب هویت و احساس خشنودی از زیستن را مورد تهدید قرار داده و عدم توجه به کنش و اراده فردی نیروی اقلیت و فردیت را مضمحل نموده و اکثریت را در میدان همسانسازی دچار رنگ باختگی کردهاست. مشخصا محتوای مطرح شده در بیانیه نمایشگاه با صورت و تکنیک آثار همراهی و همگونی دارد، آثار گلریز با صبر و نظافت پدید آمده و خالق اثر همچون یک سالک به ذکر خطوط و اشکال مشغول میباشد.
اصلی ترین سوال ما جستن ریشههای دغدغه هنرمند است. آیا او در پی ایجاد مسیری تازه در میان هنر حکمی و هنرهای محسوس است و یا نزول اخلاقیات و بیتوجهی به نیروهای پاکی و نیکی انگیزه اصلی حرکت خلاق گلریزی میباشد.
در هر صورت عملکرد و کارماده ذهنی پدیدآورنده این آثار نشان از رویکردی عملی برای حل این اغتشاش جهان معاصر دارد. گلریز سعی در مواجهه با تاریکی معاصر از مسیر پدران خود دارد.
گرچه باید افزود آنچه پیش روی مخاطب قرار دارد، لحنی دکوراتیو را حمل میکند . رونگاری و تقدم زینتکاری در آثار با ترفندهای هنر مدرن مخلوط گردیده و مجموعهای نفیس را حاصل کرده. اما هنرمند متوجه این مقوله نیست که این قدرت تزئینی بر روی آثاری کاربردی در زندگی روزمره، اصلی ترین راهکار اساتید هنر قدیم ایرانی است. مگر نه آنکه بزرگترین بستر طراحی در تاریخ هنر ایران سفال بوده است و سپس بر روی کاغذ و آن هم به جهت قوام روایتنگاری. بدیهی است عبور از دایره کرانمند هنر مدرن تنها با توجه به استراتژیهای زیباییشناسی گذشتگان امکان دارد و یا با توجه به روند تاریخی مدرنیسم.
بازتولید دادههای قدیمی در متنهایی جدید رویکردی است که هنرمندان پسامدرن درگیر آن بودهاند، اما نقاشی اصلیترین رسانه مدرنیسم محسوب میشود و همین نکته بزرگترین چالش خلق آثار جدید است. میان ماندن نقاشیهای گلریز در بین سنت تصویرگری و فضای مدرنیستی و پسامدرنیستی معضلی است که تنها او درگیر آن نیست بلکه میتوان گفت که عقل جمعی هنر معاصر ایران سعی در عبور از این آستانه را دارد. جریانات هنر معاصر مدرنیستی در تلاشند تا رسانهشان را اصیل و بکر نگاه دارند و در بهترین حالت رگههای مینیمالیستی را ارائه میدهند که چیزی جز تجربهی امر واقع شده و الگو برداری از اقلیم دیگری نمیباشد و از سویی جریانات مقابل این فضا در انتخاب رسانه التقاطی رفتار میکنند و به راحتی هر تصویر و شگرد و ایدهای از هر منبعی به خصوص فرهنگ عام را به کار میگیرند و در پی شناخت تفاوتها و عرصههای اجتماعی و سیاسی میباشند.
در این کارزار نمایشگاه سیمرغ تلاشی است برای انتخاب مسیر آینده با توجه به شرایط فیزیکی و روحی انسان در کنش هنری. با نگاهی به فرمهای دوار و ترکیببندی درونگرا و برونگرای آثار گلریز میتوان به راحتی نیرویی را احساس کرد که عمل ظهور این تصاویر در هنرمند را ایجاد کرده است. پدیداریِ آگاهی در خلق این کارنما جنسی شهودی دارد که خلسه و مراقبه، قوام بخش مفهومی از فیزیولوژی حکمی انسان است که نشانه زبانی آن را جان خواندهاند. آثار گلریز جان افزاست و در گریز از تالم مسابقات برنده و بازنده جهان مجازی و مصرفی میباشد.[/one_half_last]