پرونده پرتره| چهره‌نگاری چین _قسمت دوم

سایت تندیس گردآوری و تالیف: مهسا کریمی

قسمتهای قبلی را اینجا ببینید
در شماره‌ی گذشته، چهره‌نگاری چین را از دوران باستان تا ابتدای سده‌ی پنجم میلادی بررسی کردیم. در این قسمت با توجه به اهمیت چهره‌نگاری بودایی، که از حدود سده‌ی پنجم میلادی در چین نمود یافت، به بررسی آثار سده‌های بعدی خواهیم پرداخت.


هنر چین در دوره‌های مختلف از هنر هند و ایران تأثیر گرفته است.  آیین بودایی که دوره‌‌های نمادپردازی و شمایل‌نگاری را در هند -سرزمین تولدش- پشت‌سر گذاشته بود، با تمرکز بر پیکرتراشی به سرزمین چین رسید و باعث تحولات ویژه‌ای در هنر و به‌خصوص پیکرتراشی چینی شد. این آیین منبع الهام و انگیزه‌ی جدید و بسیار قوی برای هنر چینی شد. ” اثرگذاری آیین بودا بر هنر چین باعث گردیدکه تصاویر و تندیس‌ها از دیدگاهی کاملن نو نگریسته شوند و دستاوردهای هنرمندان از ارج و احترامی بایسته برخوردار گردند، چیزی که نه در یونان‌باستان سابقه داشت و نه در اروپا تا قبل از رنسانس.”[گامبریج] در چهره‌نگاری بودایی- چینی، تأثیر هنرهای سنتی این سرزمین مانند سرامیک، چینی، یشم و عاج دیده می‌شود اما با این‌همه، غلبه‌ی مفهوم بر تکنیک که از ذات مذهبی و باورهای چینیان سرچشمه می‌گیرد بارزتر است.

 

“تمثال بودا، متضمن بعضی خصایل شخصی است که سنت به دقت و وسواس تمام آنها را حفظ کرده است؛ شکل کلی آن بیشتر طبیعت رمزی دارد تا سرشت چهره‌نگاری. در نظر اقوام خاور دور که تمثال سنتی بودا از هند به آنان رسیده است، این تمثال همواره دارای بعضی خصایل نژادی خاص هندیان بوده است و هست، به رغم نمونه‌ی مغولی تمثال که در نسخه بدل‌ها و رونوشت‌های چینی و ژاپنی شمایل مزبور آشکار است. وانگهی همانندسازی و همگونگی با نمونه‌ی مغولی، از گویایی حالت اصیل تمثال هیچ نمی‌کاهد. شمایل در وجدان جسمانی آدمی نفوذ می‌کند و آدمی خود را به نوعی در تمثال می‌تاباند.”[بورکهات] چهره‌نگاری‌های بودایی در سده‌های پنجم به بعد با توجه به سلسله‌ی حاکم و حتی جابجایی پایتخت و نزدیکی به کشورهای همسایه دستخوش تغییراتی شده است. اما به هر حال تا سده‌ی دهم بی‌شک مهم‌ترین نقش در پیکرتراشی چینی از آن آیین بودایی بوده است.چهره‌نگاری چین

“در دوره‌ی سویی-تانگ که بیش از سیصد سال به طول انجامید، دوره‌هایی از صلح و رونق بود که در آن‌ها هنر مذهبی رشدی عظیم کرد. در دوره‌ی سویی، تعداد مجسمه‌ی بودیستاتواها بیشتر و دیوارنگاره‌هایی با موضوعاتی از قبیل “وعظ بودا” کم تعدادتر است.”[آنژی] هنر پیکرتراشی بودایی در این دوره، رشد چشمگیری داشت و هنرمندان بودایی-چینی، بیشتر از نقاشی، به پیکرتراشی روی آوردند. اما دیوارنگاره‌های موجود در غارها بیشتر نشان‌دهنده‌ی شکوه و سبک زندگی طبقه‌ی حاکم بود و قصه‌های مذهبی کمتر دیده می‌شد. گرداگرد غارها فیگورهای انسانی با رنگ‌آمیزی غنی و با کاربرد تزیینی دیده می‌شود. “در سال ۴۶۰ میلادی، پیکرتراشان یونکانگ، نزدیک تاتئونگ در چین شمالی، دست‌اندرکار تراشیدن معابدی در دل صخره‌های ماسه‌سنگی بودند. با آنکه مصالح کار متفاوت است، سبکی باستانی به شیوه‌ی پیکرتراشی سده‌ی ششم پیش از میلاد در یونان و اوائل سده‌ی دوازدهم میلادی در فرانسه، به کار رفته است. چهره‌های تندیس‌های غاری اینجا، مانند قرینه‌های غربی خود، با سطوح یکدست کنده‌کاری شده‌اند و رداهایشان به شیوه‌ی سنتی یعنی راست‌خطی نمایانده شده‌اند، و بر روی هم بازتابی از مقام والا و سنگین یک مذهب پرنفوذ هستند. مفهوم بودایی خدا را به کامل‌ترین شکل ممکنش می‌توان در غارهای یونکانگ دید که چهره‌ی بودا – آمیخته‌ای از مهابت سنتی و اشتیاق مذهبی – در آنجا به قدر کافی جنبه‌ی انسانی پیدا کرد تا مورد تأیید مردم واقع شود، و در عین حال به قدر کافی حالت کمال مطلوبش را حفظ کرد تا انسان مومن را به دنیای ورای این چهره یعنی به انتزاعی که خود نماد آن است بکشاند.” [گاردنر] در این دوران پیکره‌ها بیشتر طبیعت‌گرایانه شدند؛ چهره‌ی بودا با لبخند آرام و خیره به درون، نازک‌نمایی اندام، و سخت‌تر شدن رداها و گرفتن ماهیت انسانی، از ویژگی‌های چهره‌نگاری این دوره است.

در دوره‌ی تانگ به نسبت دوره‌ی سویی به نقاشی بیشتر توجه نشان می‌دادند. “در نقاشی این دوره چهره‌ی بودا و بودیستاتواها کامل‌تر و گردتر و حالت‌شان بسیار پروقارتر از قبل تصویر شده است. آنان با لبخندی ملیح بر کنج لبانشان، نه‌تنها متفکر، بلکه مهربان و دوست داشتنی به نظر می‌رسند و بیننده را به یاد مونالیزا و مریم‌مقدس اثر رافائل می‌اندازند. تاریخ‌دانان بر این عقیده‌اند که هنرمندان چینی از عصر تانگ (۶۱۸ تا۹۰۷ میلادی) شروع به استفاده از انسان‌های زیبا به عنوان مدلی برای تصویر کردن خدایان، می‌کنند. جالب آن‌که در تاریخ غرب نیز روندی مشابه را می‌توان باز یافت. به نظر می‌رسد انسانی شدن، عرفی‌شدن و ملی شدن هنر مذهبی، قاعده‌ای جهانشمول است.[آنژی] ((برای مشاهده‌ی وضعیت هنر چهره‌نگاری غرب در همین دوران می‌توانید به شماره‌های پیشین این نوشتار مراجعه کنید.)) در این دوره، پیکرتراشی چینی تحت‌تأثیر هنر گوپتا در هند قرار گرفت و بخش بزرگی از ویژگی‌های دوره‌ی سویی و آن گرایش بیشتر به اسلوب‌های چینی از بین رفت. ” نمایش برجسته‌ی اندام‌های پیکر آدمی دوباره رونق گرفت و ردا چنان به اندام‌ها چسبید که بیننده گمان می‌کرد به پیکری خیس می‌نگرد. موج جدید تأثیر هنر هندی، نه فقط به تغییراتی در سبک انجامید بلکه باعث تغییراتی در شیوه‌ی پیکره‌نگاری فرقه‌های رمزی نیز شد: پیکره‌ها با چندین دست و سر ظاهر می‌شوند و نماد جنبه‌های گوناگون خدایان آیین جدید به‌شمار می‌روند.”[گاردنر] در نقاشی چینی، پیکره‌ی برهنه، برخلاف غرب باستان، بسیار کم دیده می‌شود. ” نقاش غربی به پیکره‌ی انسان به صورت برهنه و یا ملبس علاقمند است. در نظر او پیکره‌ی انسانی، نقطه‌ی دید بیننده را تعیین می‌کند؛ در مقابل این، مضمون اصلی نقاشی چین و ژاپن طبیعت است، که پایگاه انسان در آن اهمیتی مستقل و خودبنیان ندارد.”[مددپور] پیکر برهنه‌ی انسانی برای نقاش چینی توجه برانگیز نیست. زندگی، تنش‌ها و قالب‌های متغیر پیکره‌ی برهنه‌‌ی غربی، نقاش چینی را فقط از نظر هنر نقاشی با قلم مویی ارضاء می‌کند تا تصویری کلی از پیکره در طبیعت نشان دهد و بیننده را به روح آن نزدیک کند.

چهره‌نگاری چین

در دیوارنگاره‌های داخل مقبره‌ها استفاده از تصاویر و چهره‌نگاری زن‌ها مرسوم بوده است. چهره‌های خادمان زن و مرد در مقبره‌ها، فارغ از جنسیت‌شان، هویت و بیانگری مختص به خود دارند. در این چهره‌نگاری‌ها، اعضای بدن انسان، فاقد تناسب هستند و به طور مثال، سر به نسبت بدن، کوچک یا بزرگ بوده و در مجموع تمرکز بر روی سر مشاهده می‌شود. هنرمند چینی با استفاده از تکنیک فوق‌العاده‌ی خود، نه‌تنها از منظر فرم، بلکه روح انسان را به خوبی به تصویر کشیده است. ” نقاشی چینی طیف وسیعی از مضمون‌های مختلف دینی و دنیوی را در بر می‌گیرد. آیین بودایی مایه‎های تازه، صور جدید، و یک رشته موضوع نو در اختیار هنرمندان چینی گذاشت، که طی قرن‌ها الهام‌بخش آنها بود. “[پاکباز] نقاشی چینی برخلاف پیکرتراشی کمتر تحت‌تأثیر ناآرامی اوضاع داخلی  قرار گرفته است.

در سده‌ی هشتم میلادی، تحت تأثیر فرقه‌های رمزی بودا چهره‌نگاری‌ها عبوس و سنگین شده، و در نمایش اندام‌ها فربه‌نمایی اغراق‌آمیزی دیده می‌شود. در میانه‌ی سده‌ی نهم میلادی، در پی احیای آیین کنفسیوس، تندیس‌ها اندکی از تعقیب‌ها و سیطره‌ی آیین بودا فاصله گرفتند و تا حدود سده‌ی یازدهم تغییری در پیکرتراشی ایجاد نشد. در این دوره به منظره‌نگاری بیش از چهره‌نگاری رواج داشته است.

در ابتدای سده‌ی دهم، چین درگیر آشوب‌ها داخلی شد و این مسأله باعث فروپاشی سلسله‌ی تانگ شد. با روی کارآمدن نخستین امپراتوران سلسله‌ی سونگ تغییراتی در هنر پیکرتراشی و چهره‌نگاری ایجاد شد.  تندیس‌های بزرگ چوبین از خدایان بودایی، با نگاه متفکرانه و فلسفی دوران سونگ به‌دست هنرمندان این دوره ساخته شد.هرچند این شیوه‌ی پیکرتراشی به‌نوعی ادامه‌ی سبک تانگ بوده است. ” پیکرها ظریف‌تر، لاغرتر و آرام‌تر شده‌اند؛ و درک تازه‌ای از نرمی و بافت در مجسمه‌ها بروز کرده است. شاید این را بتوان واپسین مرحله در تحول هنر پیکره‌سازی چینی دانست.”[پاکباز] از سده‌ی یازدهم میلادی و همزمان با کم‌رونق شدن آیین بودایی ابتدایی، به تدریج آیین بودایی نوین چان (ذن) در چین رونق یافت. با توجه به تعلیمات این آیین، و اعتقاد پیروانش به تأمل درونی، چهره‌نگاری رونق کمتری داشت و طبیعت‌نگاری ویژه‌ا‌ی گسترش یافت. چهره‌نگاری‌های باقی‌مانده از این دوران که شیوه‌ی آنها تا امروز نیز در هنر چین پایدار است، بسیار تحت تأثیر آموزش‌های این آیین است. هنرمند نقاش، با حرکات سریع و خطوط صرفه‌جویانه و بیانگر خود، در زمانی بسیار کم قلم‌مو را روی روی صفحه می‌کشد. آن‌چه مسلم است، هنر چینی بسیار با تفکر حاکم بر سرزمینش پیوند داشته است.

در شماره‌ی آینده، به بررسی چهره‌نگاری در ژاپن و هند خواهیم پرداخت.

چهره‌نگاری چین

 

منابع:

۱هنر در گذر زمان. هلن گاردنر. محمد تقی فرامرزی. انتشارات مازیار. چاپ چهاردهم۱۳۹۴
۲تاریخ نقاشی چین. ژانگ آنژی. آرش جلال‌منش. پژوهشکده‌ هنر. چاپ اول۱۳۹۱
۳تاریخ هنر گامبریج. ارنست گامبریج. علی رامین. نشر نی. چاپ اول ۱۳۷۹
۴دایره‌المعارف هنر.رویین پاکباز.انتشارات علمی‌فرهنگی.چاپ اول۱۳۸۰
۵آشنایی با آرای متفکران درباره هنر. محمد مددپور. جلد یک. انتشارات سوره مهر۱۳۹۰
۶هنر مقدس. تیتوس بورکهات. جلال ستاری. انتشارات سروش. چاپ هفتم ۱۳۹۲
۷مطالعه تطبیقی پیکره‌سازی بودایی در چین و ژاپن. بهارلو، منصوری، مظاهری. کتاب ماه هنر. شماره ۱۶۵٫ خرداد۱۳۹۱
۸طبیعت و ارتباط آن با انسان در نظر چوانگ تسه. وو ژو. مجتبی صفی‌پور. مجموعه مقالات همایش طبیعت در هنر شرق. فرهنگستان هنر.چاپ اول۱۳۸۸

 

 

 

 

[/one_half_last]