نقدی بر نمایشگاه سقاخانه : یک جنبش ملی

توجه به دیگران
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی

 

بی‌شک جریان هنری سقاخانه معطوف به هویت بوده است، نوعی عزیمت از بُعدی متعالی به بعدی این جهانی، و آشتی دادن آن‌ها باهم. این مفهومی ساده‌انگارانه نیست‌که در ظاهر قابل ظهور باشد اما‌قطعا آنچنان که رخ داد، در بطن معنای خود دچار چالش و خیزش‌های اجتماعی و فکری بسیاری است ،. البته مولد و محرک اصلی تاریخ معاصر ما به گونه‌ای ‌هم همین امر بوده است.


از سال‌های ۱۳۱۹، و تأسیس هنرکده‌ی هنرهای زیبا تا سال‌های ۱۳۲۷ شمسی، حرکت مدرنیسم در قالب هنر شکل تازه‌ای به خود گرفت و با حضور انجمن خروس جنگی در عرصه‌ی فرهنگ، اولین نهادهای طرفدار هنر مدرن شکل گرفتند. بعدها در سال‌های ۱۳۳۷، با شکل‌گیری نخستین بینال تهران و حمایت ارگان‌های دولتی از این جنس هنر، پذیرش فرهنگ وارداتی جدید و ادغام کردن آن با اندیشه‌ی سنتی در صدر دغدغه‌های روشنفکران قرار گرفت. این مواجهه نه تنها در عرصه‌ی هنرهای تجسمی بلکه در فضای ادبیات با شدت روئیت میگردید . سقاخانه
مؤثرترین چهره‌ی ادبی را که می‌توان در شکل‌گیری و مستند سازی جریان سقاخانه نام برد، کریم امامی است. تاجرزاده‌ای شیرازی که در کلکته به‌دنیا آمده بود و در خانواده‌ای پرورش یافته بود که درگیر جهان دیگری از ارتباطات بودند. امامی در اوایل دهه‌ی۳۰ شمسی، از دانشکده‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل و در مقام مترجمِ روزنامه‌نگاران خارجی مشغول به کار شد. توجه امامی به نقد هنرهای تجسمی در کیهان باعث گردید که او در سال‌های ۱۳۴۱، برای نخستین بار در مقاله‌ای تحت عنوان «مکتب نو ایران» در کیهان اینترنشنال، اصطلاح مکتب سقاخانه را به کار برد.سقاخانه
او چهار هنرمند جوان را به عنوان قدرتمندترین هنرمندان این جریان معرفی کرد: فرامرز پیل آرام ، منصور قندریز، بهزاد گلپایگانی و حسین زنده‌رودی، چهار نامی که اولین بار در این سبک مطرح شدند.سقاخانه
حساسیت‌های هنرمندان خارج شده از آکادمی‌های مدرن در کنار دغدغه‌های هویتیِ همراه با ظرفیت‌های تاریخی و فرهنگی کشور ایران توانست مسیری زیبایی‌شناسانه را به وجود آورد که بستری وسیع را برای بیان خودآگاهانه اجتماعی متجلی گرداند.سقاخانه
هنر سقاخانه‌ای با دیدگاهی سوبژکتیو که ارمغان جهان غرب بود ابژکتیویته‌ی عناصر سنتی را به کار بست، گرچه این رویکرد در نهایت بستر نظری خود را غنا نبخشید و به سمت نظریه‌ی‌ زیبایی‌شناسانه بومی حرکت نکرد اما نقطه‌ی آغازی برای پاسخگویی به دغدغه‌ی هنرمندان ایرانی گردید.
این هفته در فرهنگستان هنر، شاهد نمایشگاهی پژوهشی تحت عنوان «سقاخانه یک جنبش ملی» بودیم.
این نمایشگاه شاهد۳۴۰ اثر کمتر دیده شده‌ و نشستی پژوهشی بود که به زوایای تأثیرگذار اجتماعی این جریان می‌پرداخت.
جواد‌مجابی ، ایرج اسکندری، بهنام کامرانی و مهدی حسینی محققان شرکت کننده در این نشست بودند.سقاخانه
در این کارنما، ۳۴ اثر از هشت هنرمند به نمایش گذاشته شده بود. هنرمندانی همچون: منصور قندریز، مسعود عربشاهی، حسین زنده‌رودی، صادق تبریزی، ناصراویسی فرامرز پیل آرام ضیاءالدین امامی که همگی از چهره‌های بنام این جنبش به شمار می‌روند.هنرمندان مکتب سقاخانه را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته‌ی اول هنرمندانی که آموزه‌های مدرن داشته و در پی ساخت فرمی مشخص و آشکار کردن جهان سوبژکتیو خود بوده‌اند و دسته‌ی دوم که علاوه بر دریافت مفاهیم و آموزش‌های مدرن، در فضای سنت و هنر حکمی تعلیم دیده و تسلط کامل به هر دو لحن مورد توجه را در این سبک داشته‌اند. فرامرز پیل آرام‌ از هنرمندانی است که علاوه بر دریافت مدرک کارشناسی ارشد در رشته‌ی نقاشی و معماری داخلی به انجمن خوشنویسان رفت تا درجه‌ی استادی این مرکز را کسب نماید. با این رویکرد پیل آرام، به عنوان یکی از مؤسسان این مکتب به لحاظ دغدغه‌های زمان معاصر، دارای اهمیت پژوهشی ویژه‌ای است.سقاخانه

سقاخانه
توجه پیل آرام به خط، فراتر از فرمی تکرار شونده و یا المانی به مفهوم بافت برای ساخت و هویت‌بخشی است. او که به مفهوم اثر کاربردی در هنر سنتی آگاه بود، شاکله‌ی اجزا و فرم‌های اصیل خود را با تصویر انسانی مخلوط نمود و در تلاشی دیگر ذات ترکیب‌بندی رقعه‌های خط شکسته را مورد بررسی قرار داد.
پیل آرام با بزرگنمایی مهرهای سنتی به دور از هرگونه بد نویسی همراه با تصویرسازی‌های برخی قصص قرآنی، محتوای سنتی را در جریان هنر سقاخانه قوام بخشید.سقاخانه
یکی از هنرمندانی را که می‌توان در شاخه‌ی انتزاعی این سبک سیاق ا‌جا داد، منصور قندریز است.
قندرریز را از مؤسسان سبک سقاخانه برشمرده‌اند. او در گرایشی اساطیری با توجه به نقش‌مایه‌های بدوی، کارماده‌ی خود را از نقوش سفال، گبه و دست‌ساخته‌های صنایع قدیمی ایرانی استخراج می‌نمود. وی در ۳۰ سالگی، در حادثه‌ی رانندگی چشم از جهان فرو بست.
شکل‌های نیمه انتزاعی با کناره‌های هندسی، کیفیتی جادویی و معنوی را در زمان کوتاه خلق هنریش‌رقم زد.
از هنرمندان برجسته‌ی دیگری که در این نمایشگاه آثارشان به نمایش درآمده بود، می‌توان به حسین زنده‌رودی اشاره کرد.
تعلق زنده‌رودی به فرهنگ ایرانی در مسیر خلق آثارش از بستر ی ایجابی است. او با گذشت زمان به فرانسه رفت و در آن اقلیم سکنی گزید. امروزه زنده‌رودی از پرفروش‌ترین هنرمندان ایران در حراج‌های داخلی و بین‌المللی است. برخی از هنرمندان سقاخانه از این‌که نامشان در کنار دیگر اعضا قرار بگیرد ابراز نارضایتی می‌کردند که زنده‌رودی نیز از این جریان مستثنا نبود، اما به دلیل پیوستگی شاکله‌ی عمومی و هم‌سویی اهداف فکری‌شان نمی‌توان آنان را به عنوان جریانی مستقل بررسی کرد.همچون روحبخش .

سقاخانه
جعفر روحبخش از دیگر نقاشانی است که با گذشت زمان، وابستگی و نحوه‌ی تولید آثارش او را در زمره‌ی این هنرمندان قرار می‌دهد. زنده رودی به عنوان فردی تأثیرگذار در سقاخانه شناخته شده است. او با بهره‌مندی از شمایل‌نگاری، نقوش طلسم‌ها، اعداد و رنگ‌های هنر مذهبی سبک سقاخانه را در وادی فرمالیسم آزاد هنر مدرن توسعه داد. تکامل طبیعی این نقوش در طی سال‌ها و در مسیرهای متفاوت پهنه هنری را شکل داد که تنها به لحاظ ظاهر درگیر مفهوم هویت بود.سقاخانه
به لحاظ کلی و از منظر هنر معاصر، سبک سقاخانه از سال‌های ۱۳۵۰ شمسی، از حمایت‌های نهادهای دولتی برخوردار گردید، اما کارگردانان اصلی فعالیت‌های هنری آن دوران در پی بنیان‌افکنی هنر رسمی بودند. پس از انقلاب و از دهه‌ی هشتاد، حجم قابل توجهی از معاملات اقتصاد هنر نوپا را آثار این هنرمندان تشکیل داده‌اند.
بهره‌گیری این هنرمندان از سنت در جایگاه ارجاع فرم ظاهر و صوری و عدم توجه به فضای مضمون و محتوای نظری هنر سنتی و همچنین بازارپسند بودن این آثار مناقشه‌هایی را پدید آورده که با ظهور ژانر نقاشی_خط وسیع‌تر گشته است. این رویکرد در هنر، باعث نوعی بازگشت به انگاره‌های سنت و فرهنگ بومی و یا عبور از هر گونه هویت‌یابی و گرایشات خود بنیاد در هنر معاصر ایران گشته است.سقاخانه

مطالب مرتبط به این نوشته :

[/one_half_last]