سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
امروزه ما در باب زبان کمتر میاندیشیم، البته این را نباید از نظر دور داشت که همواره مسیر پژوهش دستور زبان و انواع زبانشناسی پیروانی داشته است. اما چالش زمانی رخ میدهد که بنیان زبان رو به ویرانی میرود، در این صورت با وجود آکادمیهای پژوهش زبان چه میتوان ارائه داد؟ در حال حاضر مفهومی که زبان را مظهر خرد و توانایی یک قوم میداند دچار کج فهمی شده است. چهطور میتوان این حقیقت را که زبان ریشهی اندیشه است اثبات کرد؟ آیا اصلاً زبان رابطهای با توسعهی علمی_تکنیکی، آموزش و بهداشت و نظم و زندگی دارد؟
پاسخ چیست؟ باید گفت زبان فقط ادبیات نیست، بلکه مفهومی خاص از اندیشه است که در یک جغرافیا و در طی سالیان متمادی شکل گرفته است.
زمانی که جهانِ متشکل از نشانههای ارتباطی یک فرهنگ را بررسی میکنیم دایرهی اصالت آن مشخص میگردد. این نشانهها در وادی هنر خود را اعم از موسیقی، نقاشی، تئاتر و ادبیات به رخ میکشند. به عبارتی کلیه مهارتهای هنری شالوده، زیر ساخت و لحنی از اندیشه به شمار میروند.
در طی نیم قرن گذشته، هنرمندان تجسمی سعی در ایجاد لحنی بومی و ایرانی داشتهاند که دو رویکرد اساسی را میتوان در میان آنان بررسی کرد: نخست کسانی که محتوا را از سنت وام گرفته و صورتی امروزین به آن بخشیدهاند و یا برخلاف آن صورت را از سنت اتخاذ نموده و محتوا را با نگاهی نو نگریستهاند.
در این هفته ما شاهد نمایش آثار هنرمندی هستیم که مسیری متفاوت را برای یافتن پاسخ به این مسئله در پیش گرفتهاست.
نمایشگاه رضا لواسانی در گالری اثر تحت عنوان«غزل واره» مدعی کاوشی زبان محور است.
لواسانی متولد ۱۳۴۰ شمسی است، او در دههی ۶۰ تحصیلات خود را در رشته نقاشی در هنرستان و سپس در دانشگاه تهران به پایان رساند.
لواسانی مجسمه ساز، تصویرگر و نقاش است که در این کارنما، مجموعه ای غنی از طراحیهای خود را در معرض دید مخاطبان قرار داده است. آنچنان که از نام نمایشگاه پیداست، سیر و سلوک در وادی غزل و شعر به عنوان رهیافتی محوری در داد و دهش تفکر ایرانی مورد توجه هنرمند است.
اگر طراحی را صریحترین انکشاف ذهن نقاشانه بدانیم، تخیل و سازمانمندی پژوهش لواسانی در ظهور پدیدههای تصویری اصیل با ایدههایی والا و چند جانبه، خصلتی منحصر به فرد به کارهایش بخشیده است.
تأکید هنرمند بر تداوم و جستجو، جریانی گام به گام را مشهود میسازد که در روند آثار وی هویداست. با نگاهی کلگرایانه میتوان این مجموعه آثار را به دو دسته تقسیم کرد: نخست تصاویری طراحگونه که با نیت مطالعهی آزاد و با خودکار روی کاغذ، سعی بر بازنگری عناصری چون اسب، درخت سرو و کوهستان دارند؛ عناصری که در نگارههای بومی نقاشان ایرانی به وفور به چشم میخورند و دستهی دیگر تصاویری است که با ساماندهی نقاشانه و با زمینههایی به رنگ طلایی، واریاسیون گستردهای از تنوع فضایی را مورد مطالعه قرار دادهاست که در این دسته آثار عناصر دستهی اول در فضایی سنتی و گاهاً غربی بازخوانی گردیده است.
شاخصترین آثار لواسانی از سطوحی ساده و استوار به فرمهایی نو با حساسیت و تعهد به لحن کهن این فرمها چون کوه های مکتب بغداد و درختان نقاشان صفوی پدید آمدهاند.
مخاطب با مواجهه با این عناصر، کیفیت احساسی و تخیلی را درمییابد که فارغ از بازنمایی سادهلوحانهی هنر بومی است؛ دریچهای که حضور و غیاب مبانی، تصویری نگارگران را به رخ میکشد.
تصاویر که در عین بداعت رنگ و بویی آشنا و امروزی دارند با حذف زوائد عبور از رنگ، تکیه بر خط و کیفیت ناب تارو پود، رویکرد ذهن نقاش را عیان کردهاند.
در نمونههای نقاشی گونهی آثار لواسانی حضور فرمهایی را شاهدیم که حاصل مرارت و تعلیق روحی هنرمند است. بافت در هم تنیدهی درختان سرو که با حروف نستعلیق محصور شدهاند نگاه سمبولیک دغدغهی نقاش به جوهرهی زبانی اندیشه است. ذات این کار ماده همان نحوهی دیالوگ بین هنرمند و مخاطب است که از زاویهی تفکر متعین لواسانی در زبان متجلی میگردد.
شکل ارتباطی سپهر اندیشهی معاصر با دهش تاریخی_ فرهنگی، بیگمان در تکگویی یکسویه مقهور گشته است. و بازنمایی سنت در صورت بیمحتوا پاسخی مکفی به جستوجوی هنر امروز نمیدهد.
آثار لواسانی در تأویل نقوش گذشته سودای ایجاد واژگانی نو در خلق تصویر دارند که در عین خیالپردازی نوید گفتمان جدیدی را میدهند. در این آثار مجموعه ای از استعارههای تصویری را شاهدیم که ادبیت تصویری و شاعرانگی را به ارمغان آوردهاند.
[/one_half_last]