نگاهی به نمایشگاه فتومونتاژ بابک حقی

گریز از واقعیت
سایت تندیس به قلم سحر افتخارزاده 

“روزهای روشن” عنوان مجموعه آثار اخیر بابک حقی است که در قالب فتومونتاژ کار شده. این مجموعه شامل یازده تابلوی سیاه و سفید در سه اندازه مختلف است. تلاش هنرمند در همه آثار در جهت تولید تصویری گذرا و محو بوده که گویی در سفیدی نوری فزاینده گم می‌شود. همچون پرهیب خاطره‌ای دور یا نقشی کمرنگ از واقعیتی معدوم در گذر زمان. این روشنی هم می‌تواند روشنی روزهایی از دست رفته باشد و هم روشنی خیره کننده روز که سواد اشیاء را در خود می‌بلعد. روشنی فراموشی یک ذهن تهی از خاطره، روشنی صبح که تصویر واضح خواب شب پیشین را در خود محو می‌کند.


گذشته از این نگاه رمانتیک می‌توان سه رویکرد متفاوت در برخورد با تصویر را در آثار این نمایشگاه تشخیص داد. بخش عمده‌ای از آثار با لحنی شاعرانه که قابل ‍پیگیری در آثار گذشته هنرمند نیز هست، درگیر وجه روایی بازسازی خاطرات اشخاص و چیزهاست.در این دسته نشانه‌های تصویری استعاری عمل می‌کنند. این گروه آثار با بخش اصلی متن بیانیه نمایشگاه همخوانی دارند. در دسته دوم نوع انتخاب عناصر بصری سازنده تصویر و چیدمان آن‌ها باز هم بیشتر از واقعگرایی عکاسانه فاصله می‌گیرد و به وهمی خوابگونه سوق می‌یابد. در همین دسته نیز دودستگی دیگری خود را می‌نمایاند. در این فضای مبتنی بر رهایی بازی با نشانه آنجا که نشانه‌ها در حوزه روانشناسی ناخوداگاه کارکرد مفهومی می‌یابند، هنرمند موفق بوده و توانسته مدعای بیانیه خود را پوشش دهد.بابک حقی

اما در جایی که ترکیب عناصر بگونه‌ای اغراق آمیز به فراواقعگرایی سوق می‌یابد، بنظر می‌رسد اشاره به خواب و ارجاعات نمادین رویا در پایان بیانیه تنها راه گریزی برای نجات این دسته از آثار بوده است. سومین رویکرد تنها در یک اثر قابل پیگیری است که در آن دستکاری فراواقعگرایانه تصویر از قواعد دیگر آثار پیروی نمی‌کند و بیش از سورئالیسم وامدار سینمای اکسپرسیونیستی است. بابک حقی
بیانیه هنرمند با تاکید بر نقش عکس در پدید آوردن هویت فردی و شکل دادن هاله‌ای از روابط واقعی اما در عین حال مجعول زیر عنوان خانواده و نقش خاطره ساز و نشانه ساز عکس آغاز می‌شود. اما از آنجا که نمی‌توان پراکندگی مضمونی و نشانه‌ای همه آثار را در چنین بستری گنجاند هنرمند برای نجات آثارش بیانیه را وارد فضایی می‌کند که آنقدر باز و بی‌قید است که می‌توان هرچیزی را با آن توجیه کرد؛ رویا. شکاف پدید آمده در مجموعه از همین نقطه آغاز می‌شود. در اینجا دیگر مسئله عکس و نفس عکاسی نیست پس ضرورت مدیوم زیر سوال رفته است.بابک حقی

 

بابک حقی

تصاویری که در دسته دوم و سوم جای می‌گیرند صرفا از جنبه واقعگرایانه وابسته به عکاسی هستند نه از منظر کنش عکاسانه و به این ترتیب نمی‌توان حضور این دسته آثار را در این مجموعه به صرف نوشتن سطوری درباره خواب و نشانه‌شناسی ناخودآگاه و یا این که عکس‌ها می‌توانند در خواب‌ها رخنه کنند و تبدیل به نماد شوند، در این مجموعه پذیرفت.
از منظر تکنیکی حرف تازه یا منحصر بفردی در مجموعه به چشم نمی‌خورد. به واقع انتخاب این تکنیک تولید تصویر توسط این هنرمند نشاندهنده آن است که او دغدغه تکنیکی نداشته بلکه با تکنیک همچون ابزاری برای احضار تخیل برخورد کرده؛ تخیلی که بسیار شخصی است و از ارجاعات روانشناختی فراتر نمی‌رود. مجموعه قبلی این هنرمند نیز حاوی سادگی تاثیرگذاری بود که البته در انتخاب دقیق کادر و ظرافت دید عکاس ریشه داشت.بابک حقی

در “روزهای روشن” نیز همان آثاری موفق ظاهر شده‌اند که سادگی بیان خود را حفظ کرده و در همان فضای رمانتیک باقی مانده‌اند. شاید اگر انتخاب آثار هنرمند -که طی دو سال خلق شده‌اند- با وسواس بیشتری انجام می‌شد انسجام مضمونی و فرمی آن‌ها از دست نمی‌رفت. در غالب آثار این مجموعه که در دسته اول جای می‌گیرند نظمی ظریف و به غایت مدرنیستی حاکم است؛ همان چیزی که در دیگر آثار از کنترل خارج شده. بنابراین شاید بتوان گفت چندپارگی بیاینه و شکاف پدید آمده در مجموعه حاکی از تغییری در دیدگاه هنرمند و میل به فراتر رفتن از چارچوب‌های زیبایی‌شناسانه او باشد که به هر روی ناخودآگاه باقی مانده و نمایش آن به خوبی مدیریت نشده است.بابک حقی

[/one_half_last]