دنیاگردی |مجله تندیس شماره ۳۴۰

دنیاگردی منتشر شده در مجله تندیس شماره ۳۴۰

نمایش نقاشی‌های هنرمند رسمی جنگ سابق، جان کین
لندن، انگلیس: گالری فلاورز از برپایی نمایشگاهی از جدیدترین نقاشی‌های هنرمند رسمی جنگ سابق بریتانیایی، جان کین، خبر داده است. در این نمایشگاه مجموعه‌ نقاشی‌هایی متاثر از یادبودهای نسل‌کشی ۱۹۹۴ روآندا به نمایش درآمده است، که پس از مطالعه و بازدید هنرمند از یادمان‌های مربوط به نسل‌کشی یا همان مکان‌های حافظه(Lieux de Mémoire) در این کشور، خلق شده‌اند. کین هم اکنون هنرمند مقیم مدرسه‌ی روابط بین‌الملل دانشگاه سنت اندروز است.دنیاگردی وی به همراه گروهی از دانشجویان کارشناسی ارشد مطالعات صلح و جنگ، به سرپرستی دکتر هِیزل کامرون، در ۲۰۱۵ به روآندا سفر کرد. این بازدید، که برای بررسی علل و آثار نسل‌کشی روآندا انجام شد، کین را به برخی از بی‌شمار نقاطی در سراسر این کشور برد که در آنها بیش از ۸۰۰ هزار نفر ظرف مدت ۱۰۰ روز سلاخی شدند. کین به این مکان‌ها می‌رفت تا با بازماندگان و عاملان این جنایت که هنوز مدت محکومیتشان را در زندان سپری می‌کردند، ملاقات کند. تعداد زیادی از یادمان‌های نسل‌کشی که در مناطق حومه‌ای روآندا وجود دارند، همزمان به طور رسمی و مردمی یاد قربانیان را گرامی می‌دارند، و اغلب به صورت نمایش نامرتب و بدون چیدمان خاص بقایای انسانی، لباس‌ها و یا اموال و متعلقات شخصی کشته شدگان هستند.

دنیاگردیکین، ملهم از تصاویری که در این مکان‌ها با آنها روبرو شده بود، مجموعه‌ای را توسعه داد که تاملی است در مورد نقش حافظه‌ی جمعی در بهبود جامعه‌ای که یک مناقشه را پشت سر گذاشته. مجموعه‌ی کوچکی از نقاشی‌ها که از پارچه در خلق آنها استفاده شده، استمرار روشی است که کین اولین بار ده سال پیش، طی دوره‌ای که در مناطق جنوبی افریقا کار می‌کرد، آزموده بود. در آن زمان او برای بازدید از پروژه‌هایی در کشور جنگ‌زده‌ی آنگولا، به همراه آژانس توسعه‌ی بین‌المللی Christian Aid به این کشور سفر کرده بود که به برگزاری نمایشگاه «کودکان در جنگ» در ۲۰۰۶ منجر شد.دنیاگردی

در این نقاشی‌ها، لباس‌هایی، متشکل از تکه پارچه‌هایی با نقوش و رنگ‌های روشن، روی بوم چسبانده شده‌اند؛ اشکال دو بعدی آنها غیاب آزاردهنده‌ی پیکر انسان را مورد اشاره قرار می‌دهد. بخش‌هایی نیز با رنگ نیمه شفاف و ضخیم پوشانده شده‌اند که بر چین و شکن پارچه‌ها تاکید می‌کند و این حس را ایجاد می‌نماید که آنها در یک برکه‌ی تاریک منجمد شده‌اند. کین کوشیده است تا بیانگر اختلاف میان ظاهر بیرونی زندگی در مناطق حومه‌ای، و جنایاتی که تاریخ اخیر آن را شکل داده است، باشد. نقاشی «همسایه» بر اساس یک عکس با ترکیبی بداهه کشیده شده که از پنجره‌ی یک اتوبوس گرفته شده است. این اثر یک خانه‌ی روستایی معمولی روآندایی با پوشش گیاهی انبوه اطراف آن را به تصویر می‌کشد. سطح نقاشی با لایه‌ای از رنگ روغن سیاه خراش داده شده است.دنیاگردی

این کار جلوه‌ای نظیر پس دادن جوهر از میان تصویری چاپ شده در یک روزنامه را به نقاشی بخشیده، و یک صحنه‌ی روزمره را با تنشی اضطراب‌آور آکنده است. عنوان نمایشگاه «اگر من را می‌شناختی. اگر خودت را می‌شناختی. من را نمی‌کشتی»، روی بنری در یک محوطه‌ی یادبود کلیسایی نقش بسته بوده است؛ این کلمات نشان دهنده‌ی توجه مستمر یک کشور نسبت به خسارات و شکست‌های مشترکش، به عنوان بخشی از فرآیند عبور از یک جامعه‌ی سابقا چندپاره و مضمحل، و نوسازی مجدد است.دنیاگردی

کین می‌گوید: «طی بازدیدم از روآندا، عمیقا تحت تاثیر مسیری بودم که این کشور، برای کنار آمدن با حوادث مخوف ۱۹۹۴، به دنبالش بود. بخشی از این مسیر، گرامیداشت یاد آنها[قریانیان] است که اشکال متفاوتی به خود می‌گیرد، و نمی‌خواهد وقاحت و عمق فاجعه‌ای که اتفاق افتاده است را کم، یا پنهان کند. میراث این رویدادها در پیش بردن این امر ضروری که چنین اتفاقاتی نباید هرگز در روآندا یا هر کشور دیگری تکرار شوند حیاتی است.» اعتبار و شهرت جان کین به عنوان یک هنرمند سیاسی، بواسطه‌ی پژوهش‌های هنری مستمر او در مورد وحشت ناشی از مناقشات نظامی و اجتماعی در سراسر دنیا و تاثیرات تحریف‌های رسانه‌ای، ایجاد شده است. وی اولین بار زمانی که از سوی موزه‌ی جنگ شاهنشاهی در ۱۹۹۰ ماموریت یافت تا به عنوان هنرمند جنگ رسمی بریتانیا در جنگ خلیج فارس شرکت کند، مورد توجه قرار گرفت. او تاکنون حوادث ایرلند شمالی، امریکای مرکزی، و خاورمیانه را دستمایه‌ی کار خود قرار داده و همچنین در سال‌های اخیر سفارش پرتره‌هایی از چهره‌های برجسته‌ای نظیر
جان اسنو و کوفی عنان را به انجام رسانده است. جان کین در لندن زندگی و کار می‌کند.

دنیاگردی
www.flowersgallery.com
برپایی نمایشگاه مروری بر آثار کورنلیا اشلایمه و اهدای جایزه‌ی Hannah Höch
برلین، آلمان: گالری Berlinische همکاری تنگاتنگی با کورنلیا اشلایمه(متولد ۱۹۵۳، آلمان شرقی) برای برگزاری نمایشگاه مروری بر آثار وی با عنوان «یک چشم بر هم زدن» داشته است. این نمایشگاه، به عنوان بخشی از جایزه‌ی Hannah Höch، دریچه‌ای به کار هنرمند از دهه‌ی ۱۹۸۰ تا به امروز می‌گشاید و آثار قدیمی‌تر او از دروان زندگی در آلمان شرقی_ شامل عکس‌هایی از کارهای پرفورمنس و فیلم‌های سوپر هشت_ در کنار نقاشی‌ها، طراحی‌ها، کارهای عکاسانه و سفرنامه‌ها را در معرض نمایش قرار می‌دهد. کورنلیا اشلایمه از ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۰ در آکادمی هنرهای زیبای درسدن در زمینه‌ی چاپ و نقاشی تحصیل نمود. در دوره‌ی دانشجویی او به محیطی تعلق داشت که در آن هنرمندان جوان، جنبشی در مقابل دکترین رسمی هنر آلمان شرقی به راه انداخته بودند. اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰، کورنلیا همزمان مشغول طراحی، نقاشی، نوشتن شعر، کنکاش هنر پرفورمنس به شیوه‌ی شخصی خودش و همچنین تاسیس یک گروه پانک بود. از ۱۹۸۱، تعریف دامنه‌دار او از هنر موجب شد دیگر اجازه‌ی برپایی نمایشگاه نداشته باشد و از همین رو تجربه با فیلم سوپر هشت را آغاز کرد. پس از چند درخواست ناموفق برای مهاجرت به آلمان غربی، در نهایت کورنلیا در ۱۹۸۴ به برلین غربی نقل مکان نمود. تقریبا تمام کارهای هنری او تا آن زمان، در بخش شرقی ماند و ناپدید شد. از اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰، نقاشی‌ها و طراحی‌های هنرمند در درجه‌ی اول بر فیگور و پرتره تمرکز داشته است. علیرغم تکنیک رئالیستی و حس و حال پرتره مانند آثار، بی درنگ مشهود است که بیشتر نقاشی‌های او تصاویری درون تصاویر هستند. در این کارها، کورنلیا جسورانه به دنبال شباهت و نزدیکی به فرهنگ مصرف‌گرای غرب است. منابع الهام او مجلات زردِ پُر زرق‌وبرق، عکس‌های سینمایی، همه‌‌ی انواع بازتولید و همچنین عکس‌های شخصی و تصاویری که در بازارهای مکاره پیدا می‌شوند، هستند. بواسطه‌ی عمل شهودی نقاشی، او سوژه‌هایش را مال خود می‌کند و نقش‌های جدیدی به آنها می‌دهد و لایه‌ای از تخیل و شوخ طبعی را به آنها می‌افزاید. جایزه‌ی Hannah Höch از ۱۹۹۶ برای یک عمر دستاورد هنری برجسته اهدا می‌شود. این جایزه به ارزش ۶۰۰۰۰ یورو، دعوت از هنرمند برگزیده برای برگزاری نمایشگاه و چاپ کاتالوگ را نیز در بر می‌گیرد.

دنیاگردی
www.berlinischegalerie.de
عکس‌های فلور گاردونو در نیویورک
نیویورک، امریکا: گالری تروکمورتِن فاین آرت، نمایشگاهی از عکس‌های یکی از تحسین شده‌ترین هنرمندان آمریکای جنوبی، فلور گاردونو، برگزار نموده است. نمایشگاه، ۴۰ عکس سیاه و سفید از کارهای اخیر او را مورد توجه قرار می‌دهد، اما برخی از تصاویر آیکونیک قدیمی‌تر از دوران فعالیت پربارش را نیز شامل می‌شود. گاردونو در ۱۹۵۷ در مکزیکوسیتی به دنیا آمده و در آکادمی هنر سنت کارلوس در Universidad Nacional Autónoma de México تحصیل نموده است. اگرچه وی ابتدا مجذوب طراحی شد، اما به عکاسی روی آورد و در ۱۹۷۹ به عنوان دستیار عکاس بزرگ امریکای لاتین، مانوئل آلوارز براوو(۱۹۰۲-۲۰۰۲) آغاز به کار کرد. با وجود این که این دوران تاثیر زیادی روی او داشت، اما گاردونو سبک و نظرگاه شخصی خود را پرورش داد. عکس‌های وی تصاویر شاعرانه‌ای را عرضه می‌دارند که از طبیعت، زندگی روستایی، رویاها، و شکل بدن زنانه برداشت شده‌اند. تصاویر او معمولا عناصر کمی را در بر دارند، اما خوش ساخت و واقعا پرمعنا هستند. گاردونو دیدگاهی سوررئالیستی و رویاگون دارد که به عکس‌هایش کیفیتی رازآمیز می‌بخشد. این تصاویر ما را به نگاه دوباره، و پیوسته به تفکر وا می‌دارند. گاردونو از نظر فنی پخته و سخت‌گیر است، عکس‌هایش همیشه شفاف هستند و به زیبایی چاپ شده‌اند. وی مجموعه‌های متعددی از عکس‌هایش منتشر کرده و آثارش در مراکز هنری مهم، نظیر موزه‌ی هنر مدرن نیویورک، و موزه لودویگ کلن نگهداری می‌شوند. در کاتالوگ نمایشگاه، اسپنسر تروکمورتِن، به مقاله‌ای به قلم فرانسیسکو رِیِس پالما اشاره می‌کند که در این مقاله «ریس می‌کوشد تا منابع الهام متنوع کارهای گاردونو را ترسیم کند. او نقل می‌کند که در کودکی، خانواده‌ی گاردونو یک گوزن دست آموز، چند سگ، و بیست پرنده داشتند. گاردونو از همان زمان مجذوب حیوانات بوده است، و آنها را یار و همزاد انسان می‌داند، شاید شبیه اعتقاد به توانایی حیوانات و انسان‌ها در تبدیل شدن به یکدیگر در دوران پیشا کلمبیایی… ریس همچنین مدعی وجود ارجاعاتی در کار گاردونو به تصاویر کلاسیک و اسطوره‌ای و کتاب مقدس است.» فلور گاردونو در مکزیکو سیتی سکونت دارد.

دنیاگردی
www.throckmorton-nyc.com
نمایش و راهیابی نخستین اموجی‌ها به موزه‌ی هنر مدرن نیویورک
توکیو، ژاپن: از یک صورت خندان معمولی با دهانی مستطیلی و دو V برعکس به جای چشمان، تا نمادهای آب و هوایی و یک قلب بی‌ظرافت، شکلک‌ها یا همان اموجی‌ها(emoji) سریع‌ترین رشد را در میان زبان‌های جهان داشته‌اند و اکنون حدود ۱۸۰۰ کاراکتر اموجی وجود دارد. آنها همه چیز را پوشش می‌دهند؛ از احساسات و خوراکی تا مشاغل. آنها از نظر نژادی متنوع هستند و به بخش جدایی‌ناپذیری از عصر تلفن‌های هوشمند تبدیل شده‌اند. این هیروگلیف‌های دیجیتال، امروزه به قدری با اهمیت شمرده می‌شوند که موزه‌ی هنر مدرن نیویورک، خانه‌ی آثار هنرمندانی نظیر اندی وارهول و پابلو پیکاسو، ۱۷۶ طرح اولیه‌ی اموجی‌ را به نمایش گذاشته است. شیگتاکا کوریتا(Shigetaka Kurita)، هنرمند خالق این کاراکترها، هنوز هم از موفقیت این ایده متعجب است، اما باور دارد به نیاز آشکاری پاسخ می‌گفته است؛ «تنها ژاپنی‌ها نبودند که هنگام تبادل پیام‌های متنی دچار زحمت می‌شدند، همه‌ی ما همین حس را داشتیم.» کوریتا یکی از اولین پیشطرح‌های‌ اموجی را زمانی که در ۱۹۹۹ در شرکت مخابراتی NTT Docomo مشغول به کار بود ترسیم کرد؛ تصویری ناپخته و بی‌قواره که به سختی می‌توان آن را به عنوان جد اموجی‌های امروز بازشناخت. وی همچنین در حال آزمایش این موضوع بود که چگونه اطلاعاتی نظیر پیش بینی‌های هواشناسی را روی صفحات نمایش کوچک تلفن‌های همراه آن زمان قابل دسترس کند، که منجر به خلق نمادهای چتر و خورشید شد. در توضیح انگیزه‌ی کارش برای افزودن این نمادها و نشانه‌ها به پیام‌های متنی، کوریتا می‌گوید: «در متن پیام هر چیزی هم که گفته شود، با یک قلب، دیگر نمی‌تواند جنبه‌ی منفی داشته باشد.» علیرغم محبوبیت اموجی‌ها در ژاپن، اما یک دهه زمان نیاز بود تا آنها در سطح جهان هم مورد اقبال قرار بگیرند. تخمین زده می‌شود اموجی‌ها از سوی ۹۲ درصد کاربران اینترنت استفاده می‌شوند و در ۲۰۱۵ هم دیکشنری آکسفورد یک اموجی را به عنوان واژه‌ی سال خود انتخاب کرد. اگرچه کوریتا از این ابتکار خود منفعت مالی نداشته، اما معتقد است: «افتخار افزوده شدن به مجموعه‌ی موما و ثبت شدن در تاریخ، پاداشی بیش از حد کفایت است.»

دنیاگردی
www.artdaily.org