تاثیر استعاره تصویری بر پراکندگی معنا در پیکره های انسانی اردشیر محصص |بخش دوم (بخش آخر)
به قلم نیر احمدپور نویسنده مخاطب سایت تندیس
بخش قبلی این مطلب را اینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- تاثیر استعاره تصویری در پیکره های انسانی اردشیر محصص
پراکنده گی معنا و بازگشت به خود اثر
در تصویر شماره ۳ نیز تغییر شکل سر پیکره انسانی وجود دارد. این بار سر سه بار تکرار شده است و از بدن جداست. سرها به صورت معلق و افقی جهت هاشان رو به پایین و به سمت پیکره است. جستجوی معنا به وسیله تعقیب کدهایی که هنرمند ارائه کرده است توسط مخاطبی که در پی مضمون است صورت می گیرد. مخاطب بر حسب پس زمینه اجتماعی و فرهنگی و تجربیاتش دریافت های متفاوتی از این اثر هنری دارد.
و مفهوم های مختلف اجتماعی و فرهنگی را به صورت استعاری به اثر نسبت می دهد. مفهوم جدا و معلق بودن سرها از بدن چیست؟ اینکه سرها رو به بالا یا پایین باشند؛ می تواند معانی کاملا متفاوتی را خلق نمایند. آیا معلق بودن سرها و جای خالی چهره استعاره ای است از پوچی و بلاتکلیفی یا برعکس نمودی تصویری است از توجه به وجود؟ این را هم باید از مجموعه کاریکاتورهای اردشیر محصص در نظر داشت که «او مصور اندیشه ها است. در عین حال که پر از مضمون است به خاطر سوژه ای خلق نشده اند» (مجابی، ۱۳۸۷: ۱۰۷). آثار اردشیر محصص کند و کاوی است در زوایای غریب جامعه (مجابی، ۱۳۸۷: ۱۱۰).
تصویر ۳- جابه جایی و تکثیر سر. اثر اردشیر محصص (سقراطی، ۱۳۹۴: ۱۱)
وقتی معنای آشکاری از چنین اثر پر از مضمون دریافت نمی شود مخاطب به خود اثر بازمی گردد. فعال نگه داشتن ذهن مخاطب، مضمون اصلی کاریکاتورهای اردشیر محصص است و معنا همان سرگردانی هدفمند در خود اثر است. ضرورت خلق این استعاره تصویری نه به خاطر معنی ای جدای از اثر تصویری بل به خاطر خود تصویر است. استعاره تصویری در این آثار به حدی منحصر به فرد و ویژه است که تنها در خود اثر معنا دارد. گاه می تواند به معناهای دیگری هم منجر شود، چون معنای چنین آثاری ختم نمی شود. به همین علت یک دور و بازگشت مدام به خود اثر در اینجا اتفاق می افتد.
در تمامی آثار اردشیر محصص مفهوم و معنایی بر اساس روابط و تجربیات اجتماعی به صورت بارزی وجود دارد چرا که «استعاره ها بر اساس یک چهار چوب فرهنگی غنی، یعنی بر اساس عالم محتوا که از پیش در شبکه ای از تفسیرگرها سازمان دهی شده اند و به (صورت نشانه شناختی) همانندی و تفاوت ها خصوصیت ها را تعیین می کنند، تولید می شوند» (ساسانی ۱۳۸۳: ۱۱۵). اما کارکرد ذاتی هنر ایجاد تجربه ای زیبایی شناختی از طریق برانگیختن قوه تخیل بیننده اثر هنری است تا به بازی تفسیرگرانه شورانگیزی وارد شود (کارول ۱۳۹۳: ۱۵۵).
در این کارها سورئالیسم و پیام، شکل دهنده ساختار اثر هستند، مانند کاریکاتور خوک – انسان در سال ۱۳۵۱ (سقراطی ۱۳۹۴: ۲۹). و یا در تصویر شماره ۴ که دو پیکره انسانی با اندامی شبیه یک گردن دراز و خمیده به هم وصل شده اند و بی کله هستند. این فضای غیر معمول می تواند استعاره ای باشد از پیوندهای عمیق تعصبی، جاهلانه و غیرعقلایی بین اشخاص. همانگونه که دریدا در رابطه با معنا در مقاله «معنای مضاعف» نشان داد که «دلالتِ در نهایت» محصول پخش شدن معنا در متن است (احمدی ۱۳۹۱: ۵۰۴). کاریکاتورهای اردشیر محصص نیز که در متن وقایع روز اجتماع معنی پیدا می کند، از جرایانات روز جامعه جدا می شود و معنایش در خود اثر پخش می شود.
تصویر ۴- اثر اردشیر محصص.
(خوئی، ۱۳۵۷: ۱۰)
.۱Cognitive Studies
.۲ Mapping
۳٫ نوئل کارول عبارت استعاره بصری (visual metaphor) را به کار می برد، و چارلز فورس ویل عبارت استعاره تصویری (pictorial metaphor).
.۴ Homospatially Noncompossible
فهرست منابع
– احمدی, بابک (۱۳۹۱). حقیقت و زیبایی درس های فلسفه هنر. چاپ بیست و دوم، تهران: نشر مرکز.
– بارسلونا, آنتونیو (۱۳۹۰). استعاره و مجاز با رویکردی شناختی. مترجم فرزان سجودی؛ لیلا صادقی؛ تینا امراللهی، چاپ اول، تهران: انتشارات نقش جهان.
– جرجانی, عبدالقاهر (۱۳۷۴). اسرارالبلاغه. مترجم جلیل تجلیل، چاپ چهارم، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
– ساسانی, فرهاد (۱۳۸۳). استعاره: مبانی تفکر و ابزار زیبایی آفرینی / مجموعه مقالات امبرتو اکو و دیگران. چاپ اول، تهران: سوره مهر.
– سقراطی, سید امیر (۱۳۹۴). گلستان هنر ۱۵ اردشیر محصص. چاپ اول، تهران: پیکره.
– کارول, نوئل (۱۳۹۳). درباره نقد. مترجم صالح طباطبایی، چاپ اول، تهران: نشر نی.
– مجابی, جواد (۱۳۸۷). اردشیر محصص و شباهت های ناگزیر در کار طراحان از گوستاو دوره تا استاین برگ. چاپ اول، تهران: نشر چشمه.
– خوئی, اسماعیل (۱۳۵۷). شناختنامه اردشیر محصص. چاپ دوم، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی.
– Carroll, Noel (1994). Visual Metaphor. Aspects of Metaphor. Hintikka, Jaakko. Dordrecht: Kluwer, 189-218.
– Forceville, Charles (2002). The Identification of Target and Source in Pictorial Metaphors, Journal of Pragmatics, 34 (1), 1-14.
– Kennedy, Jahn M. (1982). Metaphor in Pictures. Perception, 11(5): 589-605.