نقدی بر نمایشگاه آثار سارا باقرپناه

درباره‌ی نمایشگاه آثار سارا باقرپناه در نگارخانه‌ی سیمرغ
آن‌جا که هنرمند آبستره فیگوراتیو خواب می‌بیند
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی


۱: ادراک قوت و قدرت خط و کوشش برای دست یافتن به توان بیان‌گرانه‌ی خط‌ها که با رفتار نقاش خاصیتی پیدا می‌کنند که پیش‌تر نداشته‌اند. اکسپرسیونیسم و آموزه‌های رفتار اکسپرسیو با خط و دیگر عناصر نقاشی خیلی زود هنرمندان را شیفته می‌کند و چه زود به آن‌ها یادآوری می‌کند که ابزاری یافته‌اند که بی‌دریغ به آن‌ها فرصت می‌دهد تا لذت خط کشیدن و احتمالاً امکان بیان و برون‌ریزی خویشتن را پیدا کنند.sara-bagher-panah-3

در یک نظرسنجی که چند سال پیش به همت مجله‌ی «حرفه: هنرمند» در میان اعضای انجمن نقاشان انجام شده بود (شماره‌ی ۲۹، تابستان ۱۳۸۸) ۴۱ درصد سبک کارشان را به اکسپرسیونیسم نزدیک‌تر عنوان کرده بودند که بالاترین آمار را به خود اختصاص داده بود. هر چند این نظرسنجی در یک جامعه‌ی آماری محدود و کوچک انجام شده بود، ولی باز هم بیان‌گر توجه بیش‌تر نقاشان (که اتفاقاً بالغ بر ۶۰ درصدشان زن بودند) به ویژگی‌های بیانی نقاشی است. سارا باقرپناه در نمایشگاه نقاشی‌های‌اش در نگارخانه‌ی سیمرغ هم مشعوف امکانات بیانی خط و ضرب قلم‌ها شده است. ضرب قلم‌ها و خطوط گاه با فواصل کم نسبت به هم که ماهیتی هاشورگونه پیدا می‌کنند، نخستین گام‌های یک نقاش برای کشف و شناسایی امکانات بیانی متعدد نقاشی و لذت خط گذاشتن آزادانه هستند.sara-bagher-panah-6
۲: بسط و شکل دادن به فضای بصری بر روی سطح دو بعدی، البته که در بسیاری از موارد و مواقع با بیان‌گری نسبت دارد، ولی در عین‌حال به خودی خود یک جستجوی کم و بیش بی‌پایان در شناسایی ابزارهای بصری نقاشی است. به یاد بیاوریم که چگونه یکی از راه‌های پیش‌روی مدرنیست‌ها اصولاً مسأله‌ی فضا بود و تلاش برای توصیف و تبیین آن نه فقط به عنوان یک ابزار بیانی در نقاشی که اصلاً به عنوان وسیله‌ای که جهان محسوسات را دوباره از سر نو و به شکلی کاملاً نوین مقابل چشمان ما نمایش می‌داد. به بیان دیگر کوشش برای تصویر کردن فضا در نقاشی صرفاً دل‌بستگی به نقاشی و تکنیک نیست، که خود یک شیوه‌ی بیان‌گرانه است که معنی و مفهوم جهان را از منظر نقاش توصیف می‌کند. sara-bagher-panah-2پس فضایی که یک نقاش بر روی سطح دو بعدی تصویر می‌کند تصویری از ادراک او از جهان بیرونی است و احتمالاً توصیفی از آن‌چه دیده و می‌شناسد که می‌تواند آشنا یا گنگ، ساده یا پیچیده باشد. فضا در آثار سارا باقرپناه گاه آشنا ست و از طریق عناصری ساده نمایش داده می‌شود و گاه به فضایی آبستره همانند می‌شود که به نظر می‌رسد بیش‌تر به کار می‌آید تا فرصتی باشد برای بیان‌گری هنرمندی که دارد بیش از پیش امکانات بیان‌گرایانه‌ی هنرش را می‌کاود.sara-bagher-panah-4 ۳:sara-bagher-panah-1 یکی از فرصت‌های طلایی هنرمندان آبستره فیگوراتیو، یا همه‌ی آن هنرمندانی که در مرز باریک میان عینی‌گرایی و تصویر کردن محسوسات یا ذهنیت‌گرایی و تصویر کردن همه‌ی آن چیزهایی که به تصویر درنمی‌آیند این است که ما را در دنیایی آشنا و هم‌زمان بیگانه رها می‌کنند. به واقع یک هنرمند آبستره فیگوراتیو می‌تواند ما را فریب دهد، بی‌آن‌که مجبور به راهنمایی ما باشد. همه‌ی ما در مقابل یک پرده‌ی آبستره فیگوراتیو در حال کشف و شناسایی عناصر و موتیف‌های بصری‌ای هستیم که در عین آشنا بودند، بیگانه و ناآشنا هستند. به واقع یک نقاش آبستره فیگوراتیو دانسته‌های ما درباره‌ی تصویر را به بازی می‌گیرد. نگاه کنید به آثار زنده‌یاد فریده لاشایی، جایی که ما بیش‌تر بر اساس دانسته‌ها و حافظه‌ی بصری‌مان در آن مناظری از طبیعت را شناسایی می‌کنیم؛ جایی که چند ضرب تند و بریده‌ی قلم می‌تواند یادآور علفزاری باشد، یا توده‌ای تیره از رنگ‌های سبز و قهوه‌ای تداعی کننده‌ی تصویر یک درخت. لااقل بخشی از آثار سارا باقرپناه را می‌توان ذیل آبستره فیگوراتیو طبقه‌بندی کرد. این طبقه‌بندی به ما کمک می‌کند که دریابیم چگونه اشکال بصری آشنا (اشکالی شبیه به بطری، چراغ، میز و …) ما را با پرده‌ها درگیر می‌کند. به واقع بیننده در مقابل چنین پرده‌ای خواهی نخواهی درگیر کشف کردن می‌شود و می‌کوشد دانسته‌های‌اش را در مقابل آن‌چه می‌بیند به کار بگیرد و بی‌تردید هیچ‌چیز به اندازه‌ی لذت کشف نمی‌تواند بیننده را در مقابل یک پرده‌ی نقاشی نگه دارد، زمانی که شما از شناسایی یک شکل آشنا لذت می‌برید و سپس می‌کوشید تا صحت کشف‌تان را با استناد به دانسته‌های‌تان به آزمایش بگذارید؛ آیا آن‌چه نقاش تصویر کرده به واقع یک بطری است یا آن‌چه می‌بینیم یک چراغ است؟sara-bagher-panah
۴: آیا می‌توان آثار سارا باقرپناه را موفق نامید؟ آیا تلاش‌های سه‌گانه‌ی او که به واقع در هم یکی می‌شوند تا به هنرمند امکان دهند که ابزارهای بیانی نقاشی را کشف و تصویری از دنیای اطرافش بسازد، منجر به نتیجه‌ای قابل تأمل می‌شوند؟ پاسخ به این سؤال تا حد زیادی منوط به در نظر گرفتن تکنیک هنرمند است و وسعت دید و تجربه. باقرپناه فعلاً بخشی از ابزارها را به کار گرفته است، ولی آیا طیف رنگ‌های او در کنار تحرک فراوان مشهود در آثار که حاصل خطوط تند و تیز و مورب هستند یک تمامیت را می‌سازند؟ از یک طرف نقاش هنوز به خوبی از پس کنترل کردن رنگ‌ها برنیامده است. طیف‌ها در هم فرو می‌روند و گاه از یک رنگ تیره به رنگی روشن منتقل می‌شود، بی‌آن‌که سایه‌روشن‌ها کمکی به انتقال موزون رنگ‌ها بکنند. گاه نقاش یک بخش از پرده را از سر دقت و با حوصله پرداخت کرده است، این در حالی است که که تکه‌ای دیگر از پرده بی‌ایده رها می‌شود. به واقع به نظر می‌رسد که نقاش معمولاً کار را بر حسب طراحی یک فضا و با یکی دو ایده آغاز می‌کند. همین موضوع باعث می‌شود که بخش فراوانی از فضاها به نظر رها شده بیایند. به نظر می‌رسد هنرمند در چند پرده تلاش‌هایی کرده تا با نازک گرفتن خطوط در بخش بالایی پرده تصوری از عمق را ایجاد کند، ولی در نهایت اصرار او برای مسطح کار کردن ما را در میانه‌ی فضایی گنگ رها می‌کنند. از سوی دیگر به نظر می‌رسد که هنرمند هنوز از رها کردن فضاهای منفی می‌ترسد یا در برقراری نسبتی میان فضای مثبت و منفی ناموفق می‌ماند. برای احتراز از این مشکل تقریباً همه‌ی سطوح را رنگ‌آمیزی می‌کند که هر چند جلوه‌ای پرتحرک به کار او می‌بخشد، ولی از سوی دیگر انسجام سطح را به هم می‌زند و بیننده را گیج می‌کند. sara-bagher-panah-5
۵: با این‌حال می‌توان تصور کرد که تجربه و گذر ایام احتمالاً هنرمند و قلمش را به پختگی خواهند رساند. این تجربه بیش از پیش کمک می‌کند که هنرمند کنترل شده‌تر رنگ بگذارد و خودانگیختگی را تا حد زیادی به نفع تنظیم دقیق‌تر عناصر بصری به کار بگیرد. آن‌گاه است که فضا و عناصر بصری مختلف اتفاقاً بیش از پیش به ابزارهای بیانی هنرمند تبدیل خواهند شد. [/one_half_last]