درباره‌ی نمایشگاه منصور طبیب‌زاده |با عنوان ماکزیمال

مینی‌مالیسم یک ماکزیمالیست؟
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
نمایشگاه جدید منصور طبیب‌زاده در نگارخانه‌ی آس، تقریباً شامل همه‌ی آن ساخته‌هایی است که او در طول این سال‌ها ساخته و نمایش داده بود؛ اسب‌ها، یک گاومیش، یک آهو، چند سردیس و …. به این ترتیب نمایشگاه اخیر، تحت عنوان «ماکزیمال» به نوعی امکان مرور اجمالی آثارش را به بیننده می‌دهد.


 آثار این هنرمند نقاش و مجسمه‌ساز به واسطه‌ی سردیسی که پیش‌تر برای تالار انتظار تئاتر شهر و دو مجسمه‌ی اسب چوبی که برای خانه‌ی هنرمندان ایران ساخته بود، کم و بیش شناخته شده هستند. اما از طرف دیگر ماده‌ی کار مورد علاقه‌اش، چوب، و شیوه ویژه‌ی کاری‌اش در اجرای مجسمه‌های چوبی به بیننده امکان می‌دهد که به سادگی سبک او را شناسایی کند. او در عین‌حال کم و بیش محبوب رسانه‌ها بوده و هست؛ در نمایشگاه اخیرش، نمونه‌های متعددی از بریده روزنامه‌ها و مجلاتی که درباره‌ی او نوشته‌اند به صورت اسلاید به نمایش درآمده بود.
طبیب‌زاده موضوعاتی را انتخاب می‌کند که کارش را به شیوه‌های قدیمی‌تر مجسمه‌سازی و سنت‌های بصری کهن پیوند می‌زند؛ تقرییاً بخش عمده‌ی ساخته‌های او در این نمایشگاه شامل مجسمه‌هایی از حیوانات می‌شوند که از قرن‌ها پیش، از داخل غارها حتی تا روزگار ما بارها و بارها تصویر شده‌اند. او این حیوانات را با چوب می‌سازد، که خود یکی از قدیمی‌ترین مواد کار مجسمه‌سازی بوده و هست و از این جهت انگار کار او ادامه‌ی یک سنت بسیار کهن است که ریشه در تاریخ بشری دارد. منصور طبیب‌زاده
اما شیوه‌ی کاری او جدا از انتخاب موضوع و ماده‌ی کار به پرداخت مجسمه‌ها مربوط می‌شود. این پرداخت از آن‌رو اهمیت دارد که به ما کمک می‌کند تا علت نام‌گذاری نمایشگاه، «ماکزیمال»، را دریابیم. خود واژه‌ی ماکزیمال در ریاضیات به معنی بزرگ‌ترین عضوها در یک مجموعه‌ی محدود است. اما هر مجسمه‌ی طبیب‌زاده ترکیبی از دو رویکرد گونه‌گون با حجم است؛ از یک‌سو مجسمه‌های او توده‌ای فشرده از جرم هستند و از طرف دیگر او با چسباندن تکه‌های کوچک چوبی به نقاط مختلف مجسمه، جلوه‌ای پازل‌گون به ساخته‌های خود می‌دهد. به این ترتیب مجسمه‌های او از دور شبیه به یک حجم بزرگ هستند، ولی از نزدیک به نظر می‌رسد که ساخته‌های طبیب‌زاده از صدها قطعه‌ی کوچک ساخته شده‌اند. یا لااقل وقتی بیننده به مجسمه نزدیک می‌شود، تکه‌های کوچک و قطعه قطعه‌ی چوبی را می‌بیند. به این ترتیب فاصله‌ی بیننده از مجسمه می‌تواند او را وارد بازی‌ای کند، اگر عقب‌تر بیاستید کلیتی از اثر را می‌بینید، ولی هر چقدر نزدیک‌تر شوید، جزئیات بیش‌تری را به چشم خواهید دید. اما ماحصل این بازی برای بیننده چه خواهد بود؟ به واقع مخاطب با دور و نزدیک شدن به مجسمه‌های طبیب‌زاده به چه برداشت‌های مختلفی دست خواهد یافت و آیا اصولاً برداشت او از تماشای یک مجسمه متفاوت خواهد بود؟ منصور طبیب‌زاده
به نظر می‌رسد که پاسخ به برای پاسخ به سؤالات باید مجسمه‌ها را با دقت بیش‌تری بررسی کنیم. حجم مهم‌ترین خصیصه‌ی آثار طبیب‌زاده است. به واقع او بیش‌تر به سراغ موضوعاتی می‌رود که با حجم زیاد قابل نمایش هستند، هم اسب‌ها، هم بوفالوها و یا دیگر حیواناتی که موضوع کار او قرار می‌گیرد و از سوی دیگر سردیس‌ها همگی حجمی قابل توجهی دارند. به این ترتیب هر کار او به طور مرسوم به شکل حجم‌های بزرگ چوبی تراش خورده و ساخته می‌شوند، سپس هنرمند با اضافه کردن بریده‌های چوبی کوچک سطح آثار را تزئین می‌کند. می‌توان نمونه‌ی این شیوه را در سطح بدن اسب‌ها یا در جزئیات پیکره‌ی بوفالوها دید. نمونه‌ی افراطی‌تر آن در سردیس‌ها اجرا می‌شود که گاه حالتی پازل‌مانند به این مجسمه‌ها می‌دهد. این پرداخت را می‌توان از منظر روان‌شناختانه بررسی کرد، به واقع هر سردیس، به مثابه یک انسان از صدها قطعه‌ی کوچک‌تر و مجزا ساخته شده است. منصور طبیب‌زاده

 منصور طبیب‌زادهبا این‌حال بیننده با نگاه به این مجسمه‌ها احساس نمی‌کند که هر حجم بزرگ از مجموعه‌ای از احجام کوچک‌تر ساخته شده‌اند، بلکه به نظر می‌رسد که مجسمه‌ساز این تکه‌های ریزتر را به روی حجم بزرگ‌تر اضافه کرده، به این ترتیب هر قطعه‌ی کوچک کارکردی تزئینی پیدا کرده و سطح وسیع حجم بزرگ‌تر را می‌آرایند. در واقع مهم‌ترین کارکرد تکه‌های کوچک چوبی در کار هنرمند برآمده از نوعی رفتارگرایی است که به هنرمند امکان می‌دهد تا علاوه بر افزودن آرایه‌های تزئینی به مجسمه یکنواختی سطح مجسمه‌ها را از بین ببرد و هم به او امکان می‌دهد تا امکانات یک بازی را برای بیننده ایجاد کند که چنان‌چه ذکر شد، بر تفاوت مابین حجم بزرگ و قطعات کوچک چوبی مبتنی است.  منصور طبیب‌زاده
با این‌حال باید این پرسش را مطرح کرد که هنرمند تا چه حد در اجرای آثارش موفق است. به خصوص اگر قرار باشد تفاوت مابین حجم بزرگ و قطعات کوچک چوبی را مبنا و قاعده‌ی کاری‌اش در نظر بگیریم. در مجسمه‌ی اسب می‌توان با راحتی بیش‌تری به جزئیات نگاه کرد و درباره‌ی شیوه‌ی کاری مجسمه‌ساز و میزان موفقیت‌اش اظهار نظر کرد. مجسمه‌‌ی اسب‌ها اکثراً در حال یورتمه رفتن هستند و انگار بادی در یال‌های‌شان پیچیده است، برای نمایش یورتمه‌ی اسب، ما تنها پاهای حیوان را می‌بینیم که در حال یورتمه هستند، با این‌حال در پیکره حرکت نمایش داده نمی‌شود و به نظر نمی‌رسد که کل بدن اسب در حال حرکت باشد. در این‌جا به قاعده ریزپردازی‌های چوبی می‌توانند نقش عضلات را بازی کنند ( که در مواردی این کار را می‌کنند) ولی با این حال این پرداخت‌ها در تداعی حرکت نقش چندانی ایفا نمی‌کنند. از سوی دیگر هنرمند یال اسب را با دقت تراش داده است و آن را با قطعات متعدد چوبی پرداخت کرده ولی از طرف دیگر دم اسب تنها با تراش یک قطعه چوب یک‌تکه ساخته شده است. به این ترتیب در حالی که یال اسب تداعی باد و حرکت را می‌کند، دم بسیار سنگین است و خشکی بدنه‌ی اسب هم در نقطه‌ی مقابل حرکت پاها نشانی از حرکت ندارند. در این حالت به نظر نمی‌رسد که تزئینات ریز چوبی کارکردی داشته باشند، آن‌ها صرفاً قطعاتی تزئینی هستند که روی سطح وسیع پیکره‌ی اسب را تزئین کرده‌اند و از این‌رو همان‌ کارکرد تزئینی مهم‌ترین دلیل حضورشان است. به واقع در این حالت تعارض قطعات کوچک چوبی با پیکره‌ی اسب به مانند تعارض بین حرکت و نرمش اجرای یال و سفتی و سختی دم است، همان‌قدر که تعارض بین دم و یال بیننده را گیج می‌کند، قطعات چوبی هم بر روی حجم بزرگ چوبی سردرگم است. منصور طبیب‌زاده
اما از طرف دیگر، قطعات کوچک چوبی در سردیس‌ها کارکرد دارند و ترکیبی از بازی دوگانه‌ی مورد نظر هنرمند را می‌سازند. در این مجموعه، با توجه به این‌که موضوع هنرمند انسان است، بازی قطعات کوچک در مقابل حجم بزرگ تا حد زیادی واجد معنی می‌شود که ذکرش رفت. به واقع در این‌جا حالت پازل‌گونه‌ی سردیس‌ها به ما امکان می‌دهد تا با رویکردی روان‌کاوانه به سردیس‌ها نزدیک شویم، هر چند که به نظر نمی‌رسد این رویکرد چندان منظور نظر هنرمند بوده باشد، از آن‌رو که سردیس‌ها فاقد حس بوده و بیش‌تر تداعی کننده‌ی صورت انسان به معنی عام‌اش هستند.
آیا «ماکزیمال»، عنوان نمایشگاه اشاره به همین بازی بین حجم بزرگ و تکه‌های کوچک چوبی دارد؟ در هیچ‌کجا هنرمند اشاره‌ای به معنی و علت استفاده از این نام ندارد ولی با این‌حال این تنها راهی است که ما امکان می‌دهد تا از عنوان نمایشگاه رمزگشایی کنیم، جایی که قرار است ما با ترکیبی از قطعات ریز مواجه شویم که حجم‌هایی بزرگ را می‌آرایند، ولی آیا این حجم بزرگ حاصل قطعات کوچک است؟

[/one_half_last]