گریز از نگاه کلنگر
نقدی بر نمایشگاه نقاشی ارغوان خسروی در گالری هما
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
آخرین خاطرهی بهشت، عنوان مجموعه آثار اخیر ارغوان خسروی است که در قالب نقاشی بوده و با متریال اکریلیک و مدادرنگی روی مقوا کار شده است.[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]
این مجموعه شامل سی تابلو میشود که در ابعاد متفاوت و چیدمانی متنوع ارائه شدهاند. تلاش هنرمند آنچنان که در بیانیه خود ذکر نموده، بازنگری به نقاشی پیشینیان است. او که تعریف درستی از پیشینیان ندارد، لحنی ایرانی از نقاشی را در تکنیک و صورت بهکار بسته است.
خسروی متولد ۱۳۶۳ است و لیسانس گرافیک را در دانشگاه آزاد و فوق لیسانس خود را در دانشکدهی هنرهای زیبا به پایان برده است. او تصویرسازی در فضای کودکان را بهطور حرفهای تجربه کرده و در این نمایشگاه سعی کرده است فضای خود را به قلمرو نقاشی وارد کند. آثار پیشین خسروی، در زمینهی تصویرسازی کودک، هیچ بستر فکری مشترکی با این مجموعه ندارد، اما میتوان گفت که این مجموعه، دغدغههای عمیقتر او را به عرصهی ظهور گذاشته است.
خسروی، جهان خود را در بستر فکری چندگانگی و هویت مخدوش وصف میکند، فضایی التقاطی که درگیر نقوش متنی و لحن فراواقعگراست.
از ویژگیهای هنر مدرن، عمیقتر دیدن، و رسیدن به برداشتی شخصی است که بر شخصیت هنرمند تکیه دارد. اهمیت هنر مدرن، پا گذاشتن به مرزهای خودآگاهیست.
زمانیکه هنرمند در این کشف و شهود ناتوان میگردد، سعی در التقاط فرمها و درگیر شدن با صحنهها و سمبولهایی میشود که آثارش را فاقد کیفیت احساسی میکنند و در وادی تکرار فقط به عمل نقاشی میپردازد. خسروی، در تلاش گریز از روایت جهان رؤیایی، خود را به فرمی از پیش تعیین شده محدود کرده است، این محدودیت آنجا هویدا میشود که برخورد با چهرهها و اشیا، فرایند یکسانی را طی میکنند.
حذف صورتها و حضور اشیای نقاشان دادائیست، ظاهراً از یک خاطره و رنج عزیمت کردهاند، اما نحوهی ارتباط و رازآلودگی این اتفاقات کماکان حضور و غیاب روایت را تداعی میکنند.
انتخاب شخصیت تصویری نقاش حاصل از مخلوط نمودن عناصر نگارگری از قبیل، سطوح تخت رنگین، موتیفهای سنتی شمسه، درگاه، کاشیکاری، ساز و سرو، با اشیا مورد استفاده در نقاشیهای دادائیستی چون ماکس ارنست و مارسل دوشان است.
در سال ۱۹۱۲، دوشان تابلویی تحت نام عروس خلق کرد، تنها چیزی که در این تابلو مشاهده نمیشد حضور انسان بود، دستگاهی مکانیکی که در حد کمال و زیبایی طراحی شده بود.
و یا کارهای ماکس ارنست، که بهطور عمده از تکههای قیچی شدهی عکسها و ماشینآلات صنعتی شکل میگرفت.
ارنست و دوشان، از نوسان نهضت ضد هنر دادائیست برخاسته بودند، نهضتی که به جنگ و فساد انسانی معترض بود، این تقابل زیباییشناسی، ماشینی و سنتیِ کارنمای خسروی، گویای اعتراضی نهچندان جدی است.
در مجموع میتوان آثار نمایشگاه «آخرین خاطرهی بهشت» را به سه دسته تقسیم کرد: دستهی اول سه اثر طراحی است که هویتی محکم و بیانی صریح در آشکار کردن نیت هنرمند دارند، کشمکش پرسوناژها در تابلوی اول که با لوله، تیغها و عناصر مکانیکی مفهوم شده است.
در تابلوی دوم، شاهد دو زوج عاشق اشرافی هستیم، سوار بر اسبان خود، که در حال عبور دائمی از تاریخ هستند، بدون صورت و هویتی.
و در تابلوی سوم، زنی بیصورت در مقابل اسبی ایستا و جامد قرار گرفته است.
دستهی دوم آثار هنرمند که تابلوهای بزرگتری را به نمایش میگذارند، نشان از تلاشی است در راستای ایجاد فضایی از تصویرسازی به نقاشی با توسل جستن به فیگورهای کوچکتر و صفحات رنگی وسیعتر که برهان هندسی قالب آثار را توجیح میکنند.
دستهی سوم آثار که در ابعادی کوچکتر و با تنوع جذابتری سامان داده شدهاند، لحنی تصویرسازانه دارند. طراحی ظریف و خلاقانه با ساختاری سلسلهوار و دورنمایی واقعگرایانه که با وسعتی از موقعیتهای سنتی، رنگ و نشاط بیشتری برای مخاطب بههمراه دارد.
نقاشیهای ارغوان خسروی، حال و هوایی سورئال دارند که جنبهی خیالپردازی و متهورانهی سنت فراواقعگرایانه را نادیده میگیرند.
در کلیهی آثار، ساخت و پرداخت تصویرسازانه و حرفهای در حال عبور از حوزهی روایتگری است. پایهی اصلی نقد اجتماعی هنرمند را تجربهی زیستیاش شکل داده، اما امکان درک این تجربه، برای مخاطب به لحاظ استفاده از نمادهای نامتجانس و گاهاً سطحی فراهم نمیآید.
برجستهترین عنصر این نمایشگاه، شاید طراحی قابهایی مناسب در ابعادی متفاوت، همراه با چیدمانی حساب شده است که مخاطب را بر جستو جو و دیدن آثار ترغیب میکند.[/one_half_last]