قطعیت محاکات و بازی احتمالات
سایت تندیس به قلم سحر افتخارزاده
همه چیز برهم فرو ریخته است. چشمها نگران و گاه وحشت زدهاند. قیچیها با تیغه باز رها شدهاند. سنگها فرو افتادهاند و در آخرین وضعیت سکون خود قرار دارند. داوود سنگ را در مشت نگه داشته و با آنکه پیکرش زیر آوار گم شده هنوز حمله را آغاز نکرده است. همه چیز ساکن است و با این حال در لابلای کاغذها ضربانی گنگ میتپد.
مریم فرزادیان سونات خود را با مدولاسیونی نرم و یکنواخت و بدون نقطه اوج نواخته است؛ چنان که از عنوانش پیدا است. پیوستگی و تداوم و تکرار عناصر، موومانهای این سونات را منسجم نگه میدارد. نور و رنگ، کلیتی یکدست پیش رو قرار میدهد و ترکیب بندی با وجود تقطیعها نامتمرکز است و به وضعیتی خنثی میرسد. با وجود گرمی غالب رنگ، به دلیل سکون اشیاء و زاویه دید ناظر با موقعیتی مواجه هستیم که اگرچه جهات خطوط ترکیب بندی آن را ملتهب و معلق میسازد، به هر روی بی تحرک است. هنرمند با چیدمان عناصر بصری مختلف که گویی آنها را از آرشیوی گسترده گرد هم آورده و به فراخور مضمون تکرارشان میکند، به شرح وضعِ -ساکن اما ملتهب- موجود میپردازد.
طبیعت بیجانی که با اجرای رنگ روغنی تحسینبرانگیز فتورئالیستی خود خلق میکند سویهای نمادین دارد و بر شانه طبیعت بیجانهای اواخر قرن شانزدهم شمال اروپا مینشیند. اما در انتخاب لحظه دراماتیک وامدار رنسانس است. که البته چنانکه در ادامه میآید انتخاب متناقضی است.
نوع ترکیب بندی و کنارهم نشینی نشانهها در “سونات سرد” حاکی از تلاش برای تولید متنی تأویل پذیر و غیر قطعی است. این متن گسترهای از مسائل تاریخِ اجتماعی و سیاسی معاصر ایران را در شبکهای گفتمانی از روابط قدرت مطرح میکند. گستردگی دامنه تأویلهای برگرفته از این متن با قرارگرفتن در یک مثلث، سامان یافته است. بازی قدرتی که فرزادیان به تصویر میکشد مبتنی بر سه نیروی اصلی است که با عناصر بازی “سنگ، کاغذ، قیچی” نمادین شدهاند. اما در اینجا عناصر برسازنده بازی لزوماً در وضعیت ماهوی خود نیستند، بلکه در لحظهای سرد و ایستا معلق ماندهاند. سنگها غالباً صیقل خورده و نرم تصویر شدهاند، دهانه قیچیها باز مانده است و اگرچه نوشتههای بریده روزنامهها، کپی نقاشیها، عکسهای بازسازی شده و تمبرها کارکردی روایی در تصاویر یافته اما در مجموع باز هم گویی با لحظهای ساکن در میان همهمه جریان بازی و تعلیق پیش از قطعی شدنِ احتمال روبرو هستیم.
پالت رنگی مشترک هر هفت تابلو و ترکیب بندی نامتمرکز که دید را در سرتاسر اثر به چرخش در میآورد بی آنکه جایی متوقف سازد، بر غیر قطعی بودن و گذرا بودن جابجاییهای قدرت تأکید میکند. این نوع نگاه را میتوان در نظریههای پست مدرن پیرامون قدرت پی گرفت و همان نگاه ناظر و صرفاً توصیف کننده را در اینجا نیز تشخیص داد. چراکه نوع نگاه هنرمند نیز در این مجموعه دال بر توصیف صرف است و قائل به تأثیر عاملیت نیست بلکه تنها ساختاری را شرح میدهد که باید با تداومِ صبر تغییراتِ کُند آن را شاهد بود. در اینجا سوژه حذف شده و بنابراین ارجاع به سنتهای تصویری رنسانس که متکی بر موجودیت انسانی است متناقض مینماید.
پس از تک اثر “سبیل بابات” در نمایش گروهی طبیعت بیجان سال ۹۴ در گالری “متن امروز” اصفهان، این هنرمند توانسته در سونات سرد به بیانی تأویل پذیرتر دست یابد و دامنه ارجاعات خود را گسترش دهد. اما نیز میتوان گفت صراحت انتقادی خود را از دست داده و از رئالیسم اجتماعی موجود در اثر یاد شده، فاصله گرفته است.
“سونات سرد” در وضعیتی بینابینی قرار دارد و رفتاری کجدار و مریز را پی میگیرد و نیز پیشنهاد میدهد. این رفتار در ارتباط بین قالب و محتوا نیز مشهود است. بنظر میرسد محاکات بی نقص نقاشانه، محمل مناسبی برای آنچه نقاش به تصویر کشیده نباشد. نگاه نظام گریز به مناسبات قدرت چیزی است که از سطح آثار بر میآید اما تکنیک و مدیوم آثار حاکی از نگاهی نظام گرا و قطعی است که مجبور است هرگونه احتمالی را کنار نهد چراکه در غیر این صورت این پایه از محاکات و پایبندی به دقت در تولید شباهت قابل تصور نخواهد بود. بنابراین نمیتوان اطمینان حاصل کرد که اینجا قالب در خدمت محتوا و ناگزیر است و یا آنکه چنین محتوایی در قالبی دیگر میتواند به حقیقت خود نزدیکتر شود!
[/one_half_last]