به مانند همان فوت آخر
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
آثار ایمان صبحروان که در نگارخانهی شیرین به نمایش درآمدهاند، زیبا و چشمگیرند؛ به واقع با تماشای آثار او، شما شیفتهی دقت اجرا و جلوههای بصری آثاری میشوید که بیتردید با دقت و ظرافت ساخته شدهاند و همین دقت و ظرافت است که بیننده را به سمت این ساختهها جلب میکند.
به بیان دیگر در همان ابتدا ما شیفتهی دو چیز میشویم؛ اول: اجرای کمنقص، ظریف و دقیق آثار او و دوم جلوهی بصری آثار که حاصل مواد به کار رفته است. به این ترتیب اگر یکی از لذات هنری را لذت از کیفیت و ظرافت فنی اجرای یک دستساخته بدانیم، آثار صبحروان بیتردید واجد این کیفیت هست. علاوه بر اینها مواجههی اولیه با آثار صبحروان برای ما به مانند تجربهی یک حس تازه هم هستند. به این معنی که شما با اشیائی روبهرو میشوید که برایتان چندان آشنا نیستند، ولی از طرف دیگر بیننده مایل است که شباهتی بین این ساختهها و اشیاء آشنا بیاید و همین بازی ذهنی بیننده را با این ساختهها درگیر میکند.
اما علت اصلی شباهت این ساختهها با اشیاء آشنا به چند نکته برمیگردد؛ شاید مهمترین نکته به تجربیات مختلف و چندگانهی هنرمند مربوط باشد. ایمان صبحروان در دانشگاه در رشتهی طراحی صنعتی تحصیل کرده، بنا به نوشتههای وبسایتاش از نوجوانی به هنر علاقهمند بوده و در ضمن تجربیاتی در کار با مواد پلیمری داشته و دارد. پس بیننده در هنگام تماشای آثار او شاهد تجربیات مختلف هنرمندی است که از سه منبع مختلف تجربه کسب کرده و در نتیجه میتوان آثارش را محصول و ترکیبی منطقی از این سه وجه گوناگوناش دانست.
بر این اساس میتوان بخشی از آثار این نمایشگاه را ملهم از طراحی ظرف ظروف تزئینی فرض کرد. به واقع هم که آثار صبحروان وجه تزئینی قدرتمند و روشنی دارند که گاه بر سایر وجوه آثارش سایه انداخته و خود را به بیننده نشان میدهند.
درک وجه تزئینی زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم بخش مهمی از آثار او ملهم از یک پدیدهی طبیعی هستند: «انار»، «باران»، «آسمان»، «دشت» و … نمونههایی از این آثار هستند که هنرمند آنها را با الهام از پدیده یا اشیاء طبیعی ساخته است، هنرمند هر یک از این آثار را با توجه به منبع الهاماش نامگذاری کرده است. با اینحال صبحروان مجموعهای دیگر از آثارش را نیز در معرض تماشا گذاشته که قرار است بیشتر واجد یک کیفیت استعاری باشند که میتوان به دو نمونه اشاره کرد: «دروازه» و «تونل زمان». هر چند این دو دسته از آثار از جنبهی نوع رویکرد تفاوت اندکی با یکدیگر دارند، ولی آنچه که همهی این آثار را به هم ربط میدهد، همان مادهی کار مشابه و شباهت بصری است. به این ترتیب میتوان فرض کرد که بیننده نیز با توجه به دو عنصر مشترک، مادهی کار و البته شکل اجرایی ظریف و بینقص این اشیاء تفاوت بین دو مجموعه را نادیده میگیرد و کل آثار نمایشگاه را ذیل یک عنوان، «دره گل مسیری به سوی نور» میپذیرد.
با اینحال تفاوت بین دو گروه از یک منظر اهمیت فراوان دارد؛ مجموعهی اول که ملهم از عناصر، پدیدهها و اشیاء طبیعی است بیننده را به واسطهی جنبههای بصری خود جلب میکنند. به واقع بیننده با تماشای آنها و خواندن عنوان اثر ابتدا به منبع الهام فکر میکند و به واسطهی همین کشف ساده از تماشای اثر لذت میبرد، ولی در مجموعهی دوم که هنرمند کوشیده تا وجهی استعاری به آثار بدهد، بیننده کاملاً با یک خلاء مواجه میشود. علت این خلاء بیشتر به واسطهی رابطهی یک به یک اشیاء با منبع الهام است. به واقع اگر در بین آثار گروه اول بیننده با پذیرش وجه تزئینی آثار اندازه و شکل آنها را میپذیرد، در مجموعهی دوم و به خصوص در حالتی که پای استعاره به میان میآید، ترکیب سهگانهی استعاره، شیء و ابعاد با هم همخوانی ندارند. به بیان دیگر، در مجموعهی اول قاعدهی هنرمند دال بر نسبت هماهنگ و یک به یک بین شیء و منبع الهام برقرار است، در این حالت یک شیء یا یک پدیدهی طبیعی در فعل و انفعال ذهنی و اجرایی هنرمند منجر به ساخته شدن هر یک از این ساختهها شدهاند و کار بیننده صرفاً خواندن عنوان اثر و دریافتن رابطهی اثر با منبع الهام است، این در حالی است که در مجموعهی دوم این نسبت پیچیدهتر میشود. به واقع در مجموعهی دوم صبحروان در پی دست یافتن به یک کیفیت استعاری است که در نوشتهی هنرمند هم نمود پیدا میکند. میتوان فکر کرد که نوشتهی هنرمند با رویکردی استعلایی بیشتر ناظر بر این مجموعه از آثار است تا ناظر بر بخش دیگر آثار که ملهم از پدیدههای طبیعی هستند و اتفاقاً از نظر تعداد هم بیشتر.اما با توجه به نوشتهی نمایشگاه متوجه میشویم که هنرمند میکوشد تا از طریق برقراری پیوندی بین مادهی کار شفاف و نور بیننده را به سمت یک کیفیت استعلایی یا معنوی در آثارش سوق دهد. در حالی که عمدهی آثار نمایشگاه بیشتر از آنکه وارد این بازی شوند، عناصری تزئینی هستند که بیننده از تماشای دقت و ظرافت اجراییشان لذت میبرد. کیفیت استعلایی حاصل از نوع نورپردازی احتمالاً قرار است در مورد دیگر آثاری صدق کند که در پی رسیدن به جایگاه استعاری هستند.
با اینحال درست در همینجاست که چیزی کم میآید. آیا این استعارهها از جهت اجرایی قرار است کاملاً با دیگر آثار برابر و شبیه باشند؟ به بیان دیگر آیا مابین دو مجموعه هیچ تفاوت ماهوی وجود دارد؟ آیا این تفاوت واقعاً در ساختار اثر قابل بازیابی است یا صرفاً بر اساس نامگذاری و البته نوشتهی پرطمطراق هنرمند به این آثار نسبت داده شده؟ از آنجا که این آثار هم با همان مادهی کار ساخته شدهاند و در ضمن به همان شکل و بر روی سکوهای شفاف و پرنور نمایش داده شدهاند، به سختی بتوان تفاوتی ماهوی بین آنها و دیگر آثار نمایشگاه فرض کرد. انگار که هنرمند تازه به کیفیتی در مادهی کارش پی برده ولی هنوز به شکل و کیفیت غایی آن پی نبرده است.
در «دروازه» ایمان صبحروان یک گام دیگر به جلو برداشته است. دیگر در پی اجرای بینقص و ظریف و دقیق نیست و تازه دارد قابلیتهای مادهی کارش را کشف میکند. دو ساختهی هنرمند تحت عنوان «دروازه» در دو اندازه ساخته شدهاند که به ما نشان میدهند هنرمند تازه در ابتدای راه کشف ماهیت کار، خلاصی از دست کیفیتهای دست و پا گیر مادهی کار و رسیدن به چیزی است که در نوشتهی نمایشگاه کوشیده با زبانی پرطمطراق به آن دست یاید و آن دمیدن روح استعاره در اشیاء خوشساخت و ظریفش است.[/one_half_last]