بیانگرا مفهومی
نقد نمایشگاه بیتا وکیلی در گالری ایوان
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
عکاس: محدثه شادمهر
حضور اشیا روی بومهای نقاشی را کولاژ گویند، این حضور از احساس نیاز هنرمند به جهان خارج و همسانیهای اشیا و فرمها با مفاهیمی سرچشمه میگیرد که هنرمند در پی گفتن آن است.
شیء ماهیتی واقعی دارد و تصویر نیست، پس هنرمند در مورد آن با دقت و وسواس رفتار میکند.
سابقهی حضور اشیا روی بوم از دورهی هنرمندان مفهومی ایرانی مانند: مارکو گریگوریان و یا هنرمندان سقاخانهای است، اما امروزه بسیاری از هنرمندان در بحران رسانه هنریبه این ترفند رو آوردهاند که یکی از معروفترین آنها بیتا وکیلی هنرمند مطرح حراجهای بینالمللی است. این هفته گالری ایوان نمایشگاهی از آثار ایشان ترتیب داده است و حدود پانزده تابلو در ابعاد بزرگ با تکنیک میکس مدیا تحت عنوان «عبور باید کرد» در آنجا به نمایش گذاشته است.
این مجموعه در ادامهی آثار گذشتهی وکیلی، مناظری از فواصل دور هستند که با استفاده از کلاژ اشیا و رنگهای حجمی کار شدهاند. چرخش هنرمند در این آثار به سمت استفاده از فرمهای واقعگرایانهتر مانند پلها، راهها و مسیرهاست. حاکمیت دوگانهی فرمهای ایستا و منحنیها که لحنتصویر سالهای گذشتهی آثار وکیلی را شکل دادهاند، در این مجموعه کماکان دیده میشود.
هنرمند در بیانیهی خود به موقعیت دوگانهی درون و بیرون، شرق و غرب، اکنون و آینده اشاره میکند.
از منظر وی سازههای فلزی و شهرسازی مدرن با فرمهای ایستا و دکلهای مخابراتی و سلولهای مربع مانند تکراری نمادی از غرب هستند و حضور ابرهای پیچان و نطفههای بسته شده در بطن انسان نمادی از شرق، این گفتوگویی ابدی است که از منظر نقاش در شرایط تاریخی معاصر باید از آن عبور کرد.
در آثار وکیلی، رفتاری هیجانی و بیانگرا را میتوان در استفادهی پخته از رنگها که کنایه از بافت زمین و دریا دارند مشاهده کرد، آنچنان که در دیگر آثارش نیز شاهد آنها بودهایم؛ از سویی دیگر، وی رفتار خود را در حیطهی تصویری کنترل میکند، آنچنان که در آغاز تولید یک تابلو روند خلاقانهای برایش تعریف شده است و میتوان انتهای آن را پیشبینی کرد، سویهی مفهومی که در آثار هنرمند دیده میشود از این منطق نشأت میگیرد. شاید بتوان وکیلی را هنرمندی مفهومی و بیانگرا نامید، آنچنان که علاقهی وافر نقاش به انباشت اطلاعات تصویری آبستره، مانند بافت، رنگ و ماده و از سویی اشارات معناگرایانه و مشخص منطقی به سوژهی نمایشگاهش همگی مهر تأییدی بر این ادعاست.
نکتهی قابل تأمل در آسیبشناسی این کارنما این است که هنر معاصر کمتر میتواند یکسانی و همسانی را تاب آورد. وکیلی گرچه در تلاش است که لحن و عمل هنری خود را واقعیتر بنمایاند، اما برای گریز از منطق تحقق یافتهی شکلی آثار گذشتهی خود تلاشی نکرده است. و شاکلهی تکنیک و کارمادهی آثار هنرمند درگیر جستوجویی نمیگردد، گویی سبک و سیاق خود را بازنمود کرده است. فرمهای پخته و ترکیببندیهای وی به غایت صنعتی والا دارند، اما برای هنرمند تثبیت شده و مطرحی که دارای آوازه و سبک شخصی است تحرک در حوزهی ذات نقاشی امری ضروری بهشمار میرود که مخاطبان طالب آن هستند.
نقد قبلی این نویسنده را اینجا بخوانید:
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″][/one_half_last]