آن مرد در باران آمد
نقد نمایشگاه مارال کوچک در گالری دلگشا
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
عکسها: محدثه شادمهر
نقد قبلی را اینجا بخوانید:
ایرانیان اسب را نماد خورشید دانستهاند که یکی از پرکاربردترین نقوش و اصیلترین حیوانات در دنیای اساطیر ایرانی بهشمار میآید.
در اوستا اسب را نشانهی پاکی و اصالت نامیدهاند. و در قرآن کریم در سورهی عادیات به این حیوان اهلی سوگند یاد میشود. (سوگند به اسبهایی که در تاختن نفسشان به شماره میافتد…)
حضور اسب در کتیبهها، سنگ نوشتهها و الواح سیمین و زرین در میان رودان و تمدن هخامنشی و آثار مفرغی لرستان نشان از ظرفیت نمادین و اساطیر این موتیف تصویری دارد.
در هنر معاصر، هنرمندانی چون محمدعلی ترقیجاه، ژازه تباتبایی، ناصر اویسی، صادق تبریزی، حسین محجوبی و بسیاری دیگر اسب را دستمایهی روایت عاشقانه خود از جهان ایران کردهاند.
این هفته در گالری دلگشا شاهد آثار نقاشی مارال کوچک بودیم. ۱۱ تابلوی نقاشی رنگ روغن روی بوم به همراه دو اثر طراحی قلم فلزی بر روی کاغذ.مارال کوچک، نقاش جوانی است که تحت تأثیر زندگی و تأثیرات روزمرهی خود دست به نقاشی میزند. وی علاوه بر کار نقاشی بهطور حرفهای زندگی خود را با اسبها سپری میکند و علاقهی وافری به این حیوان زیبا و نجیب دارد.
حضور اسب در نقاشیهای هنرمند علاوه بر خاستگاه زیباییشناسانه و منطق واقعگرایانه دارای نظام نشانهای قابل بحثی است. تلفیق محیطهای داخلی و خارجی زیستگاههای شهری و خصوصی، ایهامی قابل تأمل را در مخاطب ایجاد میکند.
تجربهی زیباییشناسانه در برخورد با فضاسازیهای هنرمند، سؤالات بسیاری را فراهم میآورد. چگونه اسب و سوارکار در فضای نشیمن خانهای پدیدار گردیدهاند، گویا برخوردی یادمانی و گذرگاه خاطرهای عمیق را ایجاد میکنند و یا حضور سوارکار در اتاقی با کف صیقلی سیاه رنگ و پردههایی آویخته نشان رازآلود اتفاقی است که زیست نقاش از آن تأثیر پذیرفته است.
انتخاب زوایای باز و استفاده از خطوط اریب با پرسپکتیوهایی دو نقطهای در تابلوهایی که فضاهای داخلی را نمایش میدهند ارتباط فرمی دقیقی با اسبها برقرار نمیکنند و بیننده با عدم تجانس و فشار رؤیاهای تخیلی نقاش رو در رو میگردد.
در تابلویی با کادر عمودی، حضور سه کله اسب روی دیوار ورودی اطاق نشیمن خانهای مشاهده میشوند، اسبهایی که مشخصاً نماد سه شخصیت خانوادگی این خانه میباشند. و یا در فضای ورودی اتاقی قهوهای دو ماسک سفید روی دیوار قرار گرفتهاند همراه با اسبی ایستاده در ورودی آن، و از سویی در پس تمام این فضاها نورهای خارجی، توهم جهانی دیگر را قوام میبخشند. جهان فراواقعگرایانه هنرمند با شناخت قابل توجه نسبت به آناتومی این حیوان و تسلط به عنصر رنگ تجلی یافته است. تکنیک نقاش در بازنمایی عناصر طبیعی در دو طراحی به نمایش درآمده، بهخوبی جلوهگری میکنند. استواری خطوط همراه با درک روان از فرم و انرژی خطوط ، حکایت از مهارت و آموزش دقیق وی دارند.از سویی، هنرمند خواستار ثبت اشکال واقعگرایانه در جهان اشارات رمزگونه خود میباشد، ترس مشخص وی از رها کردن منطق تقلیدی نقاشی گویای ساز و کار روانی و هراس مواجهه با زندگی و تحولات آن است. نقاش، اضطراب بار هستی، هیجانات و احساسات درونی خویش را با اصالت و زیبایی اسبها در هم آمیخته تا رمزگان چرایی شکلگیری آثارش را بیافریند.
رابطهی انسان و اسب در نگاهی شاعرانه فارغ از کارکردهای سر نمونی و اساطیری این موجودات گویای همزیستی خلاقانه ی این دو گونه است. مارال کوچک در عین تقدیس این رابطه، مجموعهای از مفاهیم شخصی خود را فارغ از دغدغههای هویتی امروز رسانهی نقاشی ارائه داده است.
آیا هنرمند در پی ارائه روایتی زنانه از زندگی است؟
اسبی در پشت بام خانه چه میکند؟
تمایز میان اسب سیاه و سفید و قهوهای در تابلو ها چیست؟
حضور ماسکهای سفید رنگ سمبول کدام حقیقت مکتوم است؟
اینها سؤالاتی است که ذهن مخاطب را درگیر میکند تا امکانات گسترش متون تصویری نقاش را فراهم آورد، نقاشیهای مارال کوچک بازنگری است به جهان رازآلود کهنالگوهای ایرانی.
[/one_half_last]
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]