دنیاگردی | مجله تندیس شماره ۳۴۴

برگزاری نمایشگاه مایکل آرمیتاژ در وایت کیوب هنگ کنگ
هنگ کنگ، چین: شعبه‌ی گالری وایت کیوب در هنگ کنگ اولین نمایشگاه انفرادی هنرمند کنیایی ساکن بریتانیا، مایکل آرمیتاژ را با عنوان «میوه‌ی عجیب» برگزار کرده است. آرمیتاژ نقاشی‌هایی می‌کشد که با تاریخ هنر پیوند دارد، و اغلب از تدابیر فنی و ترکیب‌بندی‌های نقاشی‌های تاریخی اقتباس می‌کند تا سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی افریقای شرقی معاصر را تحلیل کند. اگرچه صحنه‌های به تصویر کشیده شده در نقاشی‌های او گاهی روستایی و سرزنده هستند، اما این زیبایی‌شناسی آگاهانه، تصویر نادرستی از پژوهش متعهدانه‌ی او در مورد روایات مرتبط، به طور خاص، فصل مشترک رفتار اجتماعی و جنسی بر زمینه‌ای از محافظه‌کاری فرهنگی، ارائه می‌دهد. آرمیتاژ تصاویرش را از منابع الهام گسترده‌ای جمع‌آوری می‌کند؛ اخبار و رسانه‌های اجتماعی، خاطرات شخصی خودش و طراحی کردن از روی مدل زنده.

مجله تندیس شماره ۳۴۴           او با رنگ‌روغن روی پارچه‌هایی از جنس پوست لوبوگو(Lubugo) نقاشی می‌کند، که از درختانی در اوگاندا برداشت می‌شود و بیشتر در تولید پارچه‌های مقدس و آیینی کاربرد دارد. وی پارچه را روی چهارچوب می‌کشد و پارگی و درزهای حاصل از دوختنشان را در بافت و ترکیب‌بندی نهایی نقاشی لحاظ می‌کند. در چندین اثر حاضر در نمایشگاه، آرمیتاژ به «بایکوکو»(Baikoko) پرداخته است؛ رقصی که ریشه در ساحل تانزانیا دارد. مجله تندیس شماره ۳۴۴این رقص که تنها توسط زنان اجرا می‌شود، در سال‌های اخیر با نمایش در موزیک ویدئوهای سبک Bongo Flava محبوبیت یافته، اما به دلیل ماهیت جنسی صریحش با محدودیت‌های روزافزونی از سوی دولت تانزانیا مواجه شده است. در کار Nasema Nawe، او از نقاشی مشهور گوگن، «کُشتی گرفتن یعقوب با فرشته» وام گرفته، و چیدمان عناصر ترکیب‌بندی آن را معکوس کرده است. درحالی که گوگن به پرده برداشتن از این فعالیت مذهبی نیمه مشروع می‌پردازد، آرمیتاژ هم یک آیین‌باوری جمعی خلسه گونه‌ی مشابه، که یکی از ملزومات فرم اکسپرسیو رقص بایکوکو است، را نمایش می‌دهد. با این حال، در نقاشی آرمیتاژ، پیکره‌های حاضر در پیش‌زمینه‌ عامدانه روی خود را از رقصنده‌ها برگردانده‌اند. در کار دیگری، «بایکوکو در دهانه‌ی رود Mwachema»، رقصنده‌های بایکوکو به صورت معلق بالای زمین به تصویر کشیده شده‌اند، به شکلی که به نقاشی «آتروپوس» فرانسیسکو گویا اشاره دارد.مجله تندیس شماره ۳۴۴

در «گردن‌آویزی»(Necklacing) یک مرد برهنه با یک تایر اتومبیل دور گردنش در میان دو درز یا خط روی سطح لوبوگو قرار گرفته است، که به شکل عمودی دو طرف بدن او امتداد دارند. ایده‌ی این نقاشی، که تصویری نافذ و آزاردهنده است، از واقعه‌ای که هنرمند در دوران کودکی شاهدش بوده نشات می‌گیرد، که در آن جمعیت زیادی از اراذل و اوباش به دنبال یک مرد برهنه با تایری دور گردنش بودند. «گردن‌آویزی» نوعی مجازات غیرقانونی است که از سوی باندهای جنایتکار در سراسر افریقا اجرا می‌شود.

مجله تندیس شماره ۳۴۴در یکی دیگر از نقاشی‌های نمایشگاه، «میوه‌ی عجیب» آرمیتاژ یک پیکر مونث را نشسته روی شاخه‌های یک درخت نمایش می‌دهد. زن از زاویه‌ی دید پایین تصویر شده و تنها کف پای او قابل مشاهده است. این نقاشی، که عنوانش به آهنگی اعتراضی درباره‌ی قتل همراه با زجر(lynching) امریکایی‌های افریقایی‌تبار اشاره دارد، به این حقیقت می‌پردازد که ۶۰ درصد از جمعیت کنیا اکنون ۲۵ سال و کمتر دارند. این امر بدین معناست که آینده‌ی مناسبی برای جوانان این کشور متصور نیست. در برخی موارد حاد در ساحل شمالی کنیا، جوانان والدین‌شان را به جادوگری متهم می‌کنند، که به مطرود شدن و مورد حمله قرار گرفتن آنها از سوی مردم محلی منتهی می‌شود و از این طریق فرزندانشان فرصت می‌یابند اموال و دارایی‌های خانواده را تصاحب کنند.

مجله تندیس شماره ۳۴۴در یک مورد، مردی در نتیجه‌ی همین اتهامات توسط یک اوباش کشته شد، که به خودکشی همسرش انجامید. کار «باغ‌های مالیرو» هم به شکل مشابهی از یک رویداد واقعی در کاکامگای کنیا الهام گرفته شده است؛ جایی که پلیس نزدیک یک نیمکت در باغ‌های مالیرو یک دوربین مخفی نصب کرده بود. این نیمکت محلی بود که مردم مکررا برای رابطه‌ی جنسی همدیگر را آنجا ملاقات می‌کردند. برای بی‌آبرو کردن این افراد، تصاویر ویدئویی دوربین پلیس به صورت آنلاین پخش می‌شد، اما در نقاشی آرمیتاژ، این صحنه‌های نامشروع نه صرفا شهوت‌انگیز و نظربازانه، بلکه سوررئال می‌شوند که بابون‌هایی ساکت و مجسمه‌وار شاهد آن هستند. این عنصر سوررئالیستی در کارهای دیگر هنرمند هم ادامه می‌یابد که حیوانات بازیگران عمده‌ی آن هستند. مایکل آرمیتاژ(متولد ۱۹۸۴) در حال حاضر در نایروبی و لندن زندگی می‌کند. وی لیسانسش را از مدرسه‌ی هنر اسلید در ۲۰۰۷ و فوق لیسانسش را از رویال آکادمی لندن در ۲۰۱۰ اخذ کرده است.

http://whitecube.com/

برگزاری نمایشگاه مارک برندنبرگ
سالزبورگ، اتریش: گالری تادیس روپک پنجمین نمایشگاه انفرادی مارک برندنبرگ را برگزار نموده است. این نمایشگاه با عنوان «خیابان آلفا»، متشکل از ۲۴ طراحی از از یک مجموعه‌ی جدید است که بر اساس عکس‌های تاریخی از پوشش‌های سنتی و تصاویری از جوانان با روپوش مدارس کشیده شده‌اند. این طراحی‌ها از زنان بی‌تحرک و پوشیده در لباس‌های سنتی همچون پیکره‌هایی شبح مانند از عصری دیگر، اشتیاق هنرمند نسبت به جزییات ظاهری را نشان می‌دهد. طراحی‌های پرتره، بر اساس عکس‌هایی از زنان با لباس‌های سنتی‌شان در دهه‌ی ۱۹۴۰، کشیده شده و از طریق فرآیند کپی و دستکاری کردن عکس‌ها، معکوس و بیگانه‌سازی شده‌اند. برندنبرگ بر سکون حالت بدن زنان و نگاه خیره‌ی آنها به اطراف تاکید دارد و کاری می‌کند صورت‌ و بدن‌‌شان خشک و بی‌حرکت، همانند عروسک‌های چوبی به نظر برسد. الگوهای توری‌های دست دوز و سوزن دوزی‌ها در کار او به ساختار اجتماعی زمان حاضر منتقل شده‌اند. گروه دختران، نوجوانانی که در حال گپ و گفت هستند و از نگاه تماشاگر بی‌خبرند، به شکل مبهمی از میان یک غبار سفید ظاهر می‌شوند، همانند عکس‌های یادگاری از گذشته‌ای دور. این دسته از طراحی‌ها بر اساس عکس‌های خود برندنبرگ کار شده‌اند، که طی سفرش به نیوزیلند و استرالیا گرفته شده بودند. در نگاه اول، طراحی‌های ظریف شبح گون مدادیِ هنرمند همانند تصاوبر نگاتیوی از یک جهان موازی نامانوس به نظر می‌رسند. صحنه‌های واقعگرای او با تظاهرات کنندگان، هواداران فوتبال در حال تکان دادن پرچم، دلقک‌ها و میدانگاه‌ها، پرتره‌های او از دوستان و اقوام، و فواره‌ها و تزیینات عظیم کریسمس، جلوه‌ی تهدیدکننده‌ی تشویش‌آمیزی دارند. سطح براق و نقره‌ای سرب مدادِ طراحی با ضخامت متنوع خطوط محیطی طرح‌ها درآمیخته می‌شود. همه چیز غرق در پرتو نوری عجیب و غیر واقعی است و به نظر می‌رسد اشکال روی کاغذ سفید، از کیفیت توام با آرامش اصلی خود بی بهره‌اند. مارک برندنبرگ (متولد ۱۹۶۵، برلین) در آلمان و امریکا بزرگ شده است. او در دهه‌ی ۱۹۹۰ برای طراحی‌هایش به شهرت رسید و کارهایش در مجموعه‌های مهم جهان نگهداری و نمایش داده می‌شود.
www.ropac.net

مجله تندیس شماره ۳۴۴

نمایش مناظر پیتر فری در انگلیس
سالزبری، انگلیس: در نگاه نخست به نظر می‌رسد نقاشی‌های پیتر فِری استمرار سنت قدیمی نقاشان منظره‌نگاری نظیر کانستِبِل، دال، فردریش و ترنر است. او تاثیر احساسی فصل‌های متفاوت و یا تغییرات ناگهانی آب و هوا را در کارش بیان می‌کند و ضربات قلم سرزنده‌اش یقینا همه‌ی هیجان و جنبش گذر ابرها در آسمان و خِش خِش درختان در باد را تسخیر می‌کنند. با این وجود، مناظر فری یکسره بازنمایانه نیستند. وی مکان‌های خاصی را به تصویر نمی‌کشد، بلکه در عوض ترکیبی از صحنه‌های متفاوت می‌آفریند که در زمان‌ها و نقاط مختلف شاهدشان بوده و بعدا در کارگاهش آنها را دوباره کنار هم چیده است. بنابراین صحنه‌هایی که فری نقاشی می‌کند در فضایی برزخ مانند، جایی میان واقعیت و خیال هستند، درست همانند عبور خاطره‌ای از ذهن. این نمایشِ فضای درونی یا روانی است که کار فری را چنین فریبنده و معاصر می‌کند. او اخیرا زمان بیشتری را دور از وطنش سوئد، در پوکت تایلند می‌گذراند. اقامت کوتاه مدت او در تایلند وی را هم ردیف هنرمندان قدیمی‌تری قرار می‌دهد که آنها هم به کشورهای خارجی سفر می‌کردند. بر خلاف گوگن و ماتیس، فری به دنبال موضوعات نامتعارف و اگزوتیک نیست. با این حال او تغییر در پالت رنگش را پذیرفته است؛ استفاده از آن دسته از رنگ‌های درخشانی که ما «به شکل شفاف‌تر و شدیدتری در نزدیکی خط استوا تجربه می‌کنیم، در آن لحظه‌ی کوتاه که گوی طلایی خورشید در افق غروب می‌کند.» تغییر جدید دیگر در تجربیات فری، مجسمه‌سازی است. وی شروع به ساخت مجسمه‌های برنزی با رنگ‌آمیزی تیره کرده است، که نسخه‌های سه بعدی درختانی است که در نقاشی‌های او حضور دارند. همچنان که منتقد هنری، Timo Valjakka، می‌نویسد: «اینها به صورت مشهودی مجسمه‌های یک نقاش هستند، با توجه به این موضوع که آنها همانقدر با نور و سایه شکل گرفته‌اند که با دست.» برای «مسیر»، اولین نمایشگاه هنرمند در انگلیس بعد از شش سال، فری مجموعه‌‌ای ‌از نقاشی‌ها و مجسمه‌های جدیدی را اختصاصا برای New Art Centre آفریده است. پیتر فری در ۱۹۴۷ در Lysekil سوئد به دنیا آمده است. وی درBåstad و پوکت زندگی و کار می‌کند.
http://sculpture.uk.com

مجله تندیس شماره ۳۴۴

تصویر کردن خشونت شورشیان کلمبیا توسط یکی از قربانیان آنها
کالی، کلمبیا: زمانی که پارتیزان‌های ارتش آزادیبخش ملی ناگهان وارد کلیسایی در غرب کلمبیا شدند و ۱۸۰ نفر را ربودند خوان دنیل اوتویای ده ساله به همراه خانواده‌اش برای مراسم عشاء ربانی در آنجا حضور داشتند. امروز، پارتیزان‌های چپگرا، آخرین گروه شورشی فعال در کلمبیا، مشغول گفتگوهای صلح با دولت هستند تا به مناقشه‌ی ۵۳ ساله‌ای پایان دهند که دویست و شصت هزار قربانی گرفته است. اوتویا، اکنون به عنوان هنرمندی ۲۸ ساله، خود را وقف کشیدن تصاویر عظیمی از اقدامات خشونت‌آمیزی کرده که ارتش آزادیبخش ملی مرتکب شده است. او می‌گوید این یادآوری تاریخ خون‌آلود کلمبیا، در حالی که کشور می‌کوشد به صلح پایدار دست یابد، پراهمیت است. نقاشی کردن همچنین به نوعی درمانِ آسیب‌های ناشی از تجربیات وحشتناک هنرمند از جنگ در کودکی است. وی در گفتگو با آژانس خبری فرانس پرس می‌گوید: «من دچار آسیب روانی هستم، و تصمیم گرفتم راجع به آن حرف بزنم. قربانیان این مناقشه به مدتی طولانی ساکت مانده‌اند… برای من، ثبت همه‌ی آن در یک نقاشی راهی برای برملا کردنش بوده است.» یک یکشنبه‌ی معمولی در ۱۹۹۹ بود که اوتویا و خانواده‌اش ربوده شدند. در حالی که آنها در کلیسا نشسته بودند بیست تن از نیروهای ارتش آزادیبخش با لباس مبدل ارتش کلمبیا به داخل هجوم آوردند و گفتند به دلیل بمب‌گذاری باید ساختمان را تخلیه کنند. آنها ۱۸۰ نفر را گروگان گرفتند. اوتویا به دلیل سن کمش تقریبا بی‌درنگ آزاد شد، اما والدین و برادرش شش ماه اسیر بودند، و با پرداخت باج آزاد شدند. اوتویا طی این مدت با یکی از عموهایش زندگی می‌کرد و در همین زمان بود که به نقاشی کردن روی آورد. «بیشترین چیزی که به یاد می‌آورم چهره‌ی مادرم است؛ چهره‌ای که نمی‌توانم آن را از خاطرم پاک کنم، چهره‌ای دلواپس تنها گذاشتن من.» با سبکی رئالیستی و همزمان رویاگون، اوتویا روی بوم‌هایی به بزرگی دو در دو متر، بر اساس عکس‌های خبری از حادثه‌ی گروگان‌گیری نقاشی می‌کند. او می‌گوید دستیابی به صلح یک کار طولانی و سخت خواهد بود، اما می‌افزاید «بیایید امیدوار باشیم که امکان‌پذیر است.»
www.artdaily.org

مجله تندیس شماره ۳۴۴