دربارهی نمایشگاه «۲۷ + ۱ سرامیست» به انتخاب آزاده شولی در گالری شیرین
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
بیان یعنی شکستن مرزهای آشنا
آزاده شولی، در نوشتهی نمایشگاه «۲۷ + ۱ سرامیست» در نگارخانهی شیرین «… کشف و معرفی بیانگریهایی [است] که این ماده (سرامیک) میتواند حوزههای متفاوت کاربردی و تجسمی را پوشش دهد…» را دلیل برگزاری این نمایشگاه عنوان کرده است و ادامه میدهد: «… آثاری که در این مجموعه گردآمده و به نمایش درآمدند بازنمود بخشی از قابلیتهای گل است که میتواند جهان وسیعی از تخیلات افراد گوناگون را تجسم بخشد و آنها را به رغم تفاوت در ظاهر فرمها و ایدههای آثارشان در درکی این چنین از این ماده کنار هم قرار دهد…».
به این ترتیب کوشش آزاده شولی به عنوان فردی که آثار این نمایشگاه را گردآوری کرده است، آثاری که با استناد به گفتهی خودش «در طول یکسال گذشته، در تعاملی از فرایند آفرینش با کارگاه من تولید شدند» تلاشی برای کشف امکانات بیانی گل است. به نظر میرسد که شولی برای کشف این امکانات بیانی ترجیح داده تا گل را در اختیار هنرمندانی قرار دهد که اتفاقاً به شکل تخصصی با گل کار نمیکنند، بلکه حوزههای فعالیت هنریشان چیزهایی جز کار با گل است. آزاده شولی در انتهای نوشتهاش خود به دستاوردهای ممکن از مجموعه اشاره میکند؛ او مینویسد که این آثار: «… از هر نظر که قابل نقد باشند واجد این ویژگی مثبت هستند که بازگوی امکانات متعدد سرامیک برای دستیابی به مسیرهای شخصی یک هنرمند است، ویژگی که شما جوانههایی از آن را در آثار این گروه میبینید».
در واقع جملهی آخر گردآورنده پیشاپیش تکلیف را معلوم میکند و سطحی برای نمایشگاه تعریف میکند و با محدود کردن انتظارات بینندگان از ما میخواهد که آنچه به نمایش درآمده را به دیدهی اغماض بنگریم و در جستجوی همان «جوانهها» باشیم. ولی جدا از این نوشتهی فروتنانهی شولی، به چند دلیل نمیتوان نمایشگاه «۲۷ + ۱ سرامیست» را چندان ناموفق ارزیابی کرد.
نخستین دلیل شاید تعداد هنرمندان حاضر در نمایشگاه باشد. این دلیل کاملاً به مانند یک شمشیر دو دم عمل میکند؛ از یک طرف به مانند پوششی است که بسیاری از ایدههای تکراری را پنهان میکند و از طرف دیگر باعث شلوغی نمایشگاه میشود. تکرار یک فکر توسط چند هنرمند این سؤال را در ذهن بیننده متبادر میکند که آیا لزومی بود که همهی این آثار در نمایشگاه باشند؟ آیا امکانی برای تغییر فکرها نبود؟ جالب است که اتفاقاً در هنگام چیدن نمایشگاه هم آثار با رویکرد مشابه را در نزدیکی هم نصب کردهاند تا این عدم تنوع بیشتر به چشم بیاید. به عنوان مثال آثار مرجان حسنینی، لیلا شوقی و ملیحه ورچه در کنار هم به نمایش درآمدهاند و آثار الناز بهبودی با فاصلهای اندک از آنها قرار دارد که هر چهار اثر با دفورماسیون در پیکره یا سر انسانی کار شدهاند و دارای تشابهاتی در برخورد استعاری با پیکرهی انسانی هستند. این اتفاق در مورد آثار فرزین کواجی و اثر خود گردآورنده هم میافتد که در هر دو اشاره و تأکید بر موتیفهای هنر سنتی به چشم میآیند. هر چند که به نظر میرسد این دو عنصر، برخورد استعاری یا اسطورهای با پیکر انسانی و البته نگاه به موتیفهای سنتی از موضوعات مورد علاقهی هنرمندان نمایشگاه بوده و بارها تکرار شده است.
دلیل دوم را میتوان در کارهای طنازانهی نمایشگاه جستجو کرد؛ آثار شهره شیخی و مائده محمدیان امیری را میتوان از موفقترین آثار این نمایشگاه برشمرد. در هر دو اثر مایههایی از تصویرگری و البته طنازی به چشم میخورد. به واقع آثار این دو هنرمند موفق میشوند که از محدودهی آشنای رسانه عبور کنند و با وام گرفتن از کیفیت رسانههای دیگری چون تصویرگری، کاریکاتور، طراحی عروسک به همراه بیانی روایتگرایانه و طنازانه ما را به خوبی با آثارشان درگیر کنند.
سومین دلیل شاید همانی باشد که خود آزاده شولی هم ذکر کرده، یعنی گسترش دادن بیان رسانهی گل از طریق ترکیب این رسانه با شیوههای نوین بیانی در هنر معاصر؛ آثار گلی انتظاری و نادیا حسنزاده را میتوان کم و بیش ذیل انواعی از چیدمان تعریف کرد که هر یک به تنهایی میکوشند با کمک گرفتن از ابزارهای نوین در هنر معاصر مرزهای آشنای رسانهی سرامیک را بشکنند. به عنوان مثال اثر نادیا حسنزاده یک چیدمان ویدئویی است و اثر گلی انتظاری یک چیدمان تعاملی. چند اثر دیگر هم در تلاشند تا با استفاده از شیوههای جدید ارائه و اضافه کردن یک متن در کنار اثرشان بر وجه استعاری یا مفهومی آن تأکید کنند: علیرضا بیپروا، گلی انتظاری، نادیا حسنزاده، رزیتا دارای جامه، زهرا رفیعی، لیلا شوقی، شهره شیخی، سارا عباسپور، ملیحه ورچه، مرجان حسنینی و … از جملهی هنرمندانی هستند که با تأکید بر وجه استعاری به دنبال استفاده از سرامیک در قالب یک اثر مفهومی هستند. در بسیاری از این آثار البته نوع رسانه (گل) واجد اهمیت چندانی نبوده و در نتیجه وجه مفهومی بر اصالت رسانه چربیده است.
در این مورد میتوان به آثار سمیه ایلبیگی، شاهد تابشاکبری، گلناز تاجیک، الهام دلاوری و پوپک رهنمون اشاره کرد. در این آثار هنرمند به سراغ یکی از کاربردهای عملی گل رفته است، چنانچه از آثار ایلبیگی و تابشاکبری میتوان به عنوان نمونههایی کاملاً وفادار به رسانه اسم برد ولی در این میانه اثر الهام دلاوری تا حد زیادی کوشیده تا در عین وفاداری به رسانه در عینحال با رویکری نوگرایانه بیانی تازهتر را به کار گیرد.
از سوی دیگر در آثار نادیا حسنزاده، پروانه اسلامی یا غزاله تاج بیشتر تلاش هنرمندان در نحوهی بیان بوده است، بیآنکه رسانه و مادهی کار چندان اهمیتی داشته باشد. البته که در این میان آثار غزاله تاج و پروانه اسلامی قابل تأمل هستند و بیننده را جذب میکنند ولی مادهی کار به خوبی با هدف هنرمند تلفیق و همراه نشده است.
از طرف دیگر اما میتوان به تلاش چند هنرمند برای ارجاع به کاربرد سرامیک هم اشاره کرد. در این میان آثار چند هنرمند کاملاً جنبهی کاربردی دارند؛ به عنوان مثال میتوان به آثار شاهد تابشاکبری و مریم کریمی اقدم اشاره کرد. به خصوص اثر مریم کریمی اقدم که به واسطهی تفاوتاش با دیگر آثار نمایشگاه کاملاً به چشم میآید و میتوان از آن به عنوان یکی از آثار موفق نمایشگاه نام برد.
به این ترتیب نمایشگاه «۲۷ + ۱ سرامیست» احتمالاً به هدف اولیهاش که گسترش امکانات بیانی رسانه و مادهی کار بوده نرسیده است و چنانچه خود گردآوردنده هم اشاره میکند این هدف در بیشتر آثار به شکل یک ایدهی اولیه مانده است. ولی در عوض تعداد قابل ملاحظهی آثار موفق، تا حد زیادی این معضل را برطرف میکنند؛ هنرمندانی چون الناز بهبودی، الهام دلاوری، آسمان دهقان، شهره شیخی، مریم کریمیاقدم، مائده محمدیان امیری و … کوشیدهاند تا مرزهای آشنای هنری را کنار بگذارند و تا حد زیادی به بیان تازهی مورد نظر نمایشگاه برسند. هر چند که این تلاش به قول آزاده شولی هنوز کامل نیست، ولی کوششی است قابل ستایش که میتوان شاهد بهبودش در آثار آیندهی هنرمندان بود، آنها به ما نشان دادند که بیان تازه به معنی شکستن مرزهای آشناست.
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]
نوشته های قبلی این نویسنده را اینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- نگاهی به نمایشگاه باستانیها | ثمیلا امیرابراهیمی
[/one_half_last]