چه کسی کتابهای هنر من را دزدید؟!(پرونده معرفی کتاب)
سایت تندیس به قلم علی یحیایی
بخش پنجم| کتاب چهارم
این کتاب به کار چه کس میآید؟ این کتاب به درد چه کس نمیخورد؟ این کتاب درباره چیست؟ اون کتاب چرا خوبه؟ ای کاش گزیدهای از مفاهیمش بود! ای کاش میشد فهمید به کار تحقیق من میآید؟ کاش میشد سریع فهمید درباره چیه؟ این همه کتاب درباره هنر، کدومش الان برای من خوبه؟ چرا انقدر پیچیده است؟ چرا تخصصی نیست؟ کجا دنبالِ جواب برای پرسشم دربارهی هنر باشم؟ مگه هنر فلسفه داره؟ چرا باید درباره هنر و هنرمند بخوانیم؟ چندتا کتاب خوب درباره هنر بگو؟ پاسخِ همه این پرسشها در پروندهی معرفی کتاب!!!
هادی هزاوهای اولین تابلوش را کی فروخت؟ شما در تالار قندریز از گروه رانده شدید یا به برون رفت رسیدید؟ آیا شما جزو نقاشان هیپی هستید؟ اگر جهان به شما فشار بیاورد، ممکن است خودکشی کنید؟ نظرتون در مورد زنده رودی چیست آیا دولت ایران او را حمایت کرد؟ پاسخ شما به حرفهای پاکباز درمورد کارتون در کتاب سال تالار ایران چیست؟ با چه پولی و چگونه این مسیر را طی کردید؟ چه شد از آموزش و پرورش دولتی کناره گرفتید؟ چرا بعضی کارهاتان امضا ندارد؟ در دوره دانشکده چه می کردید؟ چطور رفتید آمریکا؟ بیایم در مورد فرسک های شما و شیوه رنگ سازی گیاهیتان صحبت کنیم، چطور شروع شد؟ پاسخ این پرسشها و بسیار پرسش دیگر از زندگی و هنر هادی هزاوهای در کتاب هادی هزاوهای( گفتوجویداریوشکیارس) – نشر پیکره – ۱۷۶ صفحه
هادی هزاوهای از دوران هنرمندانی است که هنوز در حال درخشش هستند چرا که هنوز به زیستن معتقدند، به آن گونه که در جایی میگوید” در کنار قبر اردشیر(محصص) درخت سیب عظیمی است. یکی از سیبها را چیدم و خُردم!” او صریح پاسخ میدهد و داریوش کیارس را بارها با پاسخ هایش اصلاح و گاهی شُک زده میکند. او در کارهایش تربیت و فهم فرهنگ ایرانی را همراه دارد و همچنان با رویی گشاده به جهان از روی پذیرش لبخند میزند، بسیار سفر کرده و در کنار زیستن در سفر، به خلق آثارش هم پرداخته است، در سختی ها نقاشی کرده است و همچنان و مداوم نقاشی میکند. در جوانی از شیطانهای دانشگاه بوده است. از دانشگاه دولتی نیویورک فوق لیسانس نقاشی و دیزاین دارد و دکترای آموزش هنر خود را از دانشگاه کلمبیای نیویورک میگیرد. به خلق، پژوهش، مقاله نویسی و آموزش میپردازد. در کتاب از دوازده قسمت تشکیل شده که کیارس آن را ورق نام نهاده است. پرسشها در ورق اول به نگاه هزاوهای درباره نگارگری و تالار قندریز و ماجراهایش میپردازد.
در جایی از کتاب میگوید: “ از آن زمان تاکنون چه دسته گلی بر سر هنر این مملکت زدند!؟ این همه نگارگر داریم، از بزرگش که در آمریکاست، تا کوچکشترینش که الان در اینجا توی فلان هنرستان دارد نگارگری درس میدهد، آیا هیچ کدام عرضه و جرائت و جربزهی جهش به جلو را داشتند!؟ “ در ورق دوم، سوم و چهارم درباره پژوهشی که برای کودکان در اوایل انقلاب، از تمسخره کشکی که از کرمان برای آقاخان محلاتی میبردند لندن و فرهنگ ایرونی که تو جونِ ماست تا تجربه او با نیم میلیون نفر از دارو دسته هیپیها در ووداستاک در کنار یک دریاچه جمع شدهاند و دو روز و نیم با هم بودهاند میگوید.
و همچنین پرسش درباره دوران دانشجویی و تاریخ اجدادی و اندیشه های هزاوهای در مورد نقاشی در این ورقها طرح میشود، در جایی از این ورقها میگوید: “اگر دختر قشنگی باشد و از او خوشتان بیاید و با هم ازدواج کنید، اگر پنجاه سال را با هم زندگی کنید و صاحب چند بچه شوید، یقینا نمیتوانید آنقدر ایشان را بشناسید که بروید نمایشگاه آثارش!” در ورق پنجم به پرسش از هستی شناسی هزاوهای میپردازد، درباره تنهایی وجودی در هستی میگوید و این که برای رهایی از فشار رنج هستی مدام نقاشی میکند. نسبت به مرگ و دنیای بعد از مرگ به طنز میگوید.
” وقتی مُردم خاک میشوم. اگر آنجا سرو بود، میشوم سرو. اگر خارخسک بود، میشوم خارخسک!“در ورق ششم به دوستان و عکسها و خانواده میپردازد و در ورق هفتم، جایی اشاره به ناراحتیاش از قضاوتهای صریح و بی تفکر میکند.“…دنبال یک قیچی یا چاقو میگردم که زبانتان را از بیخ ببرم…..آقاجان! نمیتوانید در مقابل مردی که پنجاه سال کار کرده، همهجا نمایش آثار داده، کارهایش را کلکسیونرها جمع کردهاند و میکنند…شمشیر به دست بگیرید و گردنش را بزنید و بگویید: شارلاتان!”
در ورق هشتم و نهم به سالها و چگونگی زندگی در نیویورک و سختی و چگونگی راه یابی به جایگاه هنر در آنجا میپردازد، در ورق دهم به کارهای آموزشی و پژوهشی هزاوهای در ایران میپردازد، در ورق یازدهم به دوران تحصیلی هزاوهای در دانشگاه علوم پزشکی میپردازد و پرسشها و تعریف خاطرهایی از تجربه تشریح بدن انسان و طراحی و همچنین تاثیر نگرش علمی بر دیدگاهشان نسبت به زندگی و در انتها در ورق دوازدهم به پرسش هایی درباره قندریز، پاکباز و حسین مجابی پاسخ میدهند. او در جایی در ورق هفتم بر پایه تحقیقات و پژوهشهایش در هنر ایران که در کتابِ نیمه تمامِ از غار تا قهوهخانه جمع آوری شده است در مورد هنر ایران نظر میدهد.
” هنر نقاشی ما، هنر بازگو کنندهی وقایع است، داستانسرا است. استعارهگوست و گاه تملق گو و چابلوس! متملق به منتهای رعایت ریزهکاری! ریزهکاریای که آدم را به وجد میآورد، چطوری این کار را کرده؟! بارکالله! در عین حال، هنرِ خصوصی است و با عامه و بیسواد و خرافهای ارتباط کمی دارد. از طرفی، آنها هم احتیاجی به آن هنر ندارند. این فرهنگ قدیمی و کهنه که هزاران سال ما را تا اینجا رسانیده، قادر به درک و فهم و هضم این سرعت و تغییر و انتقال و انتخاب نیست و دارد تَرَک برمیدارد و ارزشهای فرهنگیمان را زیر سوال میبرد. ما هم به جای پیدا کردن ریشهی سوال، به جواب دادن به آن اکتفا کردهایم! همیشه خواستهایم سوالی را از بین کاغذپارههای اجدادیمان پیدا کنیم.”
در نهایت کتاب برای کسانی که دوست دارند هادی هزاوهای را که گفتگو زیاد نمیکند و در سکوت مدام در این سن مشغول نقاشی کردن و خلق آثارش هست و گه گاهی نمایشگاهی برپا میکند را بشناسند کتاب مطبوعی است. نوع پرسشگری داریوش کیارس در این کتاب ساده است و دنبال حاشیه درست کردن نبوده، صمیمی صحبت کرده است و اطلاعات در لایه رویین ساده و در جاهایی عمیق میشوند و از روی مقاومت هزاوهای وارد پرسشهای پیچیده درباره آثار و قصدهای هنرمند نشده است، هزاوهای سخت است و به دنبال حرف زدن زیاد نیست، تیز است و مراقب و کیارس سعی میکند وارد پرسشهای تاریخی مهمی از شرایط شود ولی هزاوهای با کمی محافظت از ناگفتهها پاسخ میدهد. از او شخصی ویژه در گفتگو نمیسازد بلکه ۱۷۶ صفحه ثبت تاریخی و معرفتی از یک هنرمند میکند که جایگاه ویژه ای در تاریخ معاصر هنر دارد.
قسمت های قبل را اینجا بخوانید :
[/one_half_last]