نقدی بر نمایشگاه آسمان اورعی و کاوه خان آبادی با عنوان شات دپاپ آف

نقدی بر نمایشگاه نقاشی و حجم شات د پاپ آف آسمان اورعی و کاوه خان‌آبادی
سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر
دو روی سکه پاپ

در اواخر اسفند ماه سال ۹۵، نمایشگاه «شات د پاپ آف» در کافه گالری شناخت برگزار گردید، نمایشگاهی که دو هنرمند با دو کارماده مختلف نقاشی و حجم را در کنار هم قرار داده‌است. «شات د پاپ آف» همان‌گونه که از عنوان و بیانیه نمایشگاه بر می‌آید، بر نا امیدی و خشم فروخورده از فرهنگی بر می‌آید که وجود ما (مردم یا توده) را مسخ می‌کند و چیزی را با عنوان «پاپ» از فرهنگ حقیقی عموم مردم استخراج کرده و به زور به خوردمان می‌دهد. خوردن، بلعیدن و بلعیده شدن محور مشترک آثار این نمایشگاه است که در مکانی برای خوردن (یک کافه-گالری) به تماشا گذاشته شده‌است.


کاوه خان‌آبادی نقاشی‌های بیانگرا (اکسپرسیو) خود را که تصویر صورت‌هایی بی‌دهان است و با قاشق و چنگال به جای قلم‌مو ترسیم شده بر دیوار قرا داده‌است، آثاری با ابعادی متوسط که رد حرکت چنگال و تاش‌های جسمی بزرگ رنگ بر آن پیدا هستند. و آسمان اورعی احجامی را به تماشا گذاشته که در آن انبوه قاشق و چنگال‌ها یا ابزارهای مختلف در حال حرکت از درون به بیرون هستند و یا مانند سیل مورچگان در حال بلعیدن و به لانه بردن چیزی مانند چراغ مطالعه هستند.آسمان اورعی و کاوه خان آبادی

گذشته از عنوان نمایشگاه که خود پیرو قواعد پاپ و جوان پسندانه انتخاب شده‌است، نمایشگاه با کنار هم قرار دادن این دو هنرمند مجموعه خوبی را فراهم آورده، هنرمندانی که هرکدام دارای دو زاویه دید متفاوت هستند اما مشترکات ظریفی بین آثارشان وجود دارد. محوریت قاشق و چنگال در آفرینش آثار باعث شده موضوع خوردن به مثابه مصرف و بلعیدن به سرعت به ذهن متبادر شود اما تفاوت ماهوی دیدگاه این دو هنرمند باعث شکل‌گیری تضادی در آثار شده‌است که به کلیت نمایشگاه تعادل بخشیده‌است.آسمان اورعی و کاوه خان آبادی

کاوه خان آبادی با بهره‌گیری از تضادهای رنگی و انتخاب رنگ‌های زمینه، به چهره‌های دردمند درون تصویر مرگ مضاعفی را تحمیل کرده‌است. زرد و خاکستری بر زمینه مشکی، قرمز بر زمینه خاکستری، سفید و خاکستری بر مشکی و قهوه‌ای بر زمینه زرد. اکثر این چهره‌ها تنها هستند و چشمان آن‌ها باز و خیره و یا بسته است و همان‌طور که گفته شد فاقد دهان هستند. دهانی که مبدا ورود جهان خارج به دورن جسم ماست، خان‌آبادی بر تکمیل شدن ظرفیت ما از خوردن اشاره می‌کند که همزمان بر پایان تمایلمان برای ادامه ارتباط با برون تاکید می‌کند، ظرفیتی که به تدریج در حال انفجار است و یا به نوعی بیماری خطرناک منجر شده که موجب تکه‌تکه شدن و اضمحلالی تدریجی‌است، بیماری پاپ. نگاه خان‌آبادی به طور کلی منفی و از سر استیصال است، نگاهی خواب‌زده که خواهان به پایان رسیدن کابوس پاپ است.آسمان اورعی و کاوه خان آبادی

او در بیانیه خود توضیح می‌دهد که حتی اگر بیمار باشد نیز دهانی ندارد تا داروی خود را بخورد. به عبارتی او در آثارش به قطع اتصال درون و بیرون اشاره می‌کند. درونی که از فشار بیرونی اشباع شده و درهای خود را بسته است تا بیش از این چیزی را راه ندهد اما با این کار مسیر بیرون آمدن را نیز بسته است و چهره‌هایی که او ساخته با ریختن و مالیدن رنگ‌هایی ترسیم شده‌اند که گویی محصول قی کردن درونی مسموم و انباشته است که راهی برای بیرون ریختن نیافته و از صورت‌ها تراوش کرده‌است.آسمان اورعی و کاوه خان آبادی

آسمان اورعی و کاوه خان آبادی
اما آسمان اورعی در زاویه دیگری نسبت به موضوع ایستاده، او جهان را سیر ادامه دار و تپنده به درون بردن و بیرون آمدن می‌بیند، او در برخی از آثارش همه چیز را به بیرون پرتاب کرده و در برخی به درون برده‌است، آثاری که به غایت شفاف هستند و راه دیدن را مسدود نکرده‌اند، فضای منفی درون و بیرون آثار با یکدیگر ارتباط دارد و موجب می‌شود کارماده اثر در عین سخت بودن انعطاف‌پذیر و پویا باشد. اورعی در تمام آثارش از اشیاء آماده بهره می‌برد، امری که می‌تواند برای او ضعفی تکنیکی به حساب آید. برای یک مجسمه‌ساز ساختن از ماده خام از آن رو حائز اهمیت است که او را قادر می‌سازد زخمه دست خود را بر اثر باقی بگذارد و با بازی با متریال اثرات جدیدی را خلق کند، اما اورعی از این امتیازات صرف‌نظر می‌کند تا توان خود را برای معنا صرف کند و به همین رو نیز آثاری ایده‌محور خلق کرده‌است که هرچند امکانات کارماده مجسمه را به طور کامل به خدمت نگرفته که می‌تواند بالقوه به بالا رفتن کیفیت آثارش منجر شود، اما نگاه مثبت‌نگر او بر روی موضوعی چون عمومیت معاصر و فرهنگ مصرف باعث شده آثار وجه پویا و رو به جلو را به تماشا بگذارند، آثار اورعی از قطعات زندگی روزانه او به عنوان یک مادر تشکیل شده است، ظروف و وسایل خانه و جعبه ابزاری که یادگار دوران تحصیل او در رشته مجسمه‌سازیست.آسمان اورعی و کاوه خان آبادی

اورعی جهان درون آثارش را جهانی روی به تغییر و چالش می‌بیند که در حرکاتی موجی به سمت بالا، درون یا بیرون می‌روند و اشیاء ربوده شده که در درون این احجام محبوث شده‌اند نیز بیش از اینکه به سمت انهدام پیش بروند به سمت تغییر ماهیت رفته‌اند و اشیاء بیرون آمده نیز به نظر می‌رسد از قفسی رها شده‌اند یا پوسته‌ای را دریده‌اند که آنان را محبوس می‌کرده‌است. او دربیانیه شخصی خود اشاره به سکوتی ده ساله دارد که می‌تواند مستقیما به ابزاری اشاره کند که جعبه خود را دریده و به بیرون و به سوی جهانی که در انحصار مصرف است در حال پروازند.آسمان اورعی و کاوه خان آبادی

و این‌گونه است که آثار این دو هنرمند که مسیری کاملا جداگانه را پیموده‌اند، بدون اینکه از فعالیت هنری یکدیگر باخبر باشند می‌تواند در این نمایشگاه در کنار یکدیگر قرار بگیرد و ایده مشترک جهان در حال مصرف آن‌ها را به یکدیگر پیوند بدهد. به نحوی که بتوانند دو روایت مختلف از مشکی غلیظ تا خاکستری خنثی را نسبت به این موضوع ارائه دهند. خان‌آبادی از احساس خود نسبت به آن می‌گوید و رویکردی احساسی و بیانگرا دارد که او را در حوزه نقاشی نگاه می‌دارد و آثارش هرچند تلخ اما مستقیم هستند و ارتباطشان با مخاطب به لذت عقلی منجر نمی‌شود. اما اورعی سعی دارد این«پاپ» بودن را با نگاهی منصفانه مشاهده کند و در این راه از بیان هنر مفهومی سود می‌جوید که او را به بازتابیدن وجود مختلف یک پدیدار رهنمون می‌سازد و تک بعدی بودن و غلبه احساس را از آن می‌گیرد. این دو نفر در کنار هم سعی کرده‌اند ماخولیای در هم پیچیده و سرسام‌آور هستی در میان جهانی سرتاسر «پاپ» زده را تفسیر کنند، که در این راه اورعی از احساسات به سمت شناخت آن به مثابه یک واقعیت موجود حرکت کرده‌است و خان‌آبادی ترس‌های خود را برون‌ ریخته است و هر دو در این کارنما سعی کرده‌اند تا حد ممکن از عواقب آن دور بمانند.

[/one_half_last][divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]