در ماه آگوست سال گذشته سارا داگلاس، سردبیرArtnews و تعدادی از نویسندگان این سایت پروژه بزرگی را شروع کردند. سوال شکل دهندهی این پروژه این بود که مشکل دنیای هنر چیست و چگونه میتوان آن را حل کرد. در ماههای آتی آنها با ۵۰ نفر – آرتیست، کیوریتور، منتقد، تاریخنگار، دلالان و برگزارکنندگان نمایشگاههای بینالمللی هنری- صحبت کردند تا با نقطه نظرهای متفاوتشان آشنا شوند. بعضی پاسخ ها بلند و در قالب مقاله هستند و بعضی نیز پاسخهای بصری از طرف هنرمندان.. این مقاله در زمستان ۲۰۱۷ و همزمان با انتخابات رئیس جمهوری آمریکا انتشار یافت.
سایت تندیس ترجمه یاسمن نوذری
رز مارکوس
Rose Marcus
هنرمند
وارن بوفه میگوید:«هیچوقت روی بیزنسی که آن را نمیفهمید، سرمایه گذاری نکنید.» دنیای هنر مالامال مشکلات است. اما من اینجا تصمیم دارم راجع به اختلاف طبقاتی صحبت کنم. بعضی از هنرمندان به علت امنیت مالی، بدون فکر شهرت میتوانند بدون فکر کردن به تقاضای بازار، به کار خود ادامه دهند. این هنرمندان به کنار! اما این سیستم بی معنی(سیستم مالی) نباید برای کار، منبع و شیوهی کار بقیه ما هنرمندان تصمیم بگیرد. هنرمندانی که به بالاترین درجه بازار نرسیدند، نمیتوانند از راه هنرشان زندگی کنند. این هنرمندان معمولا چندین شغل پاره وقت دارند یا شاید مشغول انجام کارهای آزاد بدون سود هستند. اگر خوش شانس باشند این شغل های پاره وقت “انعطاف پذیرند”، اما هنرمندان همچنان مجبورند از زمان کار خود بزنند. و این باعث به وجود آمدن مصالحه در انجام کارها میشود. طبیعتا خلق آثار توسط هنرمندان در آتلیه، هزینه ها را دو برابر میکند و حقوق ثابت آنها جزئی است و از پس هزینهها بر نمیآیند. میتوان به سادگی گفت این اعداد و ارقام منطقی نیستند. اگر ما کلمه بیزنس در جملهی بوفه را با هنر عوض کنیم، متوجه میشویم که هنرمندان در سیستمی فعالیت میکنند که در آن قدرشان دانسته نمیشود.( یا در عبارت بوفه “درک نمیشوند.”). از این رو آنها تنها یک گزینه دارند، یا کلا کنار بکشند یا به توصیه مارسل دوشامپ عمل کنند و “زیرزمینی کار کنند”.
بیایید با ایدههای رادیکال مثل موجودات زنده رفتار کنیم که صرف نظر از خلق و خوی بازار، لایق پیشرفت هستند. دنیای هنر همواره به هنرمندان بیش فعالی ارزش میدهد که اشیای قابل توصیف بسازند. این شیوه به پروسه خلق هنر مربوط نیست بلکه به اقتصاد مربوط میشود. هنرمندان را نباید بخشی از “قشر خلاقه” دانست. آنها از شلوغی ها خلق میکنند. از اینکه نمیدانند دارند چه میکنند. از آزمون و خطا. آنها احتیاج به زمانهایی دارند که هیچ کاری نکنند و به ساختار زندگی بیندیشند.
در سراسر دنیا خریداران کالای هنری باید بر روی زندگی هنرمندان و نه تنها اشیای ساخته شده، سرمایه گداری کنند. اگر یک دلار به ورودی موسسات هنری اضافه میشد یا هر مجموعهداری مجبور میشد درصد اضافهای بر خرید سالانه خود نیز بپردازند، ما میتوانستیم حقوق ثابتی برای هنرمندانمان تدارک ببینیم. این یک برنامه دولتی نیست. بلکه سرمایه گذاری دنیای هنر در آیندهی خودش میباشد. اگر این جواب ندهد باید دنبال راه دیگری بگردیم. یا همگی به توصیهی دوشامپ عمل کنیم.
آدریانا زاوالا
Adriana Zavala
مدیر U.S. Latina و آرت فوروم
با وجود رویکرد “مثلا” بینالمللی دنیای هنر، موسسات این کشور( موزهها، گالریها، بینالها، آرت فرها و دانشگاهها) هنوز هم بازتابی از آمار جامعه این کشور نیستند، چه برسد به دنیا. بخش اروپایی و آنگلو سنتریک ها و بخش های غربی هنوز تسلط کامل بر این دنیا دارند.
یاد بگیرید که چگونه این نیروهای سلسله مراتبی و ارزش هایی را که به استعمار مهاجران و فرهنگ و جنسیت ختم میشود، به چالش بکشید. این به معنای به چالش کشیدن تاریخ و روایتهای متناوبی میشود که فقط در خدمت همیشگی کردن این سلسله مراتب تثبیت شدهی ارزشی به کار میآید. از سازمانها و افرادی حمایت کنید که میخواهند با توسعه و نشر دادن ساختارهای مفهموی تازه، دنیا و جامعهی ما را به شیوهای صحیحتر توصیف کنند و به نمایش بگذارند.
قسمتهای قبل را اینجا بخوانید:
[/one_half_last]