پرونده هنر بیفکر و هنر بافکر |قسمت چهارم
اکسپرسیونیسم انتزاعی در پیوند با زیباشناسی جان دیویی
بخش سوم
این مبحث در ۵ بخش ارائه میشود.
سایت تندیس به قلم نویسنده مخاطب آذر امامی
در ادامهی نوشتههای پیشین ناظر به پیوند زیباشناسی جان دیویی و جریانهای هنری نوگرای آمریکا از جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی سخن به میان آمد و به آنجا رسید که توماس هارت بنتون در مقام یکی از عاملان مؤثر در برقراری پیوند میان اندیشههای زیباشناسانهی جان دیویی و جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی مطرح میشود[۱]؛ نوشتار پیشِ رو در اینباره است.
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]استوارت باتنر در مقالهی “جان دیویی و هنرهای تجسمی در آمریکا”[۲] از توماس هارت بنتون به عنوان نقطهی عطفی میان اندیشههای زیباشناسانهی جان دیویی و جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی نام میبرد؛ و این بواسطهی ارتباط میان توماس هارت بنتون با شخصیت مهم و اثرگذار این جریان یعنی جکسون پولاک و همینطور آشنایی وی با اندیشههای زیباشناسانهی جان دیویی بوده است. چنانکه جکسون پولاک چهرهی نافذ این جریان در سال ۱۹۲۹ در کلاسهای توماس هارت بنتون شرکت میجوید و از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۷ در مقام شاگرد و دوست بنتون باقی میماند و به زعم باتنر همین شاید یکی از عوامل پیوند زیباشناسی دیویی بواسطه بنتون شدهباشد. زیرا توماس هارت بنتون در زمره نخستین پیروان زیباشناسی جان دیویی بوده است. وی، در ۱۹۲۸ با جان دیویی آشنا شده و مهمترین کتاب او در حیطه زیباشناسی یعنی هنر به منزله را تجربه میخواند. دربارهی میزان تأثیرپذیری بنتون از دیویی در مقاله یاد شده چنین آمده است که او در نوشتههایش واژگان فلسفی دیویی را بکار میبسته است و در مواردی چون بومیگرایی در هنر، و کارکرد اجتماعی هنر متأثر از جان دیویی آثاری نوشته است. همچنین، بنتون در نوشتههایش عموماً از عاطفه، تجربه بیواسطه، و هنر زنده، که مفاهیم و ایدههایی وام گرفته از دیوییاند، بهره برده است. همعصران بنتون به کاربردهای وی از واژگان وضع شده توسط دیویی اشاراتی کردهاند. یاکوب برک[۳]، در کتاب پیشاپیش هنر[۴]، بنتون را سرآمد پیروان دیویی دانسته و میگوید بنتون در نوشتاری “در باب کارکرد اجتماعی دیوارنگاره” نوشته است. و این ایدهای متأثر از زیباشناسی دیویی دربارهی پیوند هنر و اجتماع است؛ چنانکه هنر برای دیویی «بیانِ زندگی اجتماع و در پیوند با مناسبات اجتماعی» معنادار میشود؛ و این خود حکایتی از درآمیختگی هنر و زندگی است. چیزی که در غایت خود بیانگر این نکته است که هنر نباید در انحصار عدهای خاص محدود باشد بلکه باید «به حیاتیترین علائق مردم نزدیک باشد و هرچه بیشتر با زندگی آدمها درآمیخته شود».[۵]
اما آنچه درباره میزان این تأثیرپذیری نظرگیر است نوشتههایی از بنتون است که رد و نشانی در نقاشیها و بیانیههای جکسون پولاک پیدا میکند. نوشتهی بنتون در ۱۹۳۷ یادآور همسانی موضع بنتون دربارهی نقاشی دیواری و بیانیهی پولاک در نشریه احتمالات[۶] با مضمون بودن در نقاشی است. در نوشتهی بنتون چنین آمده است:
«دیوارنگاره برای من نوعی از سرخوشی عاطفی است، این اندیشه که فضاهای بزرگتر مرا در یک حالت متعالی ذهنی قرار میدهد، انرژیهای مرا فرو نشانده و رنگِ جهان را جلا میبخشد … نوع خاصی از آزادی بی حد و مرز است که مرا فرا میگیرد».[۷]
و در بیانیهی پولاک که این چنین است:
«نقاشی من هرگز در روی سه پایه بهوجود نمیآید! من بندرت بوم را قبل از کاری روی چارچوب میکشم، بلکه ترجیح میدهم آنرا روی دیوار یا کف زمین نصب کنم. من به مقاومت یک سطح سخت نیاز دارم و به خاطر همین روی زمین احساس راحتی بیشتری دارم. در این حالت خود را به مراتب به نقاشی نزدیکتر حس میکنم. چرا که میتوانم به دور آن بچرخم و در هر چهار طرف آن کار کنم. این حس برای من مفهوم در درون نقاشی بودنـ به جای مقابل آن قرار گرفتن را دارد…»[۱]
در این دو بیانیه، طرز وصفی مشابه از کنش نقاشی مطرح میشود که در غایت خود و بواسطه هارولد روزنبرگ، منتقد هنر و مهمترین نظریهپرداز اکسپرسیونیسم انتزاعی، در مقالهای در سال ۱۹۵۲ به عنوان “نقاشیکنشی” بر سر زبانها میافتد. به باور باتنر، اشتراکات نظری میان این سه تن نشانگر این نکته است که هنر جدید آمریکا ریشه در تعبیر جان دیویی از هنرـ هنر به منزلهی تجربهـ دارد. چنانکه، «بنتون با رد نظریه هنر برای هنر و تلقی موزهای از هنر، به تفسیری کاملاً هم راستا با نظریات دیویی درباره هنر دست مییابد، جکسون پولاک با درآمیختن هنر با زندگی، و هارولد روزنبرگ[۱] با تأکید بر مفاهیمی چون انرژی، تنش، زیستن در بوم، و نقاشی هنرمند به منزلهی آمیزهای از زندگی و کنش راهبر به همان ایدههای اساسی دیویی در زیباشناسی میشوند. به این ترتیب است که در باور باتنر میتوان ضمن پیش چشم داشتن اثرات سنت اروپایی بر شکلگیری جریان نوگرایی هنری آمریکا به اندیشههایی سرک کشید که ریشههایی آمریکایی دارند. اندیشههایی که در این میان بر دیگر هنرمند اکسپرسیونیست یعنی رابرت مادرول نیز اثراتی انکارناشدنی داشتهاند. اما، علاوهبر اینها که در باور بریب به هیچ وجه شواهد معتبری برای ایجاد ارتباط میان جکسون پولاک و جان دیویی به شمار نمیآیند دلایلی دال بر آشنایی این دو تن موجود است. به گفته بریب هیچ شاهدی برای اینکه کتاب هنر به منزله تجربه توسط پولاک خوانده شده باشد، وجود ندارد. اما مدرکی در دست هست که جکسون پولاک را به برخی نوشتههای جان دیویی آشنا نشان میدهد. سیاههای از قفسهی این نقاش در زمان مرگش در ۱۹۵۶ نشان میدهد او شماری از کپیهای نشریه سوسیالیست، و ماهنامه مدرن به تاریخ ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ را نگاه میداشته است که نقش دیویی را در اینباره برجسته میکند. اما در گذر از توماس هارت بنتون، و جسکون پولاک و به گفتهی بریب در میان اکسپرسیونیستها این رابرت مادرول است که بیش از سایرین یا در نسبت سر راستتری در پیوند با اندیشههای جان دیویی قرار میگیرد. بریب این نکته را در اشاره به مصاحبهی رابرت ماتیسن با مادرول خاطر نشان میکند.
نوشتار بعدی روایتگر این نسبت است.
[divider style=”dashed” top=”10″ bottom=”10″][۱] Harold Rosenberg
[۱] لوسی اسمیت ادوارد (۱۳۸۰)، مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم، ترجمهی علیرضا سمیعآذر، نشر نظر. ص۴۲٫
[۱] به گفتهی موریس بریب دو مقالهی محوری دربارهی اثربخشی فلسفهی جان دیویی بر جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی بحث کردهاند. اولی نوشته لئون یاکوبسن است و دیگری نگاشته شده توسط استوارت باتنر، بحث ناظر به عاملیت توماس هارت بنتون در جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی در مقالهی دوم و مربوط به استوارت باتنر مطرح شده است که البته در نوشتههای پیشین این مقالات تا حدی معرفی شده و اگر در این نوشته و نوشتههای بعدی نامی از این مقالات و نویسندههایشان میرود بنا به اشارات قبلی است که خواندنشان را برای فهم نوشتار پیشِ رو و نوشتهی بعدی ضروری مینماید.
[۲] John Dewey and the Visual Arts in America
[۳] Jacob Burck
[۴] Art Front
[۵] شوسترمن ریچارد، «پراگماتیسم: دیویی»، دانشنامهی زیباییشناسی، ویراستهی بریس گات و دومینیک مک آیور لویس،انتشارات فرهنگستان هنر، ویراستار مشیت علایی، ۱۳۹۱، ص ۷۸٫
[۶] Possibilities
[۷] Buettner ,S. (1975). »John Dewey and the Visual Arts in A«.P.390
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]قسمتهای قبلی را اینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- پرونده هنر بی فکر و هنر با فکر
- هنر بیفکر و هنر بافکر | اکسپرسیونیسم انتزاعی در پیوند با زیباشناسی جان دیویی
- هنر بی فکر و هنر با فکر | ریشههای هنر آوانگارد آمریکا در پیوند با زیباشناسی جان دیویی