پرونده هنر فردا مانوئل گراف Manuel Graf
Rita Kersting
سایت تندیس ترجمه نگین حدادزاده
درک هنر معاصر نیازمند مطالعهای وسیع است، کسب دانش تاریخی و شناختی دقیق از جهان امروز. کتاب هنر فردا از جمله کتاب هایی است که در کنار نمونه هایی از آثار هنرمندان نوظهور متونی راهگشا برای رمزگشایی و درک آثار آنها و جریانهای هنریشان ارائه میدهد و در نهایت دورنمایی از آینده هنر جهان به دست میدهد. در این پرونده متون این کتاب را به همراه آثار هنرمندان آن ترجمه و در اختیار شما قرار خواهم داد. امیدوارم که این مختصر دریچهای باشد برای کنجکاوی بیشتر و شناخت بهتر جهان هنر معاصر.
The Art of Tomorrow
Editors:Laura Hoptman, Yilmaz Dziewior, Uta Grosenick
مانوئل گراف متولد ۱۹۷۸ در برول، آلمان. محل کار و زندگی در استانبول، ترکیه، پاریس، فرانسه و دوسلدورف، آلمان.
او در انیمیشنهای کامپیوتری خود، داستانهای فلسفی فشردهای درباره زمان ارائه میدهد و زمان را همچون امری مستمر و غیرخطی نشان میدهد که مراحل تکوین آن را میتوان به سرعت عقب و جلو برد. او پیچیدگی [محتوا] را یا با تصویرسازی خامدستانه استتار میکند مثل پروانه و گلها در انسان از کجا می آید؟ یا جوانه انسان[۱](۲۰۰۶) یا با کمالی فنی در ساختار آنالوگ مثل سخنرانی معلم سابقش در زمان جاری شده از آینده[۲] (۲۰۰۶). معلم درباره تئوری شیندِوُلف دیرینهشناس توضیح میدهد. او با مطالعه و اندازهگیری جمجمه انسانها از دوران پیشاتاریخی تا هوموساپینس(انسان هوشمند) و نیز جمجمههای کودکان و بزرگسالان ثابت میکند که گاهی قانون بنیادین ژنتیک و نظریه تکامل برخلاف خود عمل میکنند.
زمان در دو جهت حرکت میکند، پس پیرتر یا جوانتر شدن امکانپذیر است. پیشنهاد کتاب۲[۳](۲۰۱۰) به صورت غیرمستقیم تبلیغی مذهبی در قالب دستورالعمل است. ما در صفحه مانیتور زوج هایی را میبینیم که درباره کتاب رودالف شتاینر «به طرف نوسازی اجتماعی»[۴] بحث میکنند که کتابی است درباره توسعه ضروری عوامل معنوی در جامعه و اهمیت داروینیسم را منوط به عوامل دیگر میکند و از اولویت نیروهای اقتصادی به شدت انتقاد میکند. گراف خودش میز و صندلیها و سرویس سرامیک چایخوری و صندلهای توری شیک را ساخت. او در تئوری و عمل هنری طرحهایی را برای بهبود جهان ارائه میدهد. اشیا و ویدیوهای او ابزارهای روح گرایانهای[۵] هستند در راستای حرکت به سوی طرز فکر و عملی متفاوت و کل نگر.
هنرمند در ویدیوهای اولیه و بسیار کنایهدارش از معماری باستان و معماری مدرن و پست مدرن همچون وسیلهای برای نشان دادن وضعیتهای اجتماعی استفاده میکرد: پس از انهدام مدرنیته (شول مانتیونی[۶]، کاری که در سال ۲۰۰۴ ساخت، زمانی که هنوز در مدرسه هنر بود و توجه زیادی جلب کرد)، بعد از آنکه طراحی ماژولهای گروه معماری آرکیاگرم[۷] از بین رفت و معمارانی همچون رابرت ونچوری و لئون کریِ با پشت سرگذاشتن این طرحها به سوی آینده حرکت کردند. گراف با استفاده از نقلقولهایی از موسیقی و فیلم و فرهنگ پاپ، معماری را به عنوان یوتوپیایی که به واقعیت تبدیل شده و هم عکس آن، همچون فضایی که ایدههایی خلاصه برای کشف شدن دارد، نمایش میدهد. حال او به عنوان هنرمند، این فضا را خودش تعریف میکند و آن را پرورش میدهد، مثل همه کارهایش، همچون یک مدل اما مدلی که رادیکال بودنش بیتاثیر بر واقعیت نیست.
[۱] Woher kommt die kunst? Oder: Die Blute des menschen
[۲] Uber Die aus der Zukunft fliebende Zeit
[۳] Buchtipp 2
[۴] Towards Social renewal
[۵] animistic
[۶] Schulmantonioni
[۷] Archiagram
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]
قسمت های قبل را اینجا بخوانید: