مستند نگاری اثر هنری و قانون کپی رایت | روز جهانی مالکیت معنوی

گفتگو با  دکتر حمیدرضا شش‌جوانی به بهانه روز جهانی مالکیت معنوی
مجله هنرهای تجسمی آوام


روز جهانی مالکیت معنوی

در حوزه پیچیده اقتصاد هنر، مسائلی چون حق کپی رایت و حقوق مالکیت معنوی همواره از زمره موارد چالش برانگیزی بوده‌اند که برای تعریف و تثبیت آن تا کنون تلاش‌های زیادی صورت گرفته ‌است، در سال‌های اخیر نیز با تغییراتی که در حوزه بازار هنر در ایران به وجود آمده اهمیت رسیدگی به این مسئله بیش از پیش هویدا شده‌ است. کارشناسان ساتبیز برای ارزش‌گذاری آثار هنری عوامل دیگری را نیز در نظر می‌گیرند از جمله اصالت اثر. به گفته‌ی آن‌ها اصالت درواقع روح یک اثر است. همچنین آن‌ها از مستندی به نام «کاتالوگ رزونه» بهره می‌گیرند تا مطمئن شوند اثر اصیل و قابل استناد است.

مطلبی که پیش رو داریم ماحصل مصاحبه‌ایست میان دکتر حمیدرضا شش‌جوانی دانش آموخته اقتصاد هنر از هلند و عضوِ پیوسته‌ی انجمن جهانی اقتصاد فرهنگ و دکتر جاوید رمضانی، منتقد هنری، مدرس دانشگاه و متخصص مرمت و حفاظت آثار هنری.

اهمیت ایجاد نهاد قانونی، در کشوری مانند ایران برای پیشبرد اقتصاد هنر چیست؟

اگر می‌خواهیم بازار هنر رونق بگیرد و پیشران اقتصاد هنر باشد باید نهاد قانونی درست کنیم. نهاد قانونی از سال ۴۸ در کشور با قانون حقوق مؤلفین وجود داشته، اما هنرمندان به صورت عام از آن بهره نگرفته‌اند چون نسبت به این موضوع آگاه نیستند و در این زمینه با چند چالش اصلی مواجهیم، یکی مسئله پول و اقتصاد هنر است.  چرا که هنرمندان دوست ندارند به عنوان کسی که به پول متصل است شناخته شوند؛ بنابراین تا حد امکان از این فضا دوری می‌کنند. درحالیکه هسته اصلی کپی‌رایت پول است. به طور کلی هنرمندان اگر دانشی نیز درباره حقوقشان دارند عمدتاً در رابطه با حقوق مادی اثر است. به طور مثال اگر راجع به حق نمایش بپرسیم اکثرا می‌دانند که به دریافت پول بابت نمایش اثر گفته می‌شود، یا حق تعقیب، پولی است که هنرمند برای فروش مجدد اثرش می‌گیرد. اما  هنرمندان حقوق معنوی خود را نمی‌شناسد مثلاً اگر اثری فروخته شود و هنرمند هم بنویسد و امضا کند که تمامی حقوق مادی و معنوی خود را واگذار کرده است؛ باید گفت  هنرمند حقوق معنوی را نمی‌تواند واگذار کند حتی اگر نوشته و امضا کرده باشد. و شخص خریدار نمی‌تواند امضا هنرمند را از روی اثر بردارد و امضای خود را بگذارد. هر نوع دخل و تصرف در اثر می‌تواند ۶ ماه تا دو سال زندان در پی داشته باشد. که نمونه‌های عینی آن هم دیده شده‌است، اما چون هنرمندان از حقوق خود آگاه نیستند آن را پیگیری نمی‌کنند. و زمانیکه به هنرمند بگوییم که می‌تواند شکایت کند با دو مسئله روبرو هستیم یکی این‌که  او به پول نزدیک می‌شود و فکر می‌کند برای شهرت هنری‌اش خوب نیست و از طرف دیگر اگر هنرمند علیه یکی از بازیگردان‌های اصلی هنر شکایت کند قطعاً از بازی کنار خواهد رفت. و حاصل آنکه هنرمندان عملاً می‌ترسند که شکایت کنند. اولین چالش در شکایت این است که هنرمندان زبان حقوق را نمی‌دانند. حقوق زبان حامی خود را دارد مثلاً برای ما کلمه‌ی فضولی یک معنی دارد اما در متون حقوقی معنی کاملاً متفاوتی از آنچه ما استفاده می‌کنیم دارد.

موضوع حقوق هنری در مورد ایده و چالش‌های آن را چطور می‌بینید؟

نکته مهم اینجاست که هنر باید مجسم شده باشد تا قانون از آن پشتیبانی کند. کسی نمی‌تواند شکایت کند که دیگری ایده من را دزدیده. چون ایده صاحب حق نیست.

ایده حق مالکیت ندارد. از نظر عرفی ممکن است که شخصی ایده‌ی دیگری را بدزدد اما از نظر قانونی این مورد قبول نیست. این فرایندی طولانی است، به همین دلیل هنرمند با خود فکر می‌کند به جای پیگیری می‌تواند همان زمان را برای تولید آثار جدید بگذارد.

روز جهانی مالکیت معنوی

چالش‌های پیرامون قانون کپی رایت چیست؟

به‌طور کلی هنرمندان علاقه ندارند وارد فضاهای قضایی شوند. مسئله‌ی دیگر این است که وکیل در دانشگاه به‌طور کامل و صحیح درباره‌ی حقوق هنری آموزش ندیده است و نمی‌تواند پول خوبی از اینگونه پرونده‌ها به دست آورد. وقتی دعوی یک زمین سود مالی بیشتری برای او دارد چرا پیگیری پرونده‌های هنری را انجام دهد؟ و وکیل تخصصی در این زمینه وجود ندارد. البته دو مجموعه وکالتی به تازگی در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است. همچنین قاضی متخصصی در این زمینه نداریم وفقط یک دادسرا ایجاد شده که همان‌طور که می‌دانید دادسرا محل ارائه دعوی کیفری است و نه دعوی حقوقی. حقوق مالکیت در کشور ما به‌گونه‌ای نوشته شده که شخص باید به دادسرا مراجعه کند. همچنین در ایران بر اساس قانون اساسی ما باید قوانین کشور را با  شرع مطابقت بدهیم و برمبنای آن تصمیم بگیریم، و در زمینه قوانین هنری، بسیاری از قضات معتقدند که این با شرع مطابقت ندارد.

و علت آن به زمانی بر می‌گردد که از امام خمینی (ره) درباره این سوال شد که اگر کسی کتابی را که من نوشته‌ام بدون اجازه من کپی کند، به لحاظ شرعی جرمی مرتکب شده یا خیر؟ ایشان فرمودند که این جرم ثبوت شرعی ندارد.

در زمان وزارت اقای لاریجانی در وزارت ارشاد، دوباره این درگیری‌ها پیش آمد، چون یکی از نقض کننده‌های حق کپی رایت در کشور صدا و سیما و وزارت ارشاد هستند. پس از استفطاء از علما غیر از دو نفر بقیه حق کپی رایت را شرعی دانسته‌اند با این حال به قضات که می‌رسیم یک منع درونی نیز برای اجرای این قانون وجود دارد. در اساس، ما در خود قانون مسئله‌ی چندانی نداریم ولو این‌که قانون بعضی از جاها مسایل را مسکوت گذاشته است، به خاطر این‌که قانون کپی رایت آمریکا هر چند سال یکبار در حال تغییر است و با مسایل جدید چالش پیدا می‌کند و محل قانونی برای آن ایجاد می‌کند، ولی ما از سال ۴۸ به بعد هیچ هیچ‌گونه تغییری  را اعمال نکرده‌ایم. البته باید خاطر نشان کرد قانون سال ۴۸ بی‌اندازه پیشرو است. در لابه لای این مسایل مسئله‌ی دیگری هم وجود دارد و آن مسئله‌ی کپی رایت بین‌المللی است، پیوستن به کپی رایت بین‌المللی حتی در سال ۵۱ طبق گزارشی در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان ارائه داده، آقایی به نام مقدم که مشاور وزیر بوده است این گزارش را تهیه کرده که از مزایای پیوستن به قانون کپی‌رایت بین‌المللی گفته بود. منتها در آن سال‌ها برخی از افرادی که آیکون روشنفکری ایران محسوب می‌شدند، کپی رایت را پس زدند. افرادی مانند احمد شاملو، سعیدی سیرجانی، نجف دریابندری و احمد میراعلایی. آنها عقیده داشتند این تن دادن به غرب است. اتفاقاً چه پیش از انقلاب و چه پس از آن کپی رایت در دشمنی با غرب نفی شد، قبل از انقلاب  توسط چپ گراها و پس از آن توسط انقلاب مذهبیون. و مجموع این‌ها منع‌هایی برای رفتن هنرمند و احقاق حقوقش ایجاد می‌کند. نبودن آگاهی در هنرمندان، عدم شناخت در قضات و یا اکراهشان برای انجام آن؛ وجود منع درونی و… همه این‌ها باعث می‌شود که خود روند قضایی مانع از این شود که هنرمند وارد دعوا شود. و این‌ها درواقع چالش‌های اصلی کپی رایت است.

اگر نه، تدوین قانون جدید مسئله‌ی چندانی را از ما حل نخواهد کرد، گرچه قانون جدید منطبق بر کنوانسیون برن است. و در قانون جدید مسئله حق فروش مجدد یا resale right پیش‌بینی شده و ماده‌ی چهارده کنوانسیون برن درباره همین موضوع حق فروش دوباره است.

لطفا مهم‌ترین نقطه ضعف در این رابطه را  توضیح دهید:

مناسبات اقتصادی در آینده توجه به قوانین قضایی در حوزه اقتصاد هنر را برای ما ایجاب خواهد کرد، هرچقدر دنیای اقتصادی هنر گسترش پیدا کند به همان نسبت فشارنیز افزایش می‌یابد، یعنی دعوای بین پولی شدن هنر در فرایند اقتصادی‌اش و مطالبه حق خود، به اضافه‌ی این‌که ارزش مالی دیگر آنقدر هست که می‌ارزد برای آن وارد دعوا شد. پس باید گفت بله، در آینده این اتفاق می‌افتد! واقعیت این است که در این مورد خاص هنرمندان  خیلی بدتر از دولت هستند، فقط در این مورد خاص، یعنی وزارت ارشاد تلاش می‌کند تا راهی پیدا شود و از هنرمندان می‌خواهد مسایل را باهم جلو ببرند، ولی هنرمند چندان علاقه‌ای به انجام این کار ندارد، زیرا حقوقشان را نمی‌شناسد.

اما این‌که کدام یکی از این نقطه ضعف‌ها را باید اول از همه در نظر داشت و فعالیت‌هایی که در این زمینه دقیقاً چه سمت و سویی دارد؟ یکی این‌ است که جلسات متعددی برگزار شده تا هنرمندها گفته‌شود که حقوق‌شان چیست. همچنین کتابی در حال تدوین است که در واقع سرپرست‌ آن من هستم؛ با عنوان حقوق مالکیت هنری. در این کتاب شخصیت‌هایی طراحی شده‌اند و کتاب به گونه‌ای طراحی شده که برای هنرمندان جذاب باشد.

مالکیت فکری و راه‌های کمک به احقاق آن:

من مشاور (WIPO (World Intellectual Property Organization هستم، سازمان مشارکت مالکیت فکری که متشکل از چندین کشور است. این سازمان یکی از آژانس‌های سازمان ملل است که در مورد حقوق مالکیت فکری کار می‌کند و ایران نیز عضو WIPO است. در حال حاضر حقوق کشورهایی که به کنوانسیون برن و کنواسیون بعدی پیوسته‌اند،  دارد به یکدیگر شبیه می‌شود. در واقع ما در سازمان تجارت جهانی، کشورها را مجبور می‌کنیم  که به یکدیگر شبیه باشند. اصل کاملهالوداد، به این معنی که من همان‌قدر با تو دوست هستم که با دیگران، به عنوان مثال تعرفه گمرکی من برای همه یکسان است. و این در حالی است که دنیا دارد به سمت بزرگ شدن اقتصاد هنر می‌رود و کمیته‌ها سعی در تدوین قوانین مشابه دارند.

در ۲۷ اپریل  و در کمیته‌ای که درباره حقوق فروش مجدد (resale right) برگزار می‌شود، من نماینده ایران هستم. بسیاری از کشورها حتی کشورهای افریقایی، این حقوق را به رسمیت شناخته‌اند، چون در غیر این صورت در آینده در مراودات خود دچار مشکل خواهند شد.

همچنین آگاهی دادن به سیاستمداران از علت آشفتگی وضع کنونی بازار هنر و اهیمت تصمیماتی که آنان اخذ می‌کنند نیز از مهم‌ترین برنامه‌ها من است.

سایر چالش‌ها پیرامون اجرای قانون کپی رایت چیست؟

اول اینکه افرادی هستند که با اجرا شدن این قانون ضرر می‌بینند که آنان از اصلی‌ترین مخالفان اجرا و تصویب این قانون هستند.

غیر این دو، مورد مهمِ دیگری نیز وجود دارد؛ اول، نبودن قبح اجتماعی‌است و دوم، هنر معاصر (contemporary art)، که ما در آن برخی مرزها را شکسته‌ایم و آن حقوق مالکیت هنری را با چالش جدی مواجه کرده‌است. اولین چالش اینکه وقتی اثری مشمول قانون مالکیت می‌شود که اثری اصیل باشد و اثر غیر اصیل مورد حمایت این قانون قرار نمی‌گیرد. اما وقتی موضوعِ از آن خودسازی وارونه پیش می‌آید‌، اصل بودن مورد سوال واقع می‌شود. مورد دیگر انفکاک ایده از اجراست که در هنر معاصر یکی می‌شوند. به طور مثال، نمایشگاهی برگزار می‌شود که کاملا  اثارسفید  است، چه اتفاقی افتاده، آیا این ایده است یا اجرا؟ یا من خود اثر هنری می‌شوم یا شلوارم را آویزان کرده‌ام و مدعی هستم که این اثر هنریست. از منظر اقتصادی توضیح اینکه چرا این اثر هنریست امکان پذیر است. با استناد به نظریه نهادی، چون دنیای هنر آن را هنر می‌نامد پس آن هنر می‌شود. مثلا چنانچه جف کونز به عنوان یک آیکون هنری این کار را در گالری ژرژ پمپیدو به عنوان یک مرکز هنری ارائه دهد و لری گاگوسیان به عنوان یک نهاد قدرتمند ارائه دهنده این اثر باشد این هنر است، چون دنیای هنر آن را تایید می‌کند. اما برای حقوق هنری این یک چالش جدیست. و در قانونی که نوشته شده چه در ایران و چه در سایر کشورها بر اینکه فرد خودش این اثر را تولید کرده تاکید شده‌است در حالیکه مثلا می‌دانیم تمام آثار جف کونز توسط دستیاران او اجرا می‌شود.

بنابراین هم در بیرون مسئله قبح اجتماعی وجود ندارد و هم در درون مسئله این همه ابهامات موجود است و به همین خاطر هم هست که کار وکیل و قاضی و غیره بسیار پیچیده می‌شود. هرچند در اینجا قاضی نقش کلیدی دارد و البته نقش هنرمند هم بسیار مهم است.

راهکارهای قانونی و اجتماعی برای سامان دادن به این شرایط کدام است.

آگاه سازی هنرمندان در اولویت قرار دارد، بنابراین فشار آوردن به قوه قضائیه تنها در صورتی امکان‌پذیر است که تعدد دعاوی مطرح شده بالا برود و وکلا ساماندهی شوند. زیرا جذابیت این پرونده‌ها برای آنان پایین است. به دلایلی چون عدم تسلط و شفافیت موضوع و مسائل مادی. چون قانون مالکیت معنوی به محض تولید یک اثر تولید کننده آن را شامل می‌شود، بدون در نظر گرفتن رتبه و درجه هنری. بنابراین یک وکیل باید از حق همه در این زمینه حمایت کند و به همین دلیل باز جذابیتی از لحاظ کسب سرمایه فرهنگی و شهرت نیزهمیشه  برای وکلا وجود ندارد.  بنابراین هنر در هیچ قالبی قرار نمی‌گیرد  و به همین خاطر هم هست که هنرمندان اغلب فقیر می‌مانند. شاید یکی از دلایل آن ورودی زیاد از حد باشد. زیرا سابقا هنر یک صنعت بود و شما برای ورود به آن باید به صنفی مراجعه می‌کردید و در آن به عنوان شاگرد پذیرفته می‌شدید و پیش می‌رفتید. اما امروز این‌طور نیست، تعداد افراد زیادی وارد دنیای هنر می‌شوند و مفهومی به نام چسبندگی برایشان اتفاق می‌افتد. این مفهوم را با یک مثال توضیح می‌دهم: شما به ایستگاه اتوبوس می‌روید و برآوردتان این است که پنج دقیقه دیگر اتوبوس می‌آید. اما زمان می‌گذرد و حالا شما دیگر نمی‌توانید ایستگاه را ترک کنید چون فکر می‌کنید  که این زمان را هزینه کرده‌اید و ترجیح می‌دهید سعی کنید به خود بقبولانید که اتوبوس بالاخره می‌آید.

به هر حال هنرمند برای رفتن به دادگاه پولی ندارد. این صنف است که باید از هنرمند حمایت کند.

این‌که صنف‌های فرهنگی ‌ما بسیار ضعیف هستند و توانایی این را ندارند که از اعضای خود حمایت کنند، بحث دیگر‌ی است. قدرت شخصی که جلوی قاضی به‌تنهایی می‌ایستد،  قدرتی به حساب نمی‌آید، اما اگر قاضی بداند که صنف هنرمندان پشت آن شخص است، امکان دارد دست و پایش بلرزد.

کارهایی که ما  به عنوان متخصص می‌توانیم انجام دهیم چیست؟

بیشترین کاری که در حال حاضر مورد توجه واقع شده، دادن مدارک به آثار هنریست. البته این  حداقل کاری هست که می‌تواند توسط نهادهای هنری  چه دولتی و خصوصی مانند انجمن‌های صنفی نقاشان ومتخصصان  غیره انجام شود. اما متأسفانه  این کار دولت هست نه افراد عادی. به طور مثال اگر دانشجویی دارید تربیت می‌کنید که در واقع متخصص این کار شود ، بهتر است با WIPO قراردادی ببندیم که عده‌ای از افراد ما آنجا آموزش ببینند، یا مثلاً برای خود شما  و دست‌اندرکاران دوره‌های تکمیلی بگذارند که الان اتفاق می‌افتد. اما این مستلزم آن است که پشتوانه‌ی مالی وجود داشته باشد؛ پشتوانه‌ی دولتی می‌خواهد.

قانون عرفی، قانون کپی‌رایتی:

الان مسئله ما این هست که نوع حقوق ما حقوق عرفی است. حقوق عرفی با حق کپی رایت متفاوت است. در حق کپی رایت شما باید اثر هنری را ثبت کنید یعنیC  داشته باشد تا حقوق مالکیت به شما تعلق بگیرد ولی در قانون عرفی (common Law) به محض تولید اثر و احراز هویت ، هنرمند مشمول قانون می‌شود و دیگر لازم نیست برود و ثبتش کند. ما در فرانسه، هلند و برخی کشورهای دیگر این قانون را داریم.

شما در هر کشوری که هستید اثر را ساخته‌اید، و اگر عضو کشورهای کپی رایت باشید مانند: ونزوئلا، ایسلند، امریکا، استرالیا، ولز و انگلستان  باید بروید و اثر خود راثبت کنید  و اگر ثبتش نکنید مشمول نخواهید شد، اما در ایران، فرانسه، آلمان و هلند، به محض این‌که  اثر را تولید کردید خود به خود مشمول قانون می‌شوید.

در قانون کپی رایتی روی اثر تمرکز می‌کنند و در قانون عرفی روی هنرمند. به نظر من ما نسبت به آن‌ها قانون پیشرفته‌تری داریم (قانون سال ۴۸ حقوق مالکیت معنوی). به این معنا که برای آن‌ها جنس مهم است در حالی که ما از هنرمند حمایت می‌کنیم، از حاصل ذهن او.

اما در مورد صدور گواهی، ما در مورد این‌که  اثرمشمول حقوق مالکیت فکری می‌شود یا خیر صحبت می‌کنیم. این اثر اگر در آمریکا باشد و ما آن را ثبت نکرده باشیم مشمول مالکیت فکری می‌شود که مطرح است اما در ایران هرکسی نمی‌تواند این کار را انجام دهد (حقوق مالکیت فکری را احراز کند) .

قانون ما پیشرفته‌تر است و دایره وسیع‌تری دارد اما مسئله ما اجرای قانون است نه خود آن. ما مشکلی با خود قانون نداریم. حتی فرض بگیریم قانون ما بد باشد، اما اگر همین قانون اجرا شود خوب است.

یکی از کارهایی که انجمن می‌تواند انجام دهد این است که مثلاً  برای افرادی که در این زمینه فعالیت دارند کلاس آموزشی تعریف کند. که متاسفانه این کار را انجام نمی‌دهد.  و مشکل آنجاست  که در جایگاه صنفی قرار ندارد،  و بیشتر به سمت کار سیاسی  تمایل دارند، کاری که مسئله ساز خواهد بود.

مانند اتفاقی که برای کانون نویسندگان ایران افتاد. برای منِ هنرمند به تنهایی امکان گرفتن وکیلی که بیست میلیون پول می‌خواهد وجود ندارد. اما می‌توانم حق عضویتم را برای استفاده از این وکیل بپردازم. تا انجمن یک وکیل بگیرید مثلاً برای ده نفر و وکیل مطالبات را پیگیری کند.

البته درست کردن صنف هم موانع قانونی دارد که ما طرحی را خواهیم ریخت که امیدوارم وزیر جدید متوجه آن بشود.