نقدی بر نمایشگاه موجها، اسفندیار پورمقدم در گالری والی
سایت تندیس به قلم مریم روشنفکر
زیباییهای جانبی
اسفندیار پورمقدم در آخرین کارنمای خود با ۲۱ تابلو عکس در ابعاد مختلف، چاپ شده بر کاغذ سیلک و یک ویدئو، به نگارخانه والی آمده است. پورمقدم از سال ۱۳۸۰ تا کنون در نمایشگاههای متعدد گروهی و انفرادی شرکت داشتهاست. او همچنین دبیر سالانه عکس شوکاست و کتاب شعری نیز به چاپ رسانده.
اسفندیار پورمقدم در نمایشگاه اخیر خود، محور آثارش را بر نتیجه حسی شاعرانگی و عکاسی قرار دادهاست. اما آثار عکس او که هرچند خود شاعرانه هستند، اما با تاکید از مدیوم ادبیات و شعر به صورت مستقیم استفاده میکنند. رابطه ادبیات و تصویر، دارای دو وجه مشخص و شفاف است؛
اول رابطه نشانههای زبانی و تصویر است که در این حالت واژه، کلمه، لغت به طور مستقیم در تصویر استفاده میشود و یا نوشته به هر صورتی خود، موضوع تصویر قرار میگیرد که در هر دو حالت، گونهای آشناییزدایی از نوشته و تصویر صورت گرفته و نه نوشته در جایگاه تعریف شده خود استفاده میشود و نه تصویر.
و دوم، همکناری تاکیدی بین این دو عنصر است که در این حالت نوشته و تصویر یکدیگر را تکمیل کرده و توضیح میدهند، مانند تصویرسازی کتاب که در آن تصویر در جایگاه تجسم صورتبندی شده متن قرار گرفتهاست. گونهی انتزاعیتر آن، استفاده از تصویر در حالت تداعی آزاد از یک متن است که به صورت برداشت یا خوانش شخصی اتفاق میافتد و نتیجه حاصل در عین استقلال، اما در بنیاد، برپایه اندیشه ادبی شکل گرفتهاست.
آثار اسفندیار پور مقدم نیز به این دسته تعلق دارند، به این صورت که ما با تصاویری از مناظر کوهستانی مواجه هستیم که مانند نقاشیهای شرقی چندلایه و روحی هستند و در کنارشان، چند جملهای از متن کتاب ویرجینیا وولف نوشته شدهاست.
وولف در کتاب خود با نام « موجها» ، روایت زندگی شخصیتهای داستان خود را از کودکی تا پیری و مرگ همزمان با سیر حرکت خورشید، در یک روز شکل میدهد. روایتی که در آن رابطه پیوسته آنان با طبیعت و تاثیر آن بر رشد و شکوفائیشان، نقشی پر اهمیت را بازی میکند.
این همان نگاهی است که پورمقدم در عکسهایش متجلی ساخته، طبیعتی چندلایه و دوردست که در غباری نرم فرورفته است و به خودی خود، تخیل برانگیز و جادویی است، حضور قطعی خود را در کنار جملات ویرجینیا وولف اعلام میدارد.
از انسان در کارهای پورمقدم خبری نیست، و انسانها تنها راوی یا مشاهدهگر هستند. در ویدئویی که او ساختهاست، این روایتگری توسط کیکاووس یاکیده، بار دیگر به ادبیات بازگردانده شده و با صدای تاثیرگذار خود او بر روی تصاویری که پورمقدم کارگردانی کرده، خوانده میشود.
این اثر به چهار بخش بهار، تابستان، پاییز و زمستان تقسیم میشود که همانند کتاب موجها، راوی چهار بخش کودکی، جوانی، میانسالی و پیریست. این اثر شامل تصاویر متحرک است که نمایانگر عبور و گذر هستند و از میان شهر میگذرند.
مهمترین ویژگی این اثر رابطه پویا و تکاملی میان متن و تصویر است، متنی که به شدت تصویری بوده و به واسطه بازی با کلمات و لحن گوینده، در ذهن مخاطب ایجاد تصویر میکند. همچنین تصاویری که متن بر روی آن خوانده میشود هم، اگرچه با متن ارتباط دارد، اما این ارتباط تا حد زیادی انتزاعیاست و هر کدام متن و تصویر، مستقلا در حال روایت خود از معنای جملات هستند که رابطه دوردستی نیز با مفهوم محوری کتاب ویرجینیا وولف دارد.
و این استقلال در عین هماهنگی، موجب شدهاست ذهن مخاطب به چالش بیافتد و هم زمان تصاویر شخصی خود را ایجاد نماید و به این ترتیب، تخیل مخاطب به شدت با موضوع درگیر شده و برانگیخته میشود. همین اتفاق در رابطه با عکسهای نمایشگاه نیز تکرار میشود.
شباهت ظاهری مناظر کوهستانی اسفندیار پورمقدم با امواج دریا، هرچند در نظر اول هویدا نمیشوند، اما با دقت بیشتر و در تکرار خود را نمایان میسازند. استفاده از کادر مستطیل کشیده که بر خط افق تاکید میکند نیز بر آرامش فرودهنده این امواج و تسلطشان بر حیات، آنگونه که پورمقدم به تصویر میکشد و الهام گرفته از اثر وولف است، میافزاید.
آثار اسفندیار پورمقدمدر چیدمان اما، بر تقسیم چهار بخشی خود تاکید نورزیده و همین موضوع موجب شدهاست، همانگونه که در ویدئو نیز این توالی موجب طولانی شدن و پرش تمرکز مخاطب گشته، در آثار نیز موجب یکنواختی شود.
هرچند پورمقدم مجموعهای از مناظری را که هم از نظر زاویه دید و هم از نظر بافت سوژه با باقی نمایشگاه تفاوت دارند و همچنین تصویر رنگی تنوعی در چیدمان ایجاد کردهاست، اما این تنوع در نقاط عطف نمایشگاه قرار ندارند و تاکیدی بر آن صورت نمیپذیرد و از این جهت رابطه تنگانگ و پیوسته مابین ویدئو و تصاویر از نظر پنهان میماند.
پورمقدم از عناصر تصویری با دقت و وسواس استفاده میکند، درختان، رودخانه و یک برجک تنها افتاده از آن به عنوان نقاط اتکای زمینی استفاده میکند که همزمان در برابر عظمت منظره حقیرشدهاند و البته به عنوان اسکیل اندازه آن را تعریف میکنند و به عظمت منظره میافزایند.
پورمقدم از این عناصر برای تعریف زمان در دنیای تصویر خود نیز بهره بردهاست، به طوریکه در دو قابی که برجک خالی حضور دارد، منظره به قبل و بعد از آن تعلق گرفته، گویی برجک معیار و نقطه صفر زمان در جهان امواج او محسوب میگردد.
مناظر غبار گرفته و دوردست پورمقدم همانطور که به فضای رمان وولف اشاره دارد، راز آلودگی و ابهام و ناکرانهمندی زندگی را نیز به یاد میآورند. و او سعی کردهاست تا حد ممکن ارتباطات میان متن ویرجینیا وولف و آثار خود را پیدا و پنهان کند و این از نقاط برجسته نمایشگاه اوست. از طرفی نیز پیچیدگی که در آثار وولف وجود دارد در آثار او به واسطه تکرار به سطح آمدهاست.
انخاب موجها به عنوان یکی از سختترین و سنگینترین آثار وولف، انتخابی دشوار و با ریسک بالاست که اسفندیار پورمقدم به نتیجه رساندن آن را به کمک متن کیکاووس یاکیده و ویدئو به انجام رساندهاست و تصاویر به تنهایی قادر به پاسخگویی به این اثر ادبی نیستند.
به هر روی مجموعه آثار اسفندیار پورمقدم، در همین اندازه نیز تاثیرگذار هستند و او توانسته به خوبی ارتباط میان ادبیات و تصویر را در آثار خود برقرار سازد.
نقد قبلی را اینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- نقدی بر نمایشگاه سارا رحمانیان با عنوان پنهان با شک