هنر مجسمهسازی
مروری بر هنر مجسمهسازی در کانادا از گذشته تا امروز | بخش دوم
دنیای نو، دنیای کهن
برگردان: علیرضا بهارلو
مهمترین اثر والتر آلورد، با عنوان یادبود وایمی، در فرانسه جای داشت. این اثر یادمانی، با قد برافراشتن روی دشت دوئه، از مفهومی اصیل و مقیاسی عظیم برخوردار بود و طول پایهاش تقریباً ۶۹ متر و ارتفاع برجهای دوگانهاش به ۳۸ متر میرسید. معاصرین، امتزاج نمادگرایی کلاسیک و مفاهیم مدرن اکسپرسیونیستی را در کار آلورد تصدیق کردهاند.
این مهم در پیکرهی محزون «اندوه کانادا» که مشرف بر یک تابوت سنگی با یک برگ بو در بالای آن است، خلاصه شده و تجسم یافته. اثر مزبور بهعنوان یکی از طرحهای تجلیلی مهم زمانهی خود مطرح شده است.
دولت مرکزی چهار اثر یادبود ملی برپا کرد که دو مورد از آنها در اوتاوا و هرکدام دیگر در هلیفکس و ویکتوریا جای داشتند. در جوامع کوچکتر، یادمانها گاه بهسادگی یک تل سنگ یا یک گذرگاه طاقدار تزئینی بودند.
طرحهایی که امانوئل هان برای یک سرباز تنها و در حال سوگواری یا نبرد (مثل اثر«دست به حمله») تهیه کرد، جاذبهی زیادی داشت و اجراهای مفرغی یا سنگی آن را در سراسر کانادا میتوان مشاهده کرد.
زنان مجسمهساز نیز در تهیه و تولید یادبودهای جنگی بیش از حد توان خود ظاهر شدند، بهطور مثال طرح مبتکرانهی الیزابت وین وود برای یادبود نبرد ولند-کرولند، یک پایهی گوِه مانند را برای نگهداری پیکرههای نمادین «مرد مدافع» و «زن بخشنده» در اختیار میگرفت، یا مثلاً یادمان فلارنس وایل برای ادیت کول (تورنتو)، پرستار انگلیسی، و «یادمان پرستاران» (اوتاوا)، هریک سهم و مشایعت زنان را در جنگ ارج مینهد.
در همین دوره، مجموعه مجسمههای کوچک جزیرهی نو که بهدست وین وود ساخته و از سنگ تراشیده شده بودند («باران گذرا») یا با فلز قالب ریزی شده بودند («آبسنگ و رنگینکمان») تجربیاتی ازفرمهای مدرنیستی را با خود داشتند.
شکلگیری «انجمن مجسمهسازان کانادا» ((sss در سال ۱۹۲۸، لحظهای سرنوشتساز در رشد و توسعهی مجسمهسازی کانادا بهحساب میآمد. شش نفر عضو مؤسس این انجمن، با هدف ارتقای سطح همکاریهای نزدیک میان مجسمهسازان کانادایی و ترغیب، بهبود و پرورش هنر مجسمهسازی، برای جذب مخاطب بیشتر تلاش میکردند.
فعالیت آنان شامل این موارد میشد: توصیهی ساخت طرحهای عمومی، سازماندهی نخستین نمایشگاههای بزرگ ملی در حوزهی مجسمهسازی و کارنماهای سیار کوچکتر در سراسر کانادا، ارایهی سخنرانی و کارگاه، و استفاده از رادیوی ملی برای پخش مجموعه سخنرانیهایی دربارهی مجسمهسازی (۱۹۳۹) که توسط فرانسس لورینگ ایراد میشد. اعضای این انجمن مهمترین پستهای آموزشی را در مدارس هنر کانادا در اختیار داشتند.
با اینکه دورهی «رکود بزرگ» و سالهای جنگ مشکلات عدیدهای همچون سهمیهبندی مواد و مصالح کار را بههمراه معماران و طراحان شهری، فرصتهایی را برای شماری از مجسمهسازان فراهم کرد، از جمله پروژهی ۱۹۳۵ برای زیباسازی «پارکراههای نیاگارا» در آنتریو و ساخت «پل رنگینکمان» (۱۹۳۸).
در تورنتو و ونکوور، پروژههای ساختمانسازی عمومی نیز هنرمندان را برای کار بهخدمت میگرفت. برای مثال: طراح و نقاشی بهنام چارلز کامفورت، یک کتیبهی تزئینی برای ساختمان جدید «بورس تورنتو» تهیه کرد؛
امانوئل هان در رقابتهای یادمان «سِر آدام بک» (تورنتو) و طرحهای مسکوکات کانادا برای ضرب دلار نقره (۱۹۳۵) و سکهی بیست و پنج سنتی پیروز شد؛ جاکوبین جونز نخستین سفارش ملیاش با نام «تجارت کانادا» را برای سردر «بانک کانادا» به دست گرفت (اوتاوا)؛ لورینگ و وایل، ورودی زیبای «بزرگراه ملکه ویکتوریا» را که بهتازگی احداث شده بود طراحی کردند؛ و وین وود هم روی یادبودهای عمومی، مثل پیکرهی یادبود گچی «لیندا» که برای ارج نهادن زنان پیشرو غربی بود کار کرد.
در بریتیش کلمبیا، بئاتریس لِنی چند نقش برجسته (مانند بیمارستان شونیسی در ونکوور) تهیه کرد که شامل آثاری برای راهرو «هتل ونکوور» میشد. چارلز مارگا، هنرمند ایتالیایی تازه از راه رسیده برنامهی مجسمهسازی کتابخانهی ساختمانهای مجلس ایالتی بریتیش کلمبیا و همچنین شیرهای دوستداشتنی محافظ «پل دروازهی شیر» را طراحی و حکاکی کرد.
در سالهای بعد از جنگ، مجسمهسازی ساختمانی بهعنوان شیوهای برای توسعه و بهبود مراکز صنفی بهسرعت رونق گرفت و محبوبیت یافت. یکی از بزرگترین طرحها، یعنی ستاد «بانک مانتریال» در تورنتو، یک تیم شش نفره از مجسمهسازان را بهمنظور طراحی و ساخت موضوعات کلاسیک و کانادایی برای نمای بیرونی و داخلی این بانک به خدمت گرفت.
مجسمهسازان در همان زمان تلاش میکردند تا مشتریان بیشتری بهدست آورند. ssc در سال ۱۹۴۶ با حمایت «گالریهای هنرهای زیبای شرکت ت.ایتون»، یک نمایشگاه منحصر به فرد به نام «مجسمهسازی در خانه» را تدارک دید که در آن مجسمههایی کوچک و قابل خریداری که برای فضاهای خانگی و داخلی طراحی شده بودند به نمایش گذاشته شده بود. این نمایشگاه علیرغم موفقیتی که داشت، فروش زیادی حاصل نکرد.
بسیاری از مجسمهسازان کانادایی و خود حوزهی مجسمهسازی این کشور، تا اواخر دههی ۱۹۴۰ در عرصهی بینالمللی شناخته شدند. سیبیل کندی برای تحسیل در کنار الکساندر آرخیپینکه (آرکیپنکو)، مجسمهساز روسی، راهی نیویورک شد؛
جاکوبین جونز و سایر مجسمهسازان نیز در پی کارل میلس (پیکرهساز سوئدی، در «هنرکدهی کرنبورک»، بلوم فیلدهیلز، میشیگان) و ایوان مشتروویج (که آن زمان در ایالت نیویورک شمالی تدریس میکرد) بودند. حضور وین وود در اولیت گردهمایی عمومی «یونسکو» (۱۹۴۶)، نهایتاً به تور نمایشگاههای مجسمهسازی کانادا به دور اروپا منجر شد. تأسیس «شورای هنرهای کانادا» در ۱۹۵۷، فرصتی را برای مجسمهسازان ایجاد کرد تا در اروپا به سیاحت بپردازند.
نتیجهی این امر، دستیابی به رویکردهای متنوعتری در خصوص فرمهای مجسمهسازی بود که در نمایشگاههای آثار مجسمهسازان پیشتاز اروپایی در گالریهای عمومی تورنتو، مونتریال و ونکوور نیز مشاهده میشد.
پیکرهسازی چون الفورد بردلی کاکس، تا اواخر دههی ۱۹۴۰، کار با انتزاع انداموار (ارگانیک) را آغاز کردند. اما بخش عمدهی مجسمهسازان کانادایی همچنان به تولید آثار فیگوراتیو مشغول بودند، هرچند با تأکیدی مدرنیستی. این حرکت یا جنبش، خاصه در کبک مشهود بود، یعنی جایی که گروه «اتوماتیستها» پیکرتراشان جوانتری مانند شارل دودلین، لوئی آرشامبو، جان ایوور اسمیت، ویلیام مکالچرن و آنه کاهانه را که بهدنبال تغییر و تبدیل میراث محافظهکارانهی مجسمهسازی به قالبی معاصرتر بودند جذب میکرد. تقدیر از کاهانه در «رقابت بینالمللی مجسمهسازی» (۱۹۳۵) برای اثری به نام «یادمان زندانی سیاسی گمنام»، تصویر تازهای از مجسمهسازی کانادا، هم در داخل و هم خارج، بهدست میداد. پنج سال بعد، وزارت ترابری کانادا به کاهانه و چند هنرمند دیگر، اجرای بخشی از نخستین برنامهی هنر عمومی شمال امریکا را سفارش داد.
لوئی آرشامبو که پیکرهساز جوانتر و افراطیتری بود، با نمایش آثار خود در «نمایشگاه بینالمللی مجسمهسازی» در پارک بترسی (لندن)، در کنار مجسمهسازان سرشناس بینالمللی ئ در راستای مشایعت ساخت یک دیوار مجسمهسازی شده برای «غرفهی کانادا» (کارنمای جهانی بروکسل، ۱۹۵۸) موقعیتی بینالمللی بهدست آورد.
حمایت شورای هنرهای کانادا (۱۹۵۷) از نمایشگاهها و امور مربوط به سیاحت، به عموم مردم در خانههایشان این امکان را میداد که بتوانند آثار و مجسمهسازان را ببینند. برگزاری نمایشگاههای مجسمهسازی بزرگ در هوای باز مثل آنچه در مونتریال (ایل دو سن الن، ۱۹۵۶) اجرا شد نیز نقش بهسزایی در افزایش سطح آگاهی عموم نسبت به مجسمهسازان کانادایی ایفا کرد.
در شمالگان کانادا، هنرمندی به نام جیمز هوستون، اینوئیتها (بومیان کانادا) را برای درآمدزایی و امرارمعاش، ترغیب به ساخت مجسمههای کوچک کرد. استقرار و شکلگیری دستهها و فعالیتهای جمعی در راستای پرداختن به هنر اینوئیت در کیپ دورست و سایر نقاط شمالی که در اواخر دههی ۱۹۵۰ آغاز شد، به حوزهی مجسمهسازی کانادا سمت و سویی تازه داد. به این ترتیب، حکاکیهای اینوئیتها برای بسیاری از توریستهای خارجی به نمونهی ناب مجسمهسازی بدل شد.
منبع:
The Encyclopedia of Sculpture, edited by Antonia Boström, vol 1
قسمت اول از مروری بر هنر مجسمهسازی در کانادا از گذشته تا امروز را اینجا ببینید: