نقد نمایشگاه مهرناز غفوریان و حسین شاه طاهری | از آن‌چه می‌بینید لذت ببرید

نقد نمایشگاه مهرناز غفوریان و حسین شاه طاهری | از آن‌چه می‌بینید لذت ببرید
درباره‌ی نمایشگاه «شهر، گاو، موش و دیگران» در گالری آتبین

سایت تندیس به قلم حافظ روحانی

از آن‌چه می‌بینید، لذت ببرید

نوشته‌ی کوتاه نمایشگاه «شهر، گاو، موش و دیگران»، بدون ذکر نام نویسنده بیش از آن‌که توضیحی درباره‌ی آثار دو هنرمند حاضر در نمایشگاه، یعنی مهرناز غفوریان و حسین شاه طاهری باشد، در به‌ترین شکل اشاره‌ای است فقط به یک نسبت، نسبتی که لزوماً نمی‌توان نشانه‌های‌اش را در آثار پیگیری کرد. به واقع به نظر می‌رسد که نویسنده‌ی متن صرفاً بر مبنای یک تداعی این سه پاراگراف را نوشته است، تداعی موش‌های فاضلاب که به عنوان موضوع اصلی در آثار هر دو هنرمند دیده می‌شود و رابطه‌ی آن‌ها با شهرهای بزرگی مثل تهران. به واقع هم این تصور زمانی به ذهن بیننده خطور می‌کند که می‌بیند پیوند محکمی بین سه پاراگراف متن برقرار نیست، در نتیجه‌ی همین معضل هم باز مطالعه‌ی آثار بر اساس این متن مشکل‌تر می‌شود.


ولی آن‌چه در آثار دو نقاش می‌بینیم، تصاویری از حیوانات است با تفاوت رویکرد و البته اجرا در هر هنرمند. به واقع در حالی که درون‌مایه یا نگاه هر دو هنرمند به موضوع نقاشی از حیوانات بر مبنای یک باور قدیمی استوار است، ولی تفاوت نگره و تکنیک دو نقاش در تصویر کردن آن نشان از دو شیوه‌ی بیان مختلف و در نتیجه منجر به دو نتیجه‌ی متفاوت است. نگره‌ی مشترک هر دو هنرمند مبتنی بر یک باور کهن است؛ حیوان که مجازاً به جای انسان می‌نشیند و بیان‌گر اشکال گوناگون رفتار یا منش انسانی می‌شود. ریشه‌ی این برخورد را می‌توان در فابل‌ها یا داستان‌های حکمی هم یافت که حیوانات اعمال انسانی انجام می‌دهند و مجازاً به جای ما می‌نشینند.

با این‌حال در آثار هر دو نقاش این مجاز نه از طریق تشابه بصری که از طریق فضاسازی و نگره‌ی استعاری در آثار مهرناز غفوریان و رفتار هنرمند با رنگ و ابزار کار در آثار حسین شاه طاهری بروز پیدا می‌کند. تفاوت دیگر در آثار دو نقاش این است که برخورد آن‌ها نه بر اساس آموزه‌های آشنا و تکراری که بر اساس کوششی برای درونی کردن تجربه حاصل شده. به این معنی که هر دو هنرمند کوشیده‌اند تا با حیوان مورد نظر ارتباطی شخصی پیدا کرده و سپس آن را تصویر کنند. این رویکرد در آثار شاه‌طاهری واضح‌تر است و در آثار غفوریان توجه به نشانه‌های معنایی و استعاری آشنا که در ذهن ما از مشاهده‌ی هر حیوان شکل می‌گیرد، دیده می‌شود.

مهرناز غفوریان و حسین شاه طاهری
حسین شاه طاهری

آثار شاه‌طاهری تنوع کم‌تری دارند؛ بیش‌تر آن‌ها تصویری گنگ از یک موش هستند که زیر لایه‌های رنگ که با رفتار بیان‌گرایانه یا اکسپرسیو هنرمند به سختی دیده می‌شوند. به واقع بخش عمده‌ی کیفیت کار نقاش در این مجموعه حاصل رفتار او با رنگ است. حسین شاه طاهری با الهام از سنت نقاشی موسوم به اکشن‌پینتینگ شَتَک‌های رنگی را به روی بوم پاشیده که این شَتَک‌های رنگی طراحی زیرین از حیوان را کم و بیش ناپیدا یا گنگ کرده‌اند. به نظر می‌رسد که همین رویکرد هنرمند و رفتار بیان‌گرانه‌اش با رنگ است که باعث می‌شود ذهن بیننده به دنبال استعاره در آثار او بگردد. رفتار شاه‌طاهری با رنگ این باور را در ذهن بیننده تقویت می‌کند که هنرمند دارد به ما اشارت می‌دهد که موش به شکل استعاری به جای هنرمند بر بوم نشسته است و این رفتار بیان‌گرانه هم همین بخش از استعاره‌ی هنرمند را مؤکد و باور ما را تقویت می‌کند؛ بر این اساس اجرای اکسپرسیو او معنی پیدا می‌کند که ما موش را به عنوان بخشی از هویت پنهان هنرمند درک کنیم. در این مجموعه آثاری را می‌توان موفق‌تر نامید که نقاش از دامنه‌ی رنگ‌های بیش‌تری استفاده کرده و با ترس و هراس کم‌تری شَتَک‌های تند رنگی را به روی بوم آورده است. به واقع جدا از قصد و هدف هنرمند اجرای جسورانه‌تر هنرمند به عنوان یک کیفیت فنی و تکنیکی در اجرای کارها واجد اهمیت است.

اما آثار مهرناز غفوریان بیش‌تر ملهم از چند منبع گوناگون است. در حالی که ممکن است آثار او به واسطه‌ی دقت در اجرای آناتومی حیوانات به سورئالیست‌ها نسبت داده شود، بیش‌تر باید در پی رگه‌هایی از استعاره‌های بصری – و نه نمادپردازی – در کارش گشت. در آثار او سطح استعاره‌ها دو لایه است؛ از یک طرف اگر پیش‌فرض‌های اولیه را بپذیریم و حیوانات را مجازاً جایگزین انسان درنظر بگیریم، هنرمند می‌کوشد یک قدم دیگر هم بردارد. در پاره‌ای از آثار هنرمند که سر یا چهره‌ی حیوان با جمجمه عوض شده، مضمون‌های دیگر هنرمند تصویر می‌شوند.

مهرناز غفوریان و حسین شاه طاهری
مهرناز غفوریان

جایی که این حیوانات در معنای مجازی‌شان به شکل استعاری به مضامین هول‌آور هنرمند هم اشاره دارند. این مضامین هنرمند را می‌توان مرگ یا چیزی دیگر تعبیر کرد، از آن‌رو که غفوریان نشانه‌ای مشخص که دست بیننده را باز بگذارد را تصویر نکرده. اما غفوریان با کنار گذاشتن پس‌زمینه‌ی عینی و تبدیل آن به سطوح رنگی امکانات متعدد بصری را حذف کرده است، ولی در عوض همین حذف و خلاصه کردن‌اش به سطوح رنگی به او امکان داده تا با استفاده از کیفیت استعاری رنگ‌ها بر فضاسازی هول‌انگیز آثارش تأکید بیش‌تر کند.

با این‌حال اگر به نوشته و عنوان نمایشگاه برگردیم، هنوز پاسخی برای یک سؤال نداریم؛ نسبت این حیوانات و شهر در چیست؟ به واقع به جز تداعی مورد اشاره – موش‌های فاضلاب به عنوان یک معضل بزرگ شهرهای بزرگ – نسبت دیگری بین این آثار و شهر دیده نمی‌شود. در آثار هر دو هنرمند، چنان‌چه ذکر شد، پس‌زمینه‌ی عینی حذف شده است و به جای آن بیننده شاهد سطوح رنگی است.

به واقع هر دو هنرمند با کنار گذاشتن پس‌زمینه‌ی عینی امکان تداعی تصویر شهر را حذف کرده‌اند و به جای آن امکان مواجهه‌ی صرفاً استعاری را با آثارشان به وجود آورده‌اند. به این ترتیب است که بیننده بیش‌تر با فضاسازی در آثار غفوریان و یا رفتار هنری در آثار شاه‌طاهری روبه‌رو ست، بی‌آن‌که تصویری بیاید که به مضمون شهر اشاره کند. بر این اساس به نظر می‌رسد که کوشش شاه‌طاهری مشخصاً در جهت بیان خود است و کوشش غفوریان در جهت خلق فضای هول‌انگیزِ ذهنی.

به بیان دیگر، مضمون ذکر شده در نوشته‌ی نمایشگاه، یعنی شهر یک مضمون اجتماعی است، این در حالی است که رویکرد هر دو هنرمند با موضوع نقاشی از حیوانات صرفاً شخصی و بیان‌گر وضعیت و رویکرد روحی آن‌ها ست. به این ترتیب هر دو هنرمند چنان درگیر تصویر کردن رابطه‌ی شخصی‌شان با موضوع و خلاصه کردن آن در قالب آثارشان بوده‌اند که نسبت یا رابطه‌ی این درگیری‌های روانی یا شخصی با نظام اجتماعی (شهر) را کاملاً رها کرده‌اند.

به واقع مضمون شهر را می‌توان به احتمال زیاد، مضمونی فرض کرد که قرار بوده به عنوان هدف جستجوی هر دو هنرمند در مواجهه با موضوع در نظر گرفت، ولی هیچ‌یک از دو هنرمند موفق به بیان یا تصویر کردن آن نشده‌اند. بر این اساس روند انتقال ذهنیت هر دو هنرمند به فضای شهری و بسط یک وضعیت روحی در قالب یک وضعیت اجتماعی در آثار، هر دو هنرمند ناموفق مانده است. به این ترتیب بیننده می‌تواند این آثار را به عنوان کوششی برای بیان درونیات یا اعترافات هنرمندان تماشا کند و آن‌ها را دوست داشته باشد یا نه، ولی جستجو برای مضمون اجتماعی ذکر شده در نوشته و عنوان نمایشگاه نتیجه‌ی چندانی برای او نخواهد داشت. کوشش هیچ‌یک از دو هنرمند در بیان درونیات را نمی‌توان مطلقاً ناموفق دانست، بلکه در آثار هر دو نقاشی بارقه‌هایی از تلاش برای درونی کردن موضوع نقاشی دیده می‌شود، پس از آن‌چه می‌بینید لذت ببرید.

نقد قبلی حافظ روحانی را اینجا ببینید:

[/one_half_last]