کری جیمز مارشال نقاش قهرمانهای سیاه | بخش دوم
آدمهای موفق که بروند حتماً اوباش روی کار میآیند
معرفی هنرمند معاصر کری جیمز مارشال نقاش و پدر نقاشی سیاهپوستان امریکا | بخش دوم
kerry james marshall
منبع: مجله آلمانی Art Kunstmagazin
نوشته: کلودیا بودین
سایت تندیس ترجمه محیا ازگلی
از «پرترهای از هنرمند به مثابه سایهای از منِ پیشیناش» به بعد قهرمانهای سیاه را بر بومهایی مینشاند که سال به سال بزرگتر میشوند. مارشال میگوید: «نقاشی فیگوراتیو را برگزیدم تا حضور این قهرمانان سیاهپوست در کتب و تاریخ هنر معمول شود، چرا که حضور چنین قهرمانانی مهم است.» قهرمانهای او نه سیاه بلکه سیاهِ تیره هستند. در بعضی تصاویر دقیقاً مانند یک سایه، که حتی خطوط چهره هم ندارند و فقط سفیدی چشمان میدرخشد. سیاهی در تصاویر مارشال آرایهای ادبی است، نشاندهنده تاریخِ سیاهان است؛ بردگی، دور از وطن بودن و همچنین فرهنگ آفریقایی و موزیک که نشاندهنده قدرت سیاه ـ شعار جنبش حقوق شهروندی امریکایی در برابر تبعیضِ نژادی.
مارشال، سال ۱۹۵۵ در جنوبیترین منطقه آمریکا در بیرمنگام ، آلاباما، در دنیایی نژادپرستانه بهدنیا آمد. پدرش کارمند پست بود، مادرش خانه دار. هفت ساله که بود، سفیدپوستانی نژادپرست بمبی در کلیسا گذاشتند و چهار دختربچّه کشته شدند. خانواده او همچون بسیاری سیاهان دیگر در جستجوی زندگی بهتر به جای دیگر رفتند. به محلّه واتس در لسآنجلس رسیدند که تعداد زیادی سیاهپوست آنجا ساکن بودند. آنجا هم ۱۹۵۶ در جنجالهای نژادپرستانه بالا گرفت. مارشالها تا مدتی در پناهگاههای اجتماعی بهسربردند که مرکز اصلی جنبش ببر سیاه بود. بعدها به منطقه جنوب مرکزی رفتند که محل مبارزه با خشونتِ گروهی بود. در آنجا مارشال شاهد مرگ دوست و همسایهاش در خیابان بود. او شروع به دیدن برنامههای هنری در تلویزیون و کشیدن کمیک-فیگورهای خودش کرد. طبیعتاً در جهان کمیک هم به جز چند استثناء ابر قهرمان سیاهی وجود نداشت که با آن همذاتپنداری بتوان کرد.
اینکه با وجود این شرایط هیچوقت تردید نکرد، به خاطر ایمانی است که به آمریکا داشت؛ حتی به عنوان یک سیاه هم میتوانی موفق شوی، فقط باید اراده کنی. به خاطر ایمانی که به مقاومت و ایستادگی در برابر تمامیتخواهان داشت. طبق گفته مارشال «تصاویر کتاب مقدس مادربزرگ، کارتپستالهای روزِ ولنتاین و کریسمس مرا مجذوب هنر کردند. من میخواستم به تصویر بکشم». در دوران دانشآموزی اضافه بر برنامه درسی به کلاسهای هنرمند آفریقایی-آمریکایی چارلز ویلبرت وایت[۱] در هنرستانِ لوتی کالج میرفت و به آتلیهاش سر میزد. نقاشیدیواریهای وایت معروف بود که در آن زندگی سیاهپوستان را ثبت میکرد.
آن دیدارها به حدّی روی مارشال تاثیر داشتند که دیوار گاراژ والدینش را سوراخ کرد تا آتلیه خودش را بسازد و همچنین نور بیشتری داشتهداشته باشد. قصدش برای هنرمند شدن پابرجا بود. او اولین کسی در خانوادهاش بود که به کالج رفت. خودش را غرقِ در کتابهای تاریخ هنر کرد تا بیشتر در مورد میکلانژ، لئونادردو داوینچی، رافائل و چیدمان بیاموزد. مارشال سال ۱۹۷۸ فارغالتحصیل شد.
او تصمیم گرفت اقلیم هنر را بکاود و در مورد هنرمندانِ بزرگ کارکند که تأثیر آن در بیشتر آثارش مشهود است. از هولباین گرفته تا رامبرانت و ژان اونوْر و فراگونارد و ادوارد هوپر و گرهارد ریشتر که مارشال بسیار تحسیناش میکرد و در یکی از آثارش «هفت صبح یکشنبه» با تصویر یک ماشین گذرا تلمیحی به آثار ریشتر دارد. اینگونه مارشال با آثارش پلی میزند میان نقاشی فیگوراتیوِ قرن پانزدهمی و زمان حال. و خودش را از زمانهای بیرون میکشد که نقاشی را مرده میدانست. رابرت استور منتقد نیویورکی روش مارشال را «برداشت و بازیافت از آثار هنریِ اروپا محور و کنوانسیونها» مینامد؛ «همانند قطعاتی با ضبطی قدیمی که هنرمندان هیپهاپ تغییرش دادند تا اثری فراقارهای برای هنر روایی صورتبندیکنند.»
مارشال میخواست هرچه کاملتر بر ادوات و فن مسلط شود تا همانطور که خودش گفتهبود، جای هیچ کم و کاستی نباشد. نخستینبار که فهمید به مطلوبش رسیدهاست، زمانی بود که سبْک و پسران گمشده[۲] را کشید. در پسران گمشده گانگسترهای ماشینسوار در حال شلیک را نقاشی کرد، دو جوان سیاه با اسلحه اسباببازی در ماشینِ اسباببازی، با تلمیحی به هبوط و خروجِ میکلانژ که به جای مار با نوارِ مسدود کردنِ پلیس به دور درخت، رانده شدهاست.
این واقعیت که در هر اثر او یک سیاهپوست مصوّر شده است، آثار او را موکداً سیاسی میکند. چه در نقاشی تاریخی او «مسافر»[۳] که در آن او بر کشتی است و در حال اجرای فرمان خروج سیاهان از امریکا و چه کار بدون عنوان او، ونوس سیاه، که مطابق با قواعد زیبایی سفیدپوستان کشیده نشدهاستُ مانند یک الهه پرستیده میشود، و یا «تایید شد، زیباست»[۴]که با الهام از «آناتومی دکتر تولپ»[۵] رامبرانت، جسد یک زن سیاهپوست تشریح میشود. مارشال زوجها و هنرمندان سیاهپوست را میکشد، پناهگاههای واتس را که در آن زیسته نقاشی میکند تا نشان دهند آنجا نه یک گِتوی معمول، پر از فقر و خشونت بلکه محل زندگی خانوادههایی است که کلاً از قوانین شهری سفیدپوستان حذف شدهاند. « با کارهایم سعی میکنم بفهمم، چرا همیشه سیاهپوستان نادیده گرفته میشوند.
ما دست به هرکاری که بزنیم، باید توسط نظام قدرت که سفید است تأیید و تصدیق شود. این روند در اولویت بودنِ همیشگی سفیدپوستان را ماندگار میکند. در حاشیه ماندن و به تماشا نشستن اینکه سایرین چه کارهای بزرگی میکنند، عواقب مخرب روانشناختی دارد. چرا که عزتنفس آدمی را نابود میکند.»
شریل لین بروس[۶] بازیگری که او اواسط دهه هشتاد در طول اقامتش در موزه استودیو در هارام نیویورک شناخت، مارشال و زناش را در شیکاگو دیدار میکند و خیلی سریع میفهمد که مارشال از آن سنخ هنرمندانی است که دست نمیکشد. این زوج در محلهای زندگی میکنند که از قدیم محل زندگی آفریقای-آمریکاییها بوده و حتی لوئی آرمسترانگ هم آنجا میزیسته. زندگی در چنین محلهای که همیشه محلِ نزاع گروهکها بوده آسان نیست. موج جدیدی از خشونت در شهر در جریان است که از سال ۲۰۱۶ ششصد قربانی داشتهاست. با اینحال مارشال و همسرش از این محله نمیروند. » آدمهای موفق که بروند، حتماً اوباش روی کار میآیند. او خاطرنشان میکند که هراسی ندارد که در جوار همنوعان خود زندگی کند و الگویی برای فرزندان آنان باشد.
مارشال سالهای متمادی در مدرسه هنر و طراحی شیکاگو تدریس کرد و مهمتر از آن مستقل کارکرد تا سال ۱۹۹۷ که برنده جایزه مؤسسه مکآرتور شد. به دنبال آن، یک سال بعد، اولین نمایشگاه انفرادیاش بهپا شد که به دیگر شهرهای آمریکا نیز سفر کرد. او در داکومنتا در شهر کاسل شرکت کرد و در سال ۲۰۱۳ یک نمایشگاه در آنتورپ برگذار کرد که بعداً در کوپنهاگ و بارسلونا و مادرید هم نمایش داده شد.
او اوّلین هنرمند سیاهپوست معاصر است که یک بخش ویژه در موزه ملی هنر شیکاگو به او اختصاص داده شدهاست و به تازگی نزد همشهریانش یک قهرمان شده است. در افتتاحیه رتروسپکتیوش بانوی اوّل آمریکا، میشل اوباما به او شخصاً تبریک گفت. درفضای آمریکای بعد از اوباما دوباره تنفرِنژادی شعلهور شده است. باز خشونت علیه سیاهان جزئی از حیات روزمره است. مارشال اعتقادی به خوشبینی ندارد، او معتقد به عمل کردن است. از همین رو بلافاصله بعد از بزرگداشتش در نیویورک به آتلیهاش برگشت تا تاریخ را بازنویسی کند. تصویر به تصویر.
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]بخش اول را اینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- کری جیمز مارشال پدرخوانده هنر سیاهپوستان امریکا
پی نوشت:
[۱] Charles Wilbert White
[۲] The Lost Boys
[۳] Voyager
[۴] Beauty Examined
[۵] Die Anatomie des Dr. Tulp
[۶] Cheryl Lynn Bruce
نظر خود درباره مطلب: کری جیمز مارشال نقاش قهرمانهای سیاه-بخش دوم را با ما به اشتراک بگذارید.