آژیر فیدوس در نگارخانه نک
نگاهی به نمایشگاه عکس و چیدمان، سپیده مهرگان در گالری نک با عنوان فیدوس
سبک زندگی در اقتصاد متکی به دیگری
سایت تندیس| مریم روشنفکر
نفت برای سرزمین ایران مزایا و معایب بسیاری به همراه داشته است. در سالهای دور، زمانیکه اهمیت نفت تازه شناخته شده بود؛ انگلیسیها با تبحر خاصشان در شناسایی و ساماندهی نیازهای کشورشان و تأمین آن از طریق بهرهوری از منابع کشورهای نابهسامان و ناآگاه، صنعت نفت را در ایران پایهگذاری کردند. ورود آنان به خوزستان در پی استخراج نفت، عناصر فرهنگی زیادی را نیز به این منطقه وارد کرد. سکونت آنان در منطقه موجب پدیدار شدن سبکی از زندگی در مناطق نفتخیز جنوب ایران شد.
سپیده مهرگان نیز در نمایشگاه عکس و چیدمان خود در گالری نک نگاهی دقیقتر به این موضوع داشتهاست.
ایجاد رفاه نسبی و تغییر معیارهای استاندارد برای زندگی و مواجهه با زبان انگلیسی از جمله این تغییرات بود؛ همچنین عناصری که از آنان در زندگی روزمرهی مردم عادی و فرودست (اغلب کارگران شرکتهای نفتی) برجای ماند، مانند اشیا کوچک و به ظاهر بیاهمیت، جهان زیستی این مردم را برای همیشه تغییر داد. سپیده مهرگان در نمایشگاه خود با عنوان «فیدوس» تلاش کرده است نگاهی چند وجهی به این سبک، زندگی نوظهور داشته باشد.
«فیدوس» به صدای آژیر بیدار باش گفته میشود که برای برقراری نظم و اعلام ساعت شروع کار به کارگران شرکتهای نفتی از آن استفاده میشد. این صدا بهمرور به بخشی از فرهنگ نفت تبدیل شد، و استفادهی مهرگان از این عنوان نیز ابتدا به همین فرهنگ و بهصورت استعاری به « آنچه اطلاع میدهد» اشاره میکند.
یکی از حربههای انگلیسیها برای جذب کارگر در شرکتهای نفتی، یکجانشین کردن عشایر این مناطق بود که بهصورت کارگر فصلی در این شرکتها کار میکردند، اما نگهداریشان برای مدت طولانی و فصلهای کوچ موجب دردسر صاحبان شرکتها بود، به همین خاطر آنان شروع به ایجاد جذابیتهای جنبی در شهرهایی کردند که تا پیش از کشف نفت، قریهای کوچک بودند. این جذابیتها مؤثر افتاد، به نحوی که بهطور نمونه آبادان را به یکی از زیباترین و جذابترین شهرهای تفریحی ایران بدل کرد. ایجاد امکانات رفاهی به سبک اروپایی در سواحل رود کارون، باشگاههای شرکت نفت و مدارس مدرن با امکاناتی که تا آن زمان وجود نداشت، موجب شد خوزستان و نگین آن آبادان، وارد دنیای جدیدی شود. دنیایی که در پشت ظاهر فریبندهی خود، قراردادها، درگیریها و کشمکشهای بسیاری در جریان بود.
مهرگان در این نمایشگاه تلاش کرده است هر دو سوی این جریان را به تصویر درآورد، بشکههای نفتی با تصاویری از تاریخ نفت ایران، دکتر مصدق، شیخ خزعل، ویلیام دارسی، سردار اسعد بختیاری و افراد دیگری که بازیگران اصلی این نمایش بودهاند. در کنار تصاویر مدرسه ادب قرار گرفته است، کودکان شاد و شیکپوش در لباسهای باله و رقص، معلمین خوش سیما و مرتب، اردوها و فعالیتهای جذاب به سبک غربی.
در عین حال او که خود در خانوادهای آبادانی بزرگ شده و پدربزرگهایش هر دو کارگران شرکتهای نفتی بودهاند، مجموعهای از اشیا و متعلقات زندگی این افراد را جمع کرده است، مجموعهای که بدون قضاوت در ویترینهای کوچک به تماشا گذاشته شده، تنها نکته این است که بر تمام این ویترینها یک پلاک فلزی نصب شده که نشان میدهد همهی این متعلقات در اصل به چه کسی تعلق دارند.
پلاکی با نقش شیر نشسته و مشعل فروزان، متعلق به شرکت نفت ایران و انگلیس. به همین رو، مهرگان در این نمایشگاه بیش از اینکه مترصد نقب زنی به لایههای مفهومی رابطهی نفت و فرهنگ ایرانی باشد، بیشتر به بیان بیواسطه و بدون قضاوت به دورانی از زندگی ایرانیان ساکن مناطق نفتخیز جنوب پرداخته که با آژیر فیدوس آغاز شده است.
پیش از مهرگان نیز هنرمندان دیگری از جمله، بابک کاظمی، هنرمند اصل جنوب، اگر نگوییم در تمام آثارش اما بهطور اخص در مجموعهای که از کارگران صنعت نفت عکاسی کرده است، جستوجویی را پیرامون رابطهی نفت با زندگی مردم خوزستان شکل داده و یا حمزه فرهادی که پیوند مستقیم و غیرقابل تفکیک نفت و زندگی را در مجسمههایش نشان داده است.
اما مجموعهای که مهرگان پیش روی ما قرار داده، بیش از تولید شیء هنری به هنر جمعآوری یا آرشیو تکیه میکند. هنری که بیش از وجوه زیباییشناسی، دارای رویکرد پژوهشی است و از همین روست که قطعات نمایشگاه مهرگان از یکدیگر قابل تفکیک نیستند و این نمایشگاه درون کلیتی واحد شکل گرفته است. او چندین سال را صرف جمعآوری و شکل دادن به این کلیت کرده و موفق شده خطوط مرزی آن را شکل دهد. هرچند نمایشگاه برای مردمی که این زندگی را تجربه کردهاند خاطرهانگیز است، اما آنچنان که صدای فیدوس خاطرهی زندگی دستهای از مردم را با قدرت تمام در اختیار گرفته است، نمایشگاه مهرگان نتوانسته حضور خود را به مردمی که مستقیماً درگیر این فضا نبودهاند تحمیل کند و ضربهای کاری به آنان وارد آورد.
سایر نوشتههای این نویسنده: