درآمدی بر فلسفه هنر، چرا مجبورید این کتاب را بخوانید؟!
معرفی کتاب درآمدی بر فلسفه هنر
پرونده معرفی کتاب | چه کسی کتابهای هنرِ من را دزدید!؟
نویسنده: نئول کارول | ترجمه: صالح طباطبائی | انتشارات فرهنگستان هنر
سایت تندیس به قلم علی یحیایی
هنر به مثابه بازنمایی یعنی چه؟ چرا از سلطهی نظریه محاکات رها نمیشویم؟ چه فرقی است بین اثری که زیباست یا درباره زیبایی است؟ اگر اثری خلق کنیم که برای هیچ کس قابل درک نباشد، آیا اثر هنری به شمار می رود؟ اثر هنری به مفاهمه هیجانات و کاوش در آن میپردازد یا به مفاهمه اندیشه و کاوش در آن؟ فرمالیستها در پی چه بودند؟ ایده فرم دلالتگر یا فرم معنا دار کلایو بل چگونه در مقابل تفکر ارسطویی ایستاد؟ چگونه میشود از رنگ به عنوان یک عنصر معنادار دفاع کرد؟ آیا دغدغه اصلی هنر کاوش در فرم است؟ تجربه زیباشناختی از هنر چه نوع تجربه ای است؟ آیا نو ویتگنشتاینیها به تعریف هنر اعتقاد ندارند؟ هنر را چگونه از نا هنر تشخیص بدهیم؟
پاسخ همهی این پرسشها، در کتابِ “درآمدی بر فلسفه هنر” نویسنده: نئول کارول، ترجمه: صالح طباطبائی، انتشارات فرهنگستان هنر در ۴۴۴ صفحه
فلسفه تحلیلی یکی از روشهای پر طرفدار فکر کردن به هر چیزِ انتزاعی و غیر انتزاعی در این جهان است، از جمله فکر کردن به فلسفه هنر، پس پیش از آن که ذهنمان را از مفاهیم عجیب و غریب درباره فلسفه هنر پُر کنیم، خواندنِ این کتاب، راه بسیار فوق العادهای برای شفاف فکر کردن درباره مفهوم و روندِ نظریههای مسلط در فلسفه هنر است. و اگر ذهنمان پُر شده است از اطلاعات درباره فلسفه هنر، این کتاب باعث تقسیم بندی و منظم کردنِ دانشمان برای استفادهی کاربردی از این مفاهیم است. این کتاب نوشته یکی از نظریه پردازهای مدافع فلسفه تحلیلی است و همچنین در ایران کسی آن را ترجمهکرده که از مدافعان سرسختِ این فلسفه است. این کتاب شُعارِ کاربردی بودن را با خود یدک میکشد.
در سراسر این کتاب، کوششهای پیاپی برای تعریف هنر شده است، از نظریهی بازنمودی هنر، نو بازنمودی، نظریه بیانی، فرمالیسم، فرمالیسم نو، نو ویتگنشتاینی، نظریه نهادی تا تعریف تاریخی هنر، همه با دیدگاه فلسفه تحلیلی کارول شرح داده میشود و بعد از آن مورد تحلیل و نقد قرار می گیرد. خواندن این کتاب شاید اغواگری فلسفهی قارهای را نداشته باشد اما همچون دفترچه راهنمای کارکردن با دوربین، اطلاعات و راهکارهایی را جلوی ما قرار میدهد. که به طور کامل ساختار این نظریه ها و دلایل اوج و افول آنها را درمییابیم و همچنین راه کاربردِ این مفاهیم را در روندِ تولیدِ اثر هنری یادآور میشود، نویسنده این کتاب همچون مدافعِ یک نظریه، با اعتماد نفس آن نظرگاه را شرح میدهد و همچون یک منتقدِ دقیق آن را تجزیه و تحلیل و اِشکال را جستجو میکند و با هدف یک مخاطبِ پیگیر و حساس آن را مینویسد. این کتاب را باید بخوانیم تا برای یکبار به روشنی بفهمیم فلسفه تحلیلی به نظریههای هنر چگونه نگاه میکند و چگونه میشود فهم منطقی از جریان نظریههای هنری، پیدا کرد.
فصل اول کتاب به طولانیترین جریان نظری مسلطِ هنر که بازنمایی(representation) است میپردازد و بعد از شرح آن به اشکالاتی که در نهایت، موجب به وجود آمدن نو بازنمودی(noe-representional) شد، دقیق میشود. و سپس از به افول رفتن نو بازنمایی و دلایلِ شکل گیری نظریه بیانی(expression) میگوید. هر چند باید گفت همین نظریه بازنمایی، پتانسیل نظریههای بعد از خودش را به وجود آورد، اما نقصهایی برای دفاع از هنر معاصر داشت. که در نهایت کنار قرار گرفت. هر چند بر اساس متن کتاب باید گفت” اما حتی اگر نظریهی بازنمودی هنر، در مقام نظریهای عام، نادرست باشد، این سخن هنوز صادق است که بخش عمدهای از هنر، که با آن آشناییم، از جنبه بازنمودی برخوردار است. با آنکه هنر یکسره بازنمودی نیست، عمدهی آن چنین است. بدین ترتیب، ارائه نظریهای دربارهی بازنمایی همچنان وظیفه مبرم فلسفه هنر است“.
استدلال های دقیق این فصل یادآور استحکام منطق است و همچنین لذتِ قدرتگرایی آن را هم به خواننده میدهد. در فصل دوم “هنر و بیان” به نظریه قدرتمند هنر به مَثابه بیانگری میپردازد. روندی که رمانتیسیسم، سمبولیسم، امپرسیونیست، اکسپرسیونیست را از خود متاثر میکند. این فصل کارکردهای نظری و زیر شاخههای فکریه به وجود آمده از این نظریه را مورد بررسی قرار میدهد، و ضعفها و نقدهای آن را در انتهای فصل بیان میکند. در متن میآید” عمدهی هنر بیانگرایانه است، اما چنین نیست که همه هنر بیانگر هیجان باشد. بخش بزرگی از هنر سده بیستم، به جای آنکه به بیان هیجانات بپردازد، به عرضه مفاهیم همت گمارده است.”
کتاب در فصل سوم به نظریه فرمالیسم و فرمالیسم نو با عنوان هنر و فرم که یکی از مهمترین جریانهای فکری پشتیبانِ هنر مدرن است، میپردازد. نظریهای که کوبیسم، مینیمالیست و هنر انتزاعی(abstaction) را پشتیبانی کرد. این نظریه با قدرت فراگیر و تحلیلی خود، همه جهان را تسخیر کرد. از کارهای ابتدایی انسان تا آثار متاخرِ جهان به عنوان ((هنر)) دفاع میکرد. فرمالیست معتقد بود، دغدغه اصلیِ هنر کاوش در فرم است، و این فرق اصلی قلمرو هنر از سایر کاربستهای انسانی است. با آنکه عمده اندیشهورزی فیلسوفانِ فرمالیست دربارهی آثار هنری، به طراحی و شکلِ آنها مربوط میشود، اما کارول نقطه ضعفِ این نظریه را در دیدگاهشان به تاریخ میداند، هر چند نو فرمالیستها آن را حل کردند اما کارول آنها را درباره آثاری که در طول تاریخ واجدِ محتوا نیستند مورد پرسش قرار میدهد. چالشهای فکری این فصل جذاب و تحریکبرانگیز است. در ادامه، فصل چهار به هنر و تجربهی زیباشناسانه میپردازد.” تجربهی زیباشناسانه عبارت است از ارزیابی طراحی و شناسایی صفات زیبایی شناسانه و توجه به کیفیات زیباییشناسانه و فرم های هنری و تامل درباره آنها” کارول در این فصل به این میپردازد که تجربه زیباشناسی، بُعد مهمی از تجربه هنر است، ولی کل ابعاد آن نیست.
این نظریه به این دلیل که زیر ساختهایش را فلسفه قارهای شکل داده، و کارول فیلسوفی تحلیلی است، به همین دلیل این فصل را به خوبی فصلهای دیگر شرح و بسط نمیدهد. و با اصولی منطقی به شرح و بررسی مفاهیمی به شدت انتزاعی میپردازد. پس از آن کتاب در فصل پنجم به جدیدترین نظریههای مسلط هنر، از جمله نظریه نو ویتگنشتاینی (Neo-Wittgensteinianism) و نظریه نهادی یا حلقه هنری(Theory of the Art Circle) و نظریه تعریف تاریخی(Historical Definition Of Art) میپردازد. تفکر ویتگنشتاینی، تعریف هنر را به پارامترهای هم خانواده همچون بازی، ورزش، کاسته میکند و برخوردی متفاوت با تعریف هنر میکند، کارول به خوبی این روند را بررسی و اِشکال یابی میکند.“وایتس باور داشت که در گذشته خطای اصلی فیلسوفان هنر این بود که با فرض تعریفپذیری هنر، با آن به مَثابه مفهومی بسته، و نه باز، برخورد می کردند.”
هنر در دوران جدید بیشتر از آن که درگیرِ خلق اثر هنری با تفکرات والا باشد در پی پرسش از خود هنر است! این وضعیت در تفکرهای معاصر هم برای پاسخ به چیستی هنر و فلسفه هنر، چالش به وجود آورد. از این رو فلسفهی هنر از هستی شناسی هنر به سوی معرفت شناسی و رفتارشناسی هنر گرایش پیدا کرد. نظریهی نو ویتگنشتاینی و به طور جدی، پس از حضورِ جرج دیکی و جریانِ اصلی حلقه هنری و نظریه نهادی و تعریف تاریخی و همچنین دیگر خرده جریانهای فکری معاصر در هنر رو به سوی این معرفت شناسی داشتند.
در این فصل پس از شرح نظریه نهادی، کارول با دقتی وسواس گونه چنان نظریه نهادی را نقد میکند که گویی به شدت با جریان این نظریه در جهان مخالف است. و در ادامه به شرح نظریهی تعریفِ تاریخی هنر میپردازد و در ادامه به نفد آن در کتاب میآید” هنگامی که جعبه بریلوی اندی وارهول در ۱۹۶۳ پدیدار گشت، پرسشهایی درباره جایگاه هنری آن پیش آمد. خوب این جعبه دقیقا مشابه قوطیهای صابون بریلو در خوار و بار فروشیها بود.آن قوطیها آثار هنری نبودند.
چرا بایستی جعبه وارهول، که عین آنها بود، اثری هنری شمرده میشد؟ آیا این شوخی شیطنت آمیز و یا حتی بدتر، دغل کاری نبود؟…. در این بستر تاریخی، جعبه بریلوی وارهول را میتوان به مثابه بخشی از گفت و گو یا مکالمه جاری در جهان هنر به تصور آورد. به دیگر سخن، جعبه بریلوی وارهول به شیوه ژَرف بینانه این پرسش را پیش میکشد که ((هنر چیست؟))” کتاب در این فصل به پایان میرسد و تلاش خود را کرده است تا خوانندگان خود را از یک مسیرِ تحلیلی به دورهی نظریههای مهمِ فلسفه هنر برساند و حتما شما را قانع کند که با خود این پرسش را داشته باشید که “اگر هنر را نتوان تعریف کرد، پس چگونه هنر را تشخیص میدهیم؟“ این کتاب را مجبوریم بخوانیم تا تکلیفِ خود را با این پرسشِ مهم در بسترِ تفکرِ معاصر روشن کنیم.
کتاب درامدی بر فلسفۀ هنر با ترجمۀ روان و فوق العادۀ دکتر صالح طباطبایی اثری است که به راستی به چندین بار خواندن می ارزد. من نیز با نویسندۀ مقاله کاملاً همرأی ام که باید این کتاب مهم را خواند. با سپاس و احترام یک دانشجوی دکتری فلسفۀ هنر