تعلیق معلق در آثار هانی نجم در گالری دید
نگاهی به آثار هانی نجم در گالری “دید”
سایت تندیس به قلم سحر افتخارزاده
تعلیق معلق
نمایشگاه آثار طراحی و نقاشی هانی نجم با عنوان تعلیق(در فارسی) و معلق(در انگلیسی) مجموعهای است از برخوردهای مختلف این هنرمند با وضعیتی که از منظر او وضعیت غالب انسان معاصر است. طراحیهای کوچک روی کاغذ از فضای داخلی اتوبوس بی آر تی، پرترههای نقاشی شده روی بلیطهای مترو و لنگه کفشهای یافته، و نقاشیهای بزرگتر روی بومهای مثلثی، دایره و کادر معمول مستطیل از میان آثار پنج سال اخیر هنرمند انتخاب شدهاند و غیر از سه اثر همگی حول مکان و موقعیت واحدی میگردند؛ همچنان اتوبوس و مترو و آدمهای فریز شده در این جعبههای متحرک.
رنگ در آثار نجم تند و خام به کار رفته و در اغلب آثار در پالت زرد تا قرمز میگنجند. رنگهایی پر از هجوم بیامان و زننده زندگی که در تضاد با مضمون تاریک و فروخورده آثار قرار میگیرند. پرسپکتیو تخت، رنگهای خام، دورگیریهای صریح فیگورها و خامدستی تعمدی در طراحی ویژگیهایی است که آثار نجم را در شیوه Naïve قرار میدهد. واژه Naïve همچنین به انسانی ساده لوح اطلاق میشود که به سادگی هر چیزی را میپذیرد و باور میکند. این پذیرش ساده لوحانه وضعیت موجود در کارکترها و نیز در نوع نگاه سرراست، اهلی نشده و بدون پیچیدگی خودِ هنرمند به موضوع و انتخاب المانهای تصویریاش دیده میشود.
المانهای آثار نجم و متریال بازیافتی مورد استفاده در برخی آثار او به فردیتی اشاره دارد که در همهمه یکسانسازی مدرنیته و شتاب مصرفگرایی گم و فراموش شده. صورتهای نقاشی شده بر بلیطهای مترو با همه تفاوتهای ظاهری و حالتهای روانشناختی گوناگونشان بر پترنی مشترک در حال شبیه شدناند. مردم فشرده در اتوبوسها که بیحرکت و بیکنش در انتظار رسیدن، ایستادهاند گویی هیچ کجا نمیروند. فقط در نکبتی که در آن گرفتار آمده و به آن خو گرفتهاند از نقطهای به نقطهای همارز جابجا میشوند. اما با این همه خود هنرمند گرفتار این فروخوردگی نیست و میتوان شور و تحرک زندگی را در پالت رنگی وی و امضای بزرگ پای آثارش که فریاد میزند “من اینجا هستم، ببینید من را!” دنبال کرد.
وارونگی بعضی آثار نجم که یادآور آثار وارونه جرج بازلیتس است در ترکیب با رنگهای زنده و صریح آثار ابهام معنایی خود را از دست داده. همچنین در دو اثر نمایشگاه شاهد وضعیتی غیر عادی هستیم که به گونهای غیر عادی وارونه شده. ترکیب این دو وضعیت غیر عادی یکدیگر را خنثی کرده و دلیل وارونگی این دو اثر اینچنین زیر سوال میرود. وضعیتی که در آن فیگورها سرهای بریدهای روی میز غذاخوری خود دارند به اندازه کافی حاوی تعلیق هست، حال کارکرد وارونگی مضاعف این موقعیت چیست! همچنین “وارونگی” در بعضی آثار به گونهای است که گویی تنها تابلو را وارونه آویخته باشیم و در بعضی دیگر به صورت جابجایی جاذبه خود را نشان میدهد. گویی هنرمند هنوز به نتیجه نرسیده کدام وارونگی را مدنظر دارد؛ آیا اوست که به جای پا روی سر ایستاده و جهان و آدمهایش را وارونه میبیند و یا خودش سرپا ست و این آدمها هستند که در منظر او آویزان شدهاند!
در میان آثار این نمایش دو اثر با رنگهایی درخشان و شبرنگ بر زمینه تیره کار شدهاند. هنرمند در این دو اثر با فضای تازهای که به واسطه پالت رنگی متفاوت ایجاد کرده توانسته از دیگر آثار فاصله بگیرد و از سطح نقد اجتماعی موجود در آنها عبور کرده وارد لایههای معنایی دیگری شود که به نوعی میتوان آنها را روانشناختی و سمبولیستی خوانش کرد. فیگورها در این دو اثر به نقاشیهای اقوام ابتدایی بسیار نزدیک شده و قرارگیری آنها در کنارهم یادآور نوعی رقص آئینی است. افزودن چنین وجهی بر مضمون اولیه در این آثار بسیار موفقتر از سرهای بریده روی میز غذاخوری، تعلیق را وارد کادر کرده است.
چیدمان لنگه کفشهای نقاشی شده گذشته از آن که بسیار بیهدف و بدون اندیشه در گوشهای از گالری قرار گرفته، تک افتاده و مهجور بنظر میرسد. هانی نجم آثار دیگری نیز بر اشیاءِ یافته یا بازیافتی در طول دوره کاری خود تولید کرده است که این کفشها میتوانست در نمایش دیگری در کنار آن آثار قرار بگیرد و یا در همین نمایش در تعاملی با تابلوها تکمیل کننده مضمون مورد نظر هنرمند باشد. همچنین است وضعیت یک تابلوی دایره شکل و دو تابلوی مثلثی که همچون اشارهای گذرا به مجموعهای متفاوت از آثار هنرمند از گوشه چشم مخاطب میگریزند. شاید شایستهتر آن بود که در انتخاب و چیدمان آثار دقت و ظرافت بیشتری بکار رود و برای مثال به جای تابلویی از سال ۹۱ آثار جدید دیگری از هنرمند بر دیوار گالری قرار بگیرد.
نقد قبلی این نویسنده را اینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- نقد نمایشگاه پیله در گالری نگاه به هنربانی بابک حقی