هنر محیطی و محیط زیست با شیوههای جدید بیان هنری
دربارهی نمایشگاه «دَمیک» در گالری هپتا
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
پس باید به انتظار نشست
اگر ریچارد لانگ، رابرت اسمیتسون، اندی گلدوورتی و دیگران زمین را به مثابه ابزار خلق اثر هنری خود تبدیل کردند، اما در عینحال این فرصت را فراهم کردند تا ما متوجه تغییراتی که با حضور و زیستمان بر روی زمین و طبیعت اطرافمان ایجاد کردهایم، بشویم. به این ترتیب بود که هنرها و رسانههای جدید هنری با محیط زیست، طبیعت و محیط زیست پیوند خوردند. از آن دوران، از نیمهی دوم دههی ۱۹۶۰ و نخستین سالهای دههی ۱۹۷۰ تا به امروز این پیوند حفظ شده است و این باور را در بطن هنر معاصر پرورانده که یکی از وظایف هنر و به تبع آن هنرمند معاصر یادآوری وضعیت بحرانی محیط زیست به بینندگان است.
حال چند سالی میشود که موضوع محیط زیست به تولیدات هنری ایران هم اضافه شده است، بیشتر به تبع آنچه در جهان هنر رخ میدهد و کمتر به مثابه یک عمل خودانگیخته. هر چند که امروزه با اهمیت یافتن تدریجی مسائل مربوط به محیط زیست، اجرای پروژههای محیط زیستی به یک مسألهی پرطرفدار تبدیل شده است. نمایشگاه «دَمیک» با همین فکر برگزار شده است. آنچه در این نمایشگاه میبینیم یادآور پیوند ابزارهای جدید بیان هنری و موضوع محبوب محیط زیست است. نمایشگاهی که به کوشش محمود مکتبی و با حضور ۶ هنرمند برگزار شده است.
نوشتهی کوتاه نمایشگاه اما با یک تفاوت آغاز میشود؛ «رابطهی انسان با زمین به عنوان زیستگاه، دغدغهی مشترک هنرمندان حاضر در این نمایشگاه است.» این جمله به واقع در تلاش است تا به یک ارتباط استعاریتر هم اشاره کند، یعنی پیوند هنرمندان این نمایشگاه و مجازاً انسان با زمین. هر چند که اشاره شده که این پیوند زمین را به عنوان زیستگاه در نظر گرفته، اما علناً این نسبت با توجه به تأکید جملهی اول و البته عنوان نمایشگاه اشارهای است کهنتر به یک مفهوم. خود نوشته این رابطه را توضیح میدهد: «… دَمیک عنوانی است که به کهن بودن این رابطه اشاره دارد؛ «دَمیک» صورت دیرینهی کلمهی زمین است.»
بر اساس این نوشته آیا قرار است تا رویکرد نمایشگاه دَمیک یک رویکرد تاریخی باشد؟ یعنی در پی کشف، جستجو یا طرح پرسش دربارهی این رابطهی کهن است؟ با نگاه به آثار نمایشگاه خیلی نمیتوان شاهد چنین رویکردی بود. به واقع هنرمندان حاضر با ابزارهای مختلف بیشتر به سراغ خود مفهوم محیط زیست رفتهاند بیآنکه در پی رابطهی شخصی باشند. شاید تنها در چیدمان فرناز مختاباد بتوان یک رابطهی شخصی – و نه تاریخی – را مشاهده کرد، جایی که هنرمند میکوشد تا لااقل در نوشتهاش با ارجاع به یک حکایت کودکانه به نوعی موضوع را به زندگی و گذشتهی خود پیوند زند. بهجز این اثر در دیگر آثار ما شاهد بنا شدن نمادهایی برای طبیعت و تلاش ویرانگرانهی انسان هستیم، بیآنکه احساس شود این موضوع دغدغهی شخصی هنرمندان است.
به عنوان مثال در اثر عذرا بیکدلو، گلدانهای سیمانی به شکلی نمادین جانشین ویرانگری انسانی شده است که محیط زیست گیاه را به عنوان نماد طبیعت تنگ کرده است. همچنان که اثر مولود پیلهور ابریشم و پرفورمنس علی خالقی هم بیشتر بر ویرانگریهای انسان اشاره دارند تا به موضوع و نگاهی شخصی.
مسألهی مهم در این نمایشگاه گویا کوشش برگزار کنندگان برای استفاده از همهی رسانههای جدید است. چنانچه در این نمایشگاه تقریباً همهی انواع و رسانههای جدید به کار رفته است؛ از پرفورمنس (علی خالقی) تا ویدئو در اثر سارا شاهمحمدیان، چیدمان تعاملی در اثر مولود پیلهور ابریشم، چیدمان در اثر مهدیه صفیپور و عذرا بیکدلو. به این ترتیب در این نمایشگاه به صورتی ضمنی میتوان رابطهی مابین هنرهای جدید و موضوع محیط زیست را که در ابتدا به آن اشاره کردیم را مشاهده کرد.
اما نگاه نمادین به ابزار در این نمایشگاه مهمتین حربهی هنرمندان حاضر است؛ به واقع همین تأکید بر نمادها ست که مانع شکلگیری رابطهی مستقیم مابین هنرمند با موضوع میشود. میتوان به این شکل موضوع را توضیح داد هر هنرمند ترجیح داده تا با ساده کردن موضوع مورد نظر و تبدیل آن به نمادهای آشنا کار را ساده و همهفهم کند بیآنکه مجبور به خلق یک تمثیل شخصی باشد که به طور طبیعی ارتباط بین بیننده و هنرمند را سخت میکند.
از یک طرف این نوع نگاه در مورد چنین موضوعی به واسطهی کارکرد آثار قابل پذیرش است چون هدف برقراری ارتباط مستقیم مابین بیننده و اثر هنری است. ولی شاید این حقیقت بیشتر در مورد آثاری مصداق داشته باشد که به شکل انواع هنر محیطی و در سطح زندگی روزمره اجرا میشود و نه در نمایشگاهی که با عنوان «دَمیک» بر رابطهی بین تاریخ و محیط زیست اشاره دارد و در یک نگارخانهی هنری با مخاطبان محدود اجرا شده.
بر این اساس میتوان فکر کرد که نمایشگاه دَمیک به واسطهی همین موضوع متضرر شده؛ این نمایشگاه برای چه مخاطبی و در چه شرایطی برگزار شده؟ آیا بینندهی عامتر را در نظر گرفته؟ در این صورت آیا اجرای آثار در یک محیط وسیع شهری و خارج از فضای داخلی نگارخانه مناسبتر نبود؟ یا هدف مخاطب خاصتری بوده و نمایشگاه در پی یک دیدگاه استعاری به موضوع بوده است؟ که به این ترتیب آثار میبایست به قاعده در پی برقراری پیوند ذکر شده در نوشته باشند، اتفاقی که قاعدتاً از طریق اضافه کردن وجوه فردی به آثار ممکن میبود. اتفاقی که کم و بیش در آثار نمیافتد. پس آنچه میبینیم بیش از آنکه موفق به برقراری پیوند بین تاریخ و گذشتهی ما با زمین باشد که در عنوان نمایشگاه، «دَمیک» و نوشتهی کوتاه نمایشگاه مورد تأکید قرار گرفته، در پی بیان صریح موضوع رفتهاند.
نمایشگاه «دَمیک» حاکی از تلاش گروهی هنرمند برای بیان یک وضعیت جهانی است و شاید نه یک دغدغهی فردی. با اینحال با مشاهدهی این آثار میتوان به آیندهی حرفهای هنرمندانی امیدوار بود که کوشیدهاند تا همپا و همقدم با جریانات هنر معاصر آثارشان را خلق کنند. زبان و بیان شخصی به مرور حاصل میشود و به تجربه، پس باید به انتظار نشست.
نقد نمایشگاه قبل به قلم حافظ روحانی را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
برگزاری نمایشگاه عکس گالری طراحان آزاد در خانه متروکه
برگزاری نمایشگاه عکس گالری طراحان آزاد در خانه متروکه دربارهی «پروژهی متروکهها»، نمایشگاه عکس آزاده بهکیش سایت تندیس به قلم حافظ روحانی احساساتی نشو! نوشتهی آزاده بهکیش بر «پروژهی متروکهها» واجد اطلاعاتی است که مستقل از نمایشگاه، به خودی خود تکان دهنده است و بیننده را جلب میکند. به واقع اطلاعات آماریای که هنرمند در نوشتهاش به آنها استناد کرده میتوانند موضوع مقالات و مطالعاتی جداگانه قرار بگیرند که از یک طرف به ما کمک میکند تا صحت و سقمشان […]