نقد نمایشگاه عکس دال های ضمنی در گالری محسن
نمایشگاه گروهی عکاسی
سایت تندیس به قلم نویسنده مخاطب مژگان الهی
نمایشگاه دال های ضمنی به همت گالری محسن از تاریخ ۹ الی ۲۸ تیر ماه ۱۳۹۶ برای بازدید عموم و به صورت رایگان برگزار شد. در مجموع ۱۹ اثر در این گالری ارائه شده است، همچنین آثار ارائه شده در نسخه هایی با سایزهای متفاوت جداگانه قابل خریداری بودند. چینش آثار در نمایشگاه مطابق با رویکرد خود گالری مدرن و در ابعاد بزرگ و قاب های ساده است.
نام نمایشگاه برگرفته از اصطلاحی از رولان بارت (یکی از مهمترین منتقدان ادبی) است که بر پونکتوم (معناهای که مخاطبان خاص متوجه آنها میشوند) متفاوتی از استودیوم (معناهای که مخاطبان عام متوجه آنها می شوند) موجود در تصویر اشاره میکند.
در این نمایشگاه آثار سه عکاس جوان، نیما علیزاده، وحید دشتیاری و علیرضا زنگی آبادی در آن به نمایش در آمده است. هر سه عکاس مطابق کاتالوگ نمایشگاه متولد دهه ۶۰ بوده و به جز زنگی آبادی که دانش آموخته مهندسی مکانیک است و عکاسی را با دورههای عکاسی مهرداد افسری شروع کرده است، دو هنرمند دیگر دارای مدارج آکادمیک در زمینه عکاسی هستند.
هنربان نمایشگاه نیز مهرداد افسری است که وی دانش آموخته رشته عکاسی است و سابقه تدریس، داوری، سخنرانی چندین جشنوارهی هنری داخلی و خارجی و نمایشگاه گردانی چندین نمایشگاه از فعالیت های اوست.
در این نمایشگاه هر یک از عکاسان به شیوه خود رابطه عکاسی و دلالت عکس بر بودن چیزی در لحظه عکاسی را، حال در ذهن و یا در چارچوب عکس، به تصویر کشیدهاند. در ادامه درباره سه مجموعه به صورت موجز توضیحاتی آورده شده است.
مجموعهی آنجا بودی بیآنکه بدانی اثر نیما علیزاده در قطع متوسط، سیاه و سفید و تا حدودی به صورت صحنه پردازی عکاسی شده است. در تمامی عکسها زنانی با مقیاس کوچک در مرکز تصویر قرار دارد که با طبیعت اطرافش که گاهاً ساخته دسته بشر است و مقیاس بسیار بزرگتری نسبت به سوژه انسانی درون تصویر دارند محصور شده است. کادر بندیها به گونهایی است که نقطه تمرکز در عکس، زن موجود در تصویر است. این موجودات لیلیپوتی در واقع تصاویر زنانی است که قبلتر در استودیو عکاسی شده و سپس در مقیاسی کوچک در موقعیت قرار گرفته و باز عکاسی شدهاند. این مجموعه نشان دهنده آن چیزهای است که باید حضور داشته باشند اما دیده نمیشود و نیز آنچه که حضور ندارد اما با این حال احساس میشود.
از نگاه علیزاده، مفهوم عکس از این آگاهی نشأت میگیرد که نبود هر چیز تأثیری به مراتب عمیقتر از حضور آن دارد و همانطور که در استیتمنت علیزاده برای مجموعهاش آمده “شهر با همهِ همهمهاش جایگاه این آدمهاست و طبیعت با همه آرامشش مامنشان و نیت عکاس همراه کردن آنها در این سفر است که بدلیل بودنشان در عکس، این احساس را به وجود آورد که آنجا بودهاند”، اما در عکسهای این مجموعه، هدف اصلی عکاس ناپیداست و عکسها به دلایل زیباشناختی و فرمی قابل تامل هستند و نه مفهوم آنها و دلیل اینکه تمامی سوژهها زن هستند نیز نامشخص است، مثلا دلیل آن اینست که زن نشانه طبیعت است؟ آیا این دوگانه طبیعت و فرهنگ، تبعیض جنسیتی و وابسته کردن زن به طبیعت و عقل و فرهنگ به مرد را باید همچنان ادامه داد؟ و یا چرا از فضاهای طبیعی شهری و دست ساز بشر استفاده شده است و مطابق استیتمنت فوق الذکر هنرمند بهتر نبود از فضاهای طبعیت بکرتری استفاده میشد؟
مجموعهی «درآن است آنچه در آن است» اثر وحید دشتیاری در قطع متوسط، سیاه و سفید و تا حدودی به صورت صحنه پردازی عکاسی شده است. عکسها نشان دهنده مکانهای طبیعی است که در آن اسباب بازیهای بچگانه در بخشی از تصویر قرار دارد. او با این عنوان به درون منظرهای اشاره کردهاست که اشیاء به جا مانده از کودکی مانند یک توپ کوچک یا شمشیر پلاستیکی بدون نیاز به بودن کودکی در آن میتوان واقعیتی را که در گذشته در آن صحنه اتفاق افتاده است را بیان کنند.
هر چند عظمت دنیای پیرامون اسباب بازیها، جنگلهای انبوهِ پر از جزییات است و در آن مکان اسباببازیها به مثابهی سوزنی در انبار کاه هستند، به گونهای که انگاری طبیعت پیرامونشان آنها را بلعیده و بخشی از خود کرده است، مانند خاطراتی دور از کودکیهایمان که در ذهنهای پیچیده و پر از دغدغه امروزی ما که گه گاهی ما را یاد کودکیمان، ترسها و یا لحظات شاد بازیهایمان میاندازد، اما اسباب بازهای انتخاب شده مانند انتخاب یک توپ سفید در مجموعه¬ی پر کنتراست درختان اطرافش مانند یک نقطه بیتعادلی در تصویر عمل میکند، نه بخشی از آن.
مجموعهی دیگران اثر علیرضا زنگی آبادی در قطع بزرگ و متوسط، رنگی و به شیوه نئو توپوگرافی [۱] عکاسی شده است. این مجموعه شامل مناظر شهری است که ملامال از بینظمی برجهای شهری است و در کنار آنها زمینهای بایر که به زودی آماده ساخت و ساز میشوند (به دلیل وجود ماشین آلات شهری) به چشم می خورند و به طرزی ملالانگیز شاهدی بر بهم ریختگی حاکم بر فضا شهر است، چهرهای آشنا از حرص آدمها برای ساخت و ساز بیشتر و ترس از انفجار افزایش جمعیتی که مانند شهرها بیهدف فقط رشد میکنند و افزایش مییابند. این مجموعه اشکالات پرسپکتیوی کوچکی دارد که بعضا ساختمانهای درون تصویر را نیز دچار انحاء نه چندان محسوس کرده است که قابل اعقماض است.
در آخر، رویکرد اخیر گالری محسن در جهت برگزاری نمایشگاههایی برای ارائه آثار عکاسان جوان و همچنین نمایشگاههایی با موضوعات زیست محیطی و اتفاقات سالهای اخیر که متاثر از زندگی کنونی بشر است مانند نمایشگاههای پوست، گوشت و استخوان و اخبار کذب و علوم جعلى، قابل تحسین است، علی الخصوص در برهه حساس کنونی که مسائل زیست محیطی و انسانی، مسئله قابل تاملی شده است و در سطح جهانی دستمایه بسیاری از مدیومهای کنونی است، اما رویکرد ساده نویسی استیتمنتهای نمایشگاه رویه خوبی است که بهتر بود گالری محسن، هنربان نمایشگاه و خود عکاسان برای این نمایشگاه اتخاذ میکردند. همچنین مطابق کاتالوگ نمایشگاه که بخشی از کتاب علیه تفسیر سوزان سونتاگ (نویسنده، نظریهپرداز ادبی و فعال سیاسی آمریکایی) در آن آورده شده است و با این مضمون که روزگار تاویل آثار هنری به سر آمده است و این حواس هستند که اهمیت پیدا کرده اند، آثار ارائه در این نمایشگاه نیز ممکن است نشان دهنده چیزهای متفاوتی برای هر کسی باشند، هر چند مجموعه عکسها در بر انگیختن احساس بیشتر در بیننده و وفاداری به استیتمنت نمایشگاه و مجموعه عکسها، آن گونه که باید و شاید موفق نبوده است.
۱- نئو توپوگرافی اصطلاحی ابداع شده توسط ویلیام جنکینز در سال ۱۹۷۵ برای گروهی از عکاسان مانند ویلیام آدامز است که از مناظر شهری عکاسی میکردند و همچنین برگرفته از نام نمایشگاه New Topographics: Photographs of a Man-Altered Landscape که در فوریه ۱۹۷۶ در امریکا برگزار شد.
نقد دیگر از این نمایشگاه به قلم مریم روشن فکر را اینجا ببینید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
بازی دالهای ضمنی در عکاسی | نقد نمایشگاه عکس
بازی دالهای ضمنی در عکاسی | نقد نمایشگاه عکس نقدی بر نمایشگاه عکس دالهای ضمنی در گالری محسن هنرمندان:نیما علیزاده، وحید دشتیاری، علیرضا زنگیآبادی گرد آورنده: مهرداد افسری ضمانتهای پنهان بودن سایت تندیس به قلم مریم روشنفکر ضمانتهای پنهان بودن راهی که عکاسی به سوی دیدن میگشاید، در برابر جهان و رابطه چشم و ذهن قرار گرفتهاست و آن را از نو تعریف میکند. و به این ترتیب است که دلالتهای ضمنی میتوانند شکل بگیرند. در نمایشگاهی که اینک در […]