فقدان دوران فلز نقدی بر نمایشگاه ۲:۳۰ دقیقه بامداد حامد نورایی
گالری طراحان آزاد
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
فقدان دوران فلز
ما انسانها را خالقان معنای نشانهها میدانند. عالمان معتقدند ما هستیم که معانی نشانهها را میسازیم. این فعل با اعمال معنابخش انجام میگیرد؛ اشیا و نشانهها به خودی خود معنایی ندارند، زمانی معنا مییابند که ما به آنها معنا دهیم.
هر مقولهای در هنگامیکه مورد توجه انسان قرار میگیرد مفاهیم و معناهای متفاوتی را بروز میدهد، شاید اولین تعریف کاربردی هنر همین باشد.
آنچه در طبیعت به وفور یافت میشود، مجموعهای از مواد و متریالهایی است که اشکال متفاوتی را در طول زمان به خود گرفتهاند.
انسان در طی سالها زیستن بر روی زمین، این اشیا را پدید آورده و خاطرات همراه با این اشیا، در طی این زمانها احساسات متفاوتی همچون غم غربت را از زمانهای دور تا زمانهای نزدیک حمل میکنند.
این هفته شاهد نمایشگاهی هستیم از حامد نورایی هنرمند جوانی که با خاطرات، عکسها، و فلزات، ترکیبی خلاقانه را در معرض نگاه مخاطبان خود قرار داده است.
حامد نورایی متولد ۱۳۶۹ در زاهدان، و کارشناس ارشد گرافیک است. وی کارنامهای پرکار و فعال را از سالهای ۱۳۸۷ تاکنون رقم زده و در نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری با مدیاهای عکس، حجم و نقاشی حضور داشته است. شاید اصلیترین کارمادهی آثار نورایی فلز است. فلز از دیرباز نماد پاکی، قدرت و جاودانگی بوده و در اساطیر و داستانوارههای ایرانی وسیلهای است برای در بند کشیدن نیروهای اهریمنی، از این رو است که همواره با جاودانگی و بیمرگی پیوندی خاص برقرار میکند.در داستانهای آفرینش زرتشتیان، این عنصر، جهان آفرینش اورمزد را از پلیدی اهریمنان پاک میکند و در قرآن کریم هم فلزات بهخصوص آهن دارای ارزش نمادین و مقدس است. خداوند در سورهی حدید از آهن بهعنوان هدیهای الهی برای مردمان با ایمان یاد میکند. که به همراه پیامبران و ترازوی عدالت نازل گردیده است.
کارکرد اسطورهای فلز در آثار نورایی گاه بهعنوان بستر عناصر بازنمایی همچون عکس و شناسنامه مطرح میشود و گاهاً در ساحتی مستقل و نمادین بهکار رفته است.معنابخشی هنرمند در توجه به مواد و گذر از کارمادههای سنتی آثار تجسمی مانند رنگ و بوم، لحنی مفهومی به آثار بخشیده است؛ که این لحن خواستگاه شخصی و تجربهی فنی نورایی را قوام میبخشد؛ دریافت هستی شناسانه وی از مرگ و انهدام، در اشارهای ضمنی به جنگ و خاطره، مخاطب را با خشونتی شاعرانه مواجه میکند.
در بدو ورود به نمایشگاه، مخاطب با قاب عکس کوچک و قدیمی در پس شیشهای بافتدار مواجه میگردد.
شمایل دو زن و یک مرد در میان آنان، که خطی قرمز از پشت عکس و در طول قاب آنها را حمایت میکند. وجود این خطوط قرمز به انحاء مختلف در دیگر آثار هنرمند تکرار شده است؛ خطوطی که نماد مفارقت و جدایی است. در اثری دیگر که فاقد هرگونه تصویر بازنمایانه واقعگراست؛ شاهد صفحهی فلزی افقی هستیم که خطی قرمز از میان آن عبور کرده است.معنادهی نورایی به عناصر اولیه مانند خط، بافت و فلز در مسیر تکامل زیباییشناسی شخصی او در مرزهای هنر تجریدی و آبستره قدم برمیدارد. حضور تصاویر کهنه از عکسهای پرسنلی مردان و زنانی که قطعاً رابطهای خونی با هنرمند داشتهاند، روی صفحات فلزی برش خورده، نمایی از انهدام و فقدان پاکی و نورانیت در زمان از دست رفته است. زمان به تاراج دهندهی روابط و عواطف میان پدران و فرزندان، مادران و کودکان است؛ زمانی مالامال از جنگ و طغیان، طبیعت و تقدیر.سوژهها و مفاهیم بهکار رفته در آثار هنرمند پس از آخرین نمایشگاه انفرادی او در گالری مهروا، بهسمت خلوص و شفافیت بیشتری گام برداشتهاند، بهخصوص در نحوهی کاربرد متریال و گسترش نقش بافت و سطح فلزات در ساحت نشانههای شمایلی به نمادین.
در تنها اثر فاقد عنصر فلزی و نقاشانه، ردپای آثار گذشتهی نورایی به چشم میخورد، اثری با ابعاد ۶۰×۶۰ سانتیمتر و کادر مربع، این کادر میتواند منبعث شده از عکاسی قطع متوسط باشد.
کادر مربع در مفاهیم بصری تنها جداکنندهی اثر از محیط پیرامون است و کمترین نیروی تصویری را ایجاد میکند؛ که نوعی گریز از سنت نقاشی متداول است. از عناصر تشکیلدهندهی این کار، نقاط قرمز عمودی در سمت چپ است؛ که در بالای آن پرترههایی نصب شده، که با رنگی خنثی محو گردیدهاند و در سمت راست، عکسی یادگاری الحاق شده که در تقابلی معنایی با عناصر سمت چپ قرار میگیرد. رابطهی پرترههای تک افتاده با عکس دستهجمعی را نقاط قرمز تعریف میکنند. جدا افتادن و فقدان روابط منسجم خانوادگی در تاراج روزگار، میتواند مفهوم مشخص این اثر بهشمار رود.در این نمایشگاه، نورایی سعی در عبور از عنصر فلزی داشته است، اما غالب آثار تأثیرگذار با فلز کار شدهاند، بهخصوص دو نمونهی مشخص که فاقد عناصر بازنمایانه بوده و بیان بصری خود را در حوزهی آبستره گسترش دادهاند، این آثار گرچه دارای غنای بصری هستند، اما تنها در بستر مفهومی نمایشگاه و با تکیه به آثار مختلط هنرمند تأثیرگذاری بر مخاطب را حفظ کردهاند. حضور خط قرمز، عکسهای قدیمی و بافت فلزی و رنگی، پدیدارهای معنابخش و همنشینهای مرتبطی هستند که بیان بصری نورایی را تکامل میبخشند.یازده اثر بهنمایش گذاشته شده در این کارنما همراه با بیانیه، سعی در شکل دادن روایتی دارند که در عین شاعرانگی و رازآلودگی دارای صراحت در بیان بصری هستند. درک شفاف نورایی از چگونگی و چیستی آنچه بیان میکند، همراه با تکنیک شخصی او، میتواند نویدبخش حضور هنرمندی توانا در افق آیندهی هنر معاصر باشد.
نقد نمایشگاه قبل به قلم جاوید رمضانی را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
نقد نمایشگاه چیدمان نسیم گلی | نمایشگاهی میان سفیدی و سیاهی
نقد نمایشگاه چیدمان نسیم گلی | نمایشگاهی میان سفیدی و سیاهی نقدی بر نمایشگاه نظام ناحیهای در گالری نک سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی رابطهی عکاسی و مطلقیت سیاه و سفید فرضی مثالی است. انسان متولد میشود و از دنیا میرود، مثالی از سیاهی و سفیدی اینکه ورود انسان آغاز روشنی و سفیدی است، و یا سیاهی خود قابل تأویل و منوط به دیدگاه هر فرد است. اما اساس عکاسی و تصویر عکاسانه شکلگیری پلهها و اندازههای خاکستری، تحت […]