چشمهای شسته و نقاشان انتزاعی در گالری فرمانفرما
نقد نمایشگاه نقاشی «درنگ فرم و رنگ» در نگارخانه فرمانفرما
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
چشمهای شسته
برگزارکنندگان نمایشگاه «درنگ فرم و رنگ» ترجیح دادهاند تا با ساده کردن شکل برگزاری نمایشگاه بینندگان را مستقیماً با آثار روبهرو کنند، بیآنکه با افزودن نوشته یا انتخاب عنوانی بخواهند مانع این ارتباط بلاواسطه شوند. نوشتهی کوتاه نمایشگاه به قلم تکتم فرمانفرمایی صرفاً اشاره به چند سطر بسیار مشهور از شعر سهراب سپهری است: «زیر باران باید رفت
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید…
شاید نقاشی انتزاعی تمرینی باشد برای این شعر سهراب.»
میماند پرسش از نحوهی انتخاب هنرمندان حاضر در نمایشگاه که شامل دو نسل با فاصلهی زمانی نسبتاً زیاد میشوند و البته در میانشان به اسامی چند تن از نقاشان برجستهی انتزاعی هم برمیخوریم. نسل جدیدتر که شامل سه نقاش میشود متشکل است از شاهپری بهزادی، علیرضا معصومی و حسین چراغچی که تاریخ تولدشان حدود ۱۲ سال اختلاف را نشان میدهد و از نظر رویکرد و نگاه هم تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر دارند. پس سخت بتوان آنها را در کنار هم قرار داده و بررسی کرد. کار این قیاس زمانی مشکلتر میشود که شاهپری بهزادی تنها یک اثر در نمایشگاه دارد و دیگران هر یک با تعداد فراوانتری از آثار حضور پیدا کردهاند.
از طرف دیگر رویکرد رضا حسینی (متولد ۱۳۲۶) و احمد نصراللهی (متولد ۱۳۳۰) هم شباهت چندانی به هم ندارد و هر چند هر دو از اساتید نقاشی انتزاعی ایران محسوب میشوند، ولی باز هم از جهت نگاه و رویکرد با یکدیگر تفاوت دارند. این موضوع را میتوان در تکنیک و شیوهی کاری دو نقاش برجستهی مذکور مشاهده کرد.
در نتیجه مشکل است اگر نمایشگاه «درنگ فرم و رنگ» را اصولاً مروری بر رویکردها یا شکلهای مختلف نقاشی انتزاعی ایران در نظر بگیریم، هر چند که با یافتن برخی شباهتها در آثار چند تن از نقاشان حاضر میتوان تداوم یک رویکرد را در آثار دو نسل مختلف دید، چنانچه تمرکز احمد نصراللهی بر انتزاع هندسی کم و بیش به شکلی دیگر در آثار شاهپری بهزادی هم دیده میشود، در حالی که این دو نقاش با هم ۲۱ سال اختلاف سن دارند.
همانطور که رفتار نصراللهی را میتوان به شکل دیگر در تعدادی از آثار علیرضا معصومی هم مشاهده کرد. هر چند این شباهتها بیش از آنکه نشانهی تأثیر مستقیم این نقاش بر دیگری باشد، بیشتر نشانهی تکرار الگوها و اشکال در گذر زمان و بروزشان در آثار هنری نقاشان دو نسل متفاوت است.
چنانچه شباهت مابین آثار نصراللهی و بهزادی را میتوان دو رویکرد مختلف به انتزاع هندسی در نظر گرفت که در آثار نصراللهی به سمت سنتهای تصویرگری آیینی و باستانی سوق پیدا میکند و در آثار بهزادی مشخصاً ملهم و متأثر از هنر ایرانی است. پس با وجود شباهت نوع نگاه، دو هنرمند به واسطهی توجه و تمرکزشان بر دو منبع الهام مختلف به نتایج متفاوتی هم میرسند که سخت بتوان یکی را ملهم از دیگری دانست.
همین شباهت را میتوان در رفتار نصراللهی در چند نقاشی و چند اثر معصومی هم مشاهده کرد. در حالی که نصراللهی چند تا از بومهایاش را بر مبنای یک الگوی هندسی سوراخ کرده، رفتار معصومی مبتنی بر برداشتن رنگ از سطح بوم با یک شیء تیز است که تفاوتهای ماهوی فراوانی با سوراخهای روی بوم در آثار نقاش مسنتر دارد. همانقدر که سوراخهای سطح بوم در آثار نصراللهی به نوعی تکرار رفتار مشابه در ظروف بازمانده از دوران پیش از تاریخ محسوب میشود، رفتار معصومی با هاشورهای عصبی و تند و تیز بیشتر حکایت از یک رفتار بیانگرایانه دارد.
در عینحال که وجوه تزئینی در آثار نصراللهی قویتر است (در یک نمونهی مشخص، یکی از بومها معلق در میان زمین و آسمان نصب شده و پشتش نوری روشن است تا جلوهی سوراخها به کمک نور به چشم بیاید). از طرف دیگر آثار معصومی بیشتر مبتنی بر فضای پرکار تیره و با هاشورزنیهای متعدد و عصبی است که بیننده را تا حدودی به یاد نقاشان اکسپرسیونیست میاندازد.
در این میانه، سبک ویژهی رضا حسینی از بقیه متمایز است. تکنیک او مبتنی بر به وجود آوردن لکههای رنگی وسیع بر سطح بوم است. این لکه رنگها فضای بوم را به سطوح مختلف تقسیم کرده و به نقاش امکان میدهند تا با کم و زیاد کردن رنگها فضاهای مختلفی را در حاشیهی سطح تابلو به وجود بیاورد. اما از سوی دیگر تفاوت رفتار هنرمند در لکههای رنگی که به طور معمول به بیننده امکان میدهد تا جهت و حرکت قلممو را تعقیب کند در مقابل تختی رنگها در حاشیه باعث ایجاد توهم بعد و عمق در تابلو شده و بیننده را گیج میکند.
در مواردی رفتار حسینی بیننده را به یاد عوارض طبیعی چون درخت میاندازد، در این موارد رنگهای تخت پسزمینه این احساس و فریب را تشدید میکند. از این جهت آثار او واجد یک کیفیت ویژه هستند که نگاه و عادات بیننده را فریب داده و با تدارک دیدن انواع بازیهای بصری او را گیج میکنند. در نتیجه شما در مقابل آثار او مدام در حال دیدن چیزها و اشکال مختلف هستید که ممکن است مابهازای خارجی داشته باشند و یا صرفاً به عنوان لکههای رنگی تعبیر شوند. از این منظر نقاشیهای رضا حسینی تخیل بیننده را تحریک میکنند تا مدام چیزهای مختلف را تصور کند.
حسین چراغچی در طول چند سال گذشته به تدریج به نقاشی بهنام تبدیل شده و آثارش به واسطهی رویکرد و نگاهش که ملهم از نقاشان انتزاعی مشهور مکتب نیویورک است در این مدت بیشتر و بیشتر دیده شدهاند. به نظر میرسد که آثار او در حد فاصل اتفاقها و فضاسازیهای فکر شده در نوسان باشد. چنانچه در این نمایشگاه میتوان نمونههای مختلفی از هر دو نگاه را دید.
از یک طرف رنگهایی که به روی سطح بوم پیاده شدهاند و بیآنکه حاکی از رفتار هنرمند یا غلظت رنگ باشند، ترکیببندیهای را شکل دادهاند که از یک طرف به نظر اتفاقی میرسند و از سوی دیگر کنترل شده و از طرف دیگر نمونههایی که با تکرار یک الگوی مشابه به ترکیب فرمها در سطح اثر سامان میدهد. در مجموعهی جدیدتر به نظر میرسد که چراغچی به سراغ فرمانها یا اسناد تاریخی رفته و با کاستن آنها به فرمهای اولیه به گونهای رویداد انتزاعی دست یافته است که میتوان نمونههایی از رفتار مشابه را هم در تاریخ هنر نوگرای ایران جست.
«درنگ فرم و رنگ» بیشتر به بیننده امکان میدهد تا فارغ از مسائل بیرونی با آثار انتزاعی جمعی از مشهورترین و برجستهترین نقاشان انتزاعی ایران مواجه شود. این بلاواسطگی را میتوان مثبت یا منفی ارزیابی کرد و میتوان به نامهایی اشاره کرد که در نمایشگاه حضور ندارند، ولی به هر حال فرصتی است برای تماشای آثار همین چند نقاش.
عکس: ایران آرت
نقد نمایشگاه دیگر از حافظ روحانی را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
حوالی برج بابل | نقد نمایشگاه نجمه پاشایی
حوالی برج بابل | نقد نمایشگاه نجمه پاشایی دربارهی نمایشگاه «وقتی نوح کشتی را ساخت، باران نباریده بود» در گالری هما سایت تندیس به قلم حافظ روحانی شاید جستجو برای یافتن تفاوت آثار نجمه پاشایی با ماکت نخستین راه ما برای دست یافتن به یک توصیف یا رسیدن به تعریفی از آثار به نمایش درآمده از او در هما باشد. به واقع شباهت تام آثار او به ماکتهای معمارانه کم و بیش ما را گرفتار این اجبار میکند. اما از […]