رویای تفسیر جهان
نقدی بر نمایشگاه گروهی عکس با عنوان « هرم واژگون» در گالری نک
سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر
در مسیر تاریخ، هنرمندان و متفکرین همواره سعی در یافتن راهی برای عبور از موانع بیان داشتهاند. رویکردهای متفاوتی که در طی سالیان در هنر شکل گرفته نیز محصول همین تلاشهاست. هنرمندان در طی قرون و اعصار به بیان انسان و جهان از دیدگاه خود پرداختهاند و از ابزارهای متفاوتی چون ادبیات، موسیقی، نقاشی و در سده اخیر عکاسی بهره بردهاند.
عکاسی امروز جامعه ما نیز کم کم قدرتهای بیانگری خود را آشکار میکند و از تمایل طیف گسترده هنرمندان به آن میتوان به صحت این امر پی برد.
در نمایشگاهی که اینک در گالری نک برپا گردیده، گروهی از هنرمندان با خاستگاههای متفاوت برای برگزاری نمایشگاه عکسی گرد هم آمدهاند که توسط ندا محمدی و فرزاد عظیمبیک هنربانی شده است. فرزاد عظیمبیک در متنی که بر نمایشگاه نوشتهاست، خاطر نشان کرده که این مجموعهای است درباره «جهان اطراف ما به شکل هر روزهاش» که پیوند ناپیدای رمانتیسیزم، آثار این هنرمندان را به یکدیگر گره میزند و در یک بستر کلان قرار میدهد.
در تعریف رمانتیسیزم البته مباحث بسیاری گفته شدهاست و خوانشهای متعددی از آن وجود دارد، اما در نگاهی اجمالی به این مکتب باید خاطر نشان کرد که رمانتیسیزم در تقابل با نوعی تفکر ایدهآلیستی در غرب شکل گرفت که جوانههای ظهورش در انگلستان و سپس به طور جدیتری در آلمان زده میشود و تاریخ آن به اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم باز میگردد. این دوره را با چرخش دوران خرد محوری به انسان محوری تعریف میکنند. دورانی که در برابر ایدهآلیسم خردگرای دوران رنسانس یا عصر روشنگری قد علم کرد و عواطف، احساسات و خواستهای درونی و انسانی بشر را محور آفرینش قرار داد.
این مکتب زاییده تمدن صنعتی است که در اروپای اواخر قرن نوزدهم در حال شکلگیری است و در طی آن طبقه متوسط رشد میکنند. این تغییر اجتماعی که بافت طبقاتی اروپا را دگرگون کرد، موجب بالندگی و شکوفایی مکتب رمانتیک شد که در آن رویا و الهام و برداشت شخصی از جهان بیرونی بر اساس قلیانات درون، محور و شکل دهنده مکتبی شد که در ارکان مختلف فلسفه و به خصوص هنر به بالندگی رسید.
ریشه واژه رومانتیک در زبان لاتین رومانتیکوس است که بر داستانهایی اطلاق میشد که به زبانهای محلی اروپایی و نه زبان لاتین گفته شده باشند. و شکلگیری مکتب رمانتیک به معنای کنار زدن قواعد دستوری برخاسته از خرگرایی دوران روشنگری و تسلط فرهنگ لاتین و کلیسای کاتولیک بود و عجیب نیست که این مکتب از کشورهایی مانند آلمان و انگلستان آغاز میشود که پیرو کلیسای کاتلولیک نبودند.
اما در عکاسی امروز ایران، چگونه گرایشهای رمانتیک را در آثار این هنرمندان میتوان پیگیری کرد؟ به واقع باید گفت برون رفتن از چهارچوب امر عکاسانه و تنگنای قواعد عکاسی کلاسیک و همچنین جستجو و بیان فردی و درونگرا، که نشان دهنده دغدغههای زیسته و تجربه شخصی این هنرمندان است، آثار آنان را همان طور که هنربان نمایشگاه گفتهاست دارای رنگ و بوی رمانتیک میگرداند. که البته بیشتر بندبازی بر روی طنابی نازک است. زیرا این خطر نیز وجود دارد که شخصی شدن بیش از حد آثار رابطه آن را با مخاطب به طور کلی قطع کند و او را در دریافت اثر گنگ باقی بگذارد.
این اتفاق در برخی آثار نمایشگاه افتادهاست. آنجا که تصاویر بیش از پیش دیده شده از فضاهای خالی از انسان و تخریبشده، سطلهای آشغال، تضادهای طبیعت و سازههای بشری، شهدا و تیرهای برق ایستاده در ناکجا ما را به زنجیرهای از دلالتهای غیر شخصی تاریخ عکاسی و جنبشهای عکاسان ضد منظرهنگار میبرد و از آنجایی که نظام زیباییشناسانه تصاویر به عنوان امری عقلی تعریف شده و در چهارچوب است و وجوه شخصی و بیانگرای آن بی ثمر مانده، مخاطب در برابر این سوال میماند که آیا عکس پیش رویش واجد نگرهای بسیار شخصی است که با عکاس پیوندی عاطفی دارد؟ و یا تصویری تکراری و مشق گونه در بازآفرینی تاریخ عکاسی. اما این بر تمام آثار و مجموعهها دلالت نمیکند.
در این نمایشگاه پنج هنرمند شرکت داشتهاند که هر یک منتخب و یا مجموعهای از آثار خود را به تماشا گذاشتهاند.
که به ترتیب از دست راست، مسعود ثابتزاده، کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه هنر، منتخبی از آثار خود را از مجموعههای متعددش در کنار هم قرار داده که به همین دلیل، غیر از ویژگی بصری مشابه کمی پراکنده و ناموزون است.
بعد از او طاهر تاتاری، مجموعه منسجمی از عکاشی شهری را پیش روی ما قرار میدهد که حاصل کنکاش در پایان یافتگی یک رویای شهری است. نشانههای امری خارج شده از منطق، امری غیر قابل توضیح از پوشاندن و مسدود کردن، درها، پنجرهها و روزنههایی که زمانی محل عبور نور، افراد، اشیاء و غیره بودهاند. روزنههایی که تعریف کننده درون و برون هستند، اما به طور کامل و به شدت و خشونت مسدود شدهاند. اینکه تخریب نشده بلکه بسته شدهاند آنان را به نشانهای بر سد کردن بدل کرده، نشانههای ترسناک خفقان و عقیم ماندن، پایانی برای آغاز.
در دیوار مجاور تاتاری علیرضا فاتحی عکسهایی از مجموعههای مختلف خود را به تماشا گذاشتهاست. مجموعهای که در پس ظاهر پراکندهاش گوشه و کنار ذهن او را نشان میدهد و ردپای عکاس در تمام آثار دیده میشود. توجه او به گوشه و کنارهای ناپیوسته زندگی معاصر از عشق و رویا تا تنهایی در تمام آثار دیده میشود. جنسیت، تنهایی، جدا افتادگی و حضور ناپیدای آدمها که هستند اما پنهان شده یا حذف شدهاند، آثار فاتحی را به یک کل واحد بدل میکند، مانند یک بلوک آپارتمانی که از خانههای متعددی تشکیل شده که برخی روشن و برخی تیره هستند.
در امتداد این آثار آثار پویا صدیقی قرار دارند که به گوشهها و عناصر وا افتاده و رها شده پرداختهاند، گوشههای فرو رفته در تاریکی و سکون.
مجموعه آثار پنجمین عضو این نمایشگاه، المیرا علیاکبری، در دو سوی دیوار میانی نمایشگاه نصب شده، آثاری که بیش از بیشتر مجموعهها، هم شخصی و هم رماتیک است. آثاری که شاعرانگی نقاشگونه دارند و به سبقه تحصیلی و حرفهای او در نقاشی باز میگردند.
علی اکبری که اتفاقا جوانترین عکاس این مجموعه است، آثارش را از عکاسی عبور داده و تنها چهارچوب رسانهای آن را حفظ نموده. او با دستکاری در رنگها و تغییر خلوص آن تصاویری را آفریده که خیالانگیز و فراواقعی مینمایند. تصاویری از با حصارها و دیوارهای قرمز و درختان سر به فلک کشیده. علیاکبری، با ارائه آثارش در قطعی کوچک، از تعاریف فاصله میگیرد و در آثارش معطوف به بیان شخصی خود است، اما بیانی که با کمک ترکیببندی درخشان و استفاده درست از فرم و رنگ بدون توضیح اضافی و هرگونه شعار زدگی با مخاطب ارتباط برقرار میکند. زیرا رها و صادق است. آثار او بیشتر معطوف به بیان آنچه میبیند و احساس میکند است و از این رو به دام کلیشه و تکرار نمیافتد و وابستگی به چیزی بیرون از خود ندارد.
نمایشگاهی که شرح آن رفت، عنوان «هرم واژگون» را بر خود دارد، هرمی که از ایستادن بر قاعده خارج شده و بر راس قرارگرفته و تمایل روزافزون جامعه جوان عکاسی ایران به جریانات روزآمدتر عکاسی را نشان میدهد. منظرهنگاریهای جدید و جریانات ضدعکس تا عکاسی ددپن Deadpan photography. و مجموعه قابل قبولی از ۷۵ عکس از پنج عکاس جوان در رده سنی ۲۰ تا ۳۵ سال گرد آوری کردهاست. این نمایشگاه و نمایشگاههای عکس این چنینی نوید بخش آغاز دوران تغییر و تحول در جریانات عکاسی ایران هستند که امید است، همانند تحول رمانتیک، موجد شکلگیری نگرشهای جدید و معطوف به فرهنگ و هنر ایران امروز باشند.
نقد نمایشگاه قبل به قلم مریم روشن فکر را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
فرهنگ بصری و گالریهای اینستاگرامی هشتگ دایرکت ویژن
فرهنگ بصری و گالریهای اینستاگرامی هشتگ دایرکت ویژن نقدی بر نمایشگاه دایرکت ویژن شماره ۸ ، کافه گالری مارکوف سایت تندیس، مریم روشن فکر فرهنگ بصری، یکی از چالشهای دنیای پسا مدرن است. جهانی که در آن رسانه و به طبع آن تصویر بر اذهان حکومت میکنند. در این جدل بازیابی ، تدوین نمودن و ساماندهی به آن برای متولیان فرهنگی امری اساسی و بسیار مهم است. در تعریف فرهنگ بصری باید گفت، این واژه که کاربردش بیشتر متعلق به […]